زندگی نقشه بهتری برایت دارد

«وقتی همه چیز روبهپایان است، زندگی تازه آغاز میشود». مود آنکاوا کتاب زندگی نقشه بهتری برایت دارد، را بر پایه همین موضوع نگاشته و داستان مردی سیساله را روایت میکند که خود را در پایان خط میبیند، اما این تازه نقطه آغاز سفر درونی و تحول روانی اوست.
کتاب و ادبیات- رمزگشانیوز؛ این کتاب که در دسته رمانهای توسعه فردی و روانشناسی قرار میگیرد، تلفیقی از داستانگویی انگیزشی، جستوجو برای معنای زندگی و رشد درونی است.
درباره کتاب زندگی نقشه بهتری برایت دارد
مالو، مردی سیساله و نابغه است که در بهترین دانشگاهها درس خوانده و با وجود سن کم، نشریههای اقتصادی او را نابغه استراتژی میخوانند. او هم در حل بحرانهای شرکتی مهارت دارد و هم در آشپزی و قایقرانی استاد است. مالو برای حل بحران مالی شرکتی عازم تایلند میشود؛ اما در بانکوک متوجه میشود زمان زیادی از زندگیاش باقی نمانده است. زمانی که مالو در اوج ناامیدی قصد دارد با گلوله به شقیقهاش شلیک کند، با پیرزنی مرموز و اسرارآمیز به نام پونگ مواجه میشود. پونگ به او پیشنهاد میدهد تا تاریخ خودکشیاش را سی روز عقب بیندازد و در ازای آن مجموعهای از تجربیات شگفتانگیز را امتحان کند تا شاید مسیر زندگیاش تغییر کند. مالو میپذیرد و سفری خارقالعاده را در دل تایلند آغاز میکند. این پیمان آغاز سفری روحی، احساسی و سرشار از رنگ، عطر و طعم است که شاید در نهایت او را به کشف حقیقت نهایی رهنمون کند؛ سفری که مالو فرصتی پیدا میکند تا رویاها، گذشته و معنای واقعی زندگیاش را بازیابد. مود آنکاوا (Maud Ankaoua) در کتاب زندگی نقشه بهتری برایت دارد (Respire!: Le Plan est toujours parfait) داستانی برای تبدیل رنجها به دگرگونی نگاشته است.
در داستان زندگی نقشه بهتری برایت دارد مالو که خود مشاور مالی است و همه او را به عنوان حلال مشکلات و نجاتدهنده میشناسند، ناگهان خود را در مواجهه با مرگ و به صورت کسی میبیند که به کمک جدی احتیاج دارد و از حل مشکل شخصی خود عاجز است. مود آنکاوا این موضوع را دستمایهای قرار میدهد تا مفاهیم خودیاری را مطرح کند و به مخاطب بیاموزد که با چشمی تازه، ارزش لحظهها، احساسات و معنای زندگی را کشف کند.
توسعه فردی و معنای زندگی در رمان زندگی نقشه بهتری برایت دارد
مود آنکاوا که تا کنون چند رمان روانشناختی پرفروش نوشته است، در آثارش مرز بین داستانگویی و راهنمای توسعه فردی را در هم میشکنند. او در رمان زندگی نقشۀ بهتری برایت دارد، آمیزهای از داستان و آموزههای روانشناختی و توسعه فردی را به کار گرفته تا راهنمایی برای درونیسازی رنجها و تبدیل آنها به نیرویی در راه تحول خلق کند. وی با انتخاب بانکوک، شهری با هویت مذهبی و معنوی، هم پسزمینهای آسیایی به داستان داده و هم فضایی مناسب برای بازتاب لحظههای تحول فراهم ساخته است. آنکاوا با لحنی شاعرانه و امیدوارکننده و زبانی ساده اما تأثیرگذار، امید را در تاریکی میبیند و مخاطب را به بازیابی ارتباط با خود و جهان فرامیخواند.
میتوان گفت رمان زندگی نقشه بهتری برایت دارد نه صرفاً داستانی برای خواندن، بلکه تجربهای برای زیستن آگاهانه است. دعوتی است به سفری درونی، به جستوجوی معنای عمیق زندگی. این کتاب ما را فرامیخواند تا گذشتهمان را به نیرویی برای غلبه بر ترسها تبدیل کنیم و زندگیای بیافرینیم که الهامبخش ماست. در این کتاب راهی برای بازسازی نفس و امید خواهید یافت و به این فکر خواهید کرد که شاید نقشهای پنهان از پیش وجود داشته باشد تا در نهایت ما را به رشد و شکوفایی برساند.
کتاب حاضر را نشر مون با ترجمه حامد قاضی منتشر کرده است.
کتاب زندگی نقشه بهتری برایت دارد برای شما مناسب است اگر
• به داستانهای روانشناسی با مضمون توسعه فردی علاقهمند هستید.
• به مطالب خشک آموزشی علاقه ندارید و دوست دارید تغییر و دگرگونی را از دل داستان دنبال کنید.
• داستانهایی با موضوع معنای زندگی و امید، حتی در مواجهه با مرگ را میپسندید.
