چهارشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۳

هنر خودشناسی

کتاب هنر خودشناسی مجموعه‌ای از نظرات و تفکرات آرتور شوپنهاور است که با تلاش فرانک وولپی گردآوری شده است. این کتاب با ترجمهٔ علی عبداللهی در انتشارات مرکز منتشر شده است.

کتاب و ادبیات- رمزگشانیوز؛ آرتور شوپنهاور (۱۷۸۸–۱۸۶۰ میلادی) فیلسوف آلمانی، یکی از بزرگ‌ترین فیلسوفان اروپا و فیلسوف پرنفوذ تاریخ در حوزهٔ اخلاق، هنر، ادبیات معاصر و روان‌شناسی جدید است. کتاب هنر خودشناسی، چهارمین جلد از مجموعهٔ هنرهای شوپنهاور است که به «هنر خودشناسی»، «هنر شناخت خویشتن» یا «معرفت نفس» می‌پردازد.
خودشناسی نخستین گام به‌سوی فرزانگی است. «خود را بشناس» درعین‌حال، سنگ بنای فلسفه هم هست؛ یعنی سنگ بنای «عشق به فرزانگی». نخستین قاعدهٔ زندگی که از دیرباز از این رهگذر به تحقق می‌رسد. 
شوپنهاور، فیلسوف اصیل نیز به بن‌مایهٔ خودشناسی می‌پردازد. شناخت وی از افلاطون تا کانت، انس و الفتش با منابع کلاسیک عهد باستان و پژوهش‌های هر روزه‌اش در امور اخلاقی و اخلاقیات دوران نو از مونتنی گرفته تا بالتازار گراسیان، وی را به این موضوع نزدیک و مأنوس کرد. وی خود را به این محدود نمی‌کرد که به خودشناسی همچون موضوعی انتزاعی، نگرشی نظری بیندازد، بلکه این را به‌مثابهٔ اصل حکمت عملی زندگی جدی می‌گرفت و در عمل به آن می‌پرداخت. اما این کتاب در زمان زندگی شوپنهاور منتشر نشد. دست‌نوشته‌هایی در اختیار دوستانش بود و پس از مرگش با بررسی هر ۲ نسخه این کتاب تألیف شده است.

خواندن کتاب هنر خودشناسی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم
این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به فلسفه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب هنر خودشناسی
«تا حد ممکن، اندک‌خواستن، و تا جایی که امکان دارد بسیارشناختن، این بوده است والاترین اصل راهبردی در زندگی من؛ زیرا اراده یکسر در ما اموری پلشت و زشت است: با آن‌که هر دو [پلشتی و زشتی] ریشه‌های ماهیت ما هستند، باید مانند اندام‌های جنسی پنهانش کنیم. زندگی من امری قهرمانی است که نمی‌توان با سنجهٔ اوباش یا دکاندارن خرده‌پا سنجیدش، حتی بر مبنای سنجه‌ای که برای آدم‌های معمولی به کار می‌آید، همانها که هستی دیگری ندارند جز فردیتی محدود به برهه‌ای از زمان کوتاه (در این پنج روز هستی)؛ پس من اجازه ندارم غمگین باشم و کدورت به دل راه دهم که چرا تمام آن چیزهای متعلق به فردیت، در یک زندگی معقول و به قاعده، چیزهایی از قبیل اداره، خانه، باغ‌سرا، و زن و بچه را ندارم و جملگی از من روی برمی‌گردانند. هستی آن کسان در اموری از این دست طالع می‌شود؛ اما زندگانی من حیات معنوی روشنفکرانه‌ای است که باید حرکتِ توقف‌ناپذیر و تأثیرگذاری بی‌خلل‌اش، در خلال چند سال محدودِ سرشار از نیروی روحی و کاربری آزاد، میوه‌هایی به ثمر برساند که سده‌ها انسانیت را غنی و پربار می‌سازد. برای چنین حیات روشنفکرانه‌ای، زندگی شخصی من صرفاً پیرنگی بیش نیست، یا آن پیش‌فرض لازم و ناگزیر است، یعنی چیزی تماماً درجه دو و وابسته. هرچه این پی باریک‌تر باشد، به همان میزان مطمئن‌تر است؛ زندگی شخصی‌ام، همین‌که بایدهای مرتبط با زندگی روشنفکرانه‌ام را سامان بدهد، به غایت خود رسیده است. غریزه‌ای همراه‌شده با آن چیزی که هستی‌اش در حیات روشنفکرانه‌ام است و برایم هم راهبری مطمئن بوده است، تا بدان حد که غایت‌های شخصی را بی‌اعتنا به حال خود واگذاشته‌ام و همه‌چیز را با هستی معنوی و روحانی خود مرتبط کرده‌ام. ازاین‌رو، تعجب هم نمی‌کنم اگر مسیر شخصی زندگانی من ناهماهنگ با هم و در خود، بی‌برنامه به‌نظر بیاید: چنین سرگذشتی به آوای ارکستر کاملی در یک هارمونی می‌ماند، که نمی‌تواند در خود نیز هیچ هماهنگی داشته باشد، زیرا فقط به کار زمینه و زیرصدای آن آوای اصلی می‌آید، که در آن هماهنگی وجود دارد».









 
لینک کوتاه
اخبار مرتبط
نظرات شما
0 نظر
ارسال نظرات