در بخشی از کتاب زندگی نقشه بهتری برایت دارد میخوانیم
مالو تمام روز بعد، بدون حضور پیرزن، به گفتوگوی آن غروب غمانگیز یا شاید هم رهاییبخش فکر کرد. پشت میز خودش نشست و کل روز به حرفهای او فکر کرد. قصد پیرزن این است که جلوی مأموریتم را بگیرد... حرفهای دل من را بزند؟ از چه میخواست بگوید؟ از همکارانش؟ اما مالو شناخت چندانی از آنها نداشت. از رئیسش؟ از این موجود الکلی! آیا ممکن است منظور پیرزن همان کسانی باشد که ناامیدش کردهاند و از آنها صدمه دیده است؛ اشباحی که سالها او را عذاب دادهاند، در حقش خیانت کردهاند، دوستان دروغینش، بنیامین، ژوستین یا از همه بدتر، این تن لش الکلی... پدرش؟ مالو هرچه بیشتر زخم و دردهای خود را به یاد میآورد، از انجام چنین کاری بیشتر ناامید میشد و درواقع، آن را غیرممکن میدانست. آنقدر احساس تنهایی و بیکسی میکرد که از سپردن اسلحه به پیرزن پشیمان بود. باید با یک شلیک کار را تمام میکرد.
وقتی از بخش کارکنان عبور میکرد، فریاد زنی را از سمت اتاق برتران شنید. صدای ماریاُدیل بود، مدیر منابع انسانی. در اتاق را سریع باز کرد و متوجه شد که زن بیچاره تلاش میکند خودش را از چنگال برتران خلاص کند.
مالو سریع مداخله کرد و گفت: «ولش کن، همین الان».
برتران برگشت. از شدت مستی هوشیار نبود. مالو بهرغم وضعیت دردناک او، یک لحظه احساس قدرت و خشم را در بازویش حس کرد. مشت خود را فشرد و خشم چندسالهاش را بر مرد پنجاهساله آوار کرد و او نقش زمین شد. چند لحظه بعد، ماتیو هم خودش را به دفتر مدیر رساند و سریع در مقابل ماریاُدیل ایستاد تا از او محافظت کند. مالو به دیوار تکیه داد و در کنار برتران کمی جابهجا شد. خشونت از وجودش فرار کرده بود. ضربهای آرام به صورت برتران زد.
درباره کتاب زندگی نقشه بهتری برایت دارد
مالو، مردی سیساله و نابغه است که در بهترین دانشگاهها درس خوانده و با وجود سن کم، نشریههای اقتصادی او را نابغه استراتژی میخوانند. او هم در حل بحرانهای شرکتی مهارت دارد و هم در آشپزی و قایقرانی استاد است. مالو برای حل بحران مالی شرکتی عازم تایلند میشود؛ اما در بانکوک متوجه میشود زمان زیادی از زندگیاش باقی نمانده است. زمانی که مالو در اوج ناامیدی قصد دارد با گلوله به شقیقهاش شلیک کند، با پیرزنی مرموز و اسرارآمیز به نام پونگ مواجه میشود. پونگ به او پیشنهاد میدهد تا تاریخ خودکشیاش را سی روز عقب بیندازد و در ازای آن مجموعهای از تجربیات شگفتانگیز را امتحان کند تا شاید مسیر زندگیاش تغییر کند. مالو میپذیرد و سفری خارقالعاده را در دل تایلند آغاز میکند. این پیمان آغاز سفری روحی، احساسی و سرشار از رنگ، عطر و طعم است که شاید در نهایت او را به کشف حقیقت نهایی رهنمون کند؛ سفری که مالو فرصتی پیدا میکند تا رویاها، گذشته و معنای واقعی زندگیاش را بازیابد. مود آنکاوا (Maud Ankaoua) در کتاب زندگی نقشه بهتری برایت دارد (Respire!: Le Plan est toujours parfait) داستانی برای تبدیل رنجها به دگرگونی نگاشته است.
در داستان زندگی نقشه بهتری برایت دارد مالو که خود مشاور مالی است و همه او را به عنوان حلال مشکلات و نجاتدهنده میشناسند، ناگهان خود را در مواجهه با مرگ و به صورت کسی میبیند که به کمک جدی احتیاج دارد و از حل مشکل شخصی خود عاجز است. مود آنکاوا این موضوع را دستمایهای قرار میدهد تا مفاهیم خودیاری را مطرح کند و به مخاطب بیاموزد که با چشمی تازه، ارزش لحظهها، احساسات و معنای زندگی را کشف کند.
توسعه فردی و معنای زندگی در رمان زندگی نقشه بهتری برایت دارد
مود آنکاوا که تا کنون چند رمان روانشناختی پرفروش نوشته است، در آثارش مرز بین داستانگویی و راهنمای توسعه فردی را در هم میشکنند. او در رمان زندگی نقشۀ بهتری برایت دارد، آمیزهای از داستان و آموزههای روانشناختی و توسعه فردی را به کار گرفته تا راهنمایی برای درونیسازی رنجها و تبدیل آنها به نیرویی در راه تحول خلق کند. وی با انتخاب بانکوک، شهری با هویت مذهبی و معنوی، هم پسزمینهای آسیایی به داستان داده و هم فضایی مناسب برای بازتاب لحظههای تحول فراهم ساخته است. آنکاوا با لحنی شاعرانه و امیدوارکننده و زبانی ساده اما تأثیرگذار، امید را در تاریکی میبیند و مخاطب را به بازیابی ارتباط با خود و جهان فرامیخواند.
میتوان گفت رمان زندگی نقشه بهتری برایت دارد نه صرفاً داستانی برای خواندن، بلکه تجربهای برای زیستن آگاهانه است. دعوتی است به سفری درونی، به جستوجوی معنای عمیق زندگی. این کتاب ما را فرامیخواند تا گذشتهمان را به نیرویی برای غلبه بر ترسها تبدیل کنیم و زندگیای بیافرینیم که الهامبخش ماست. در این کتاب راهی برای بازسازی نفس و امید خواهید یافت و به این فکر خواهید کرد که شاید نقشهای پنهان از پیش وجود داشته باشد تا در نهایت ما را به رشد و شکوفایی برساند.
کتاب حاضر را نشر مون با ترجمه حامد قاضی منتشر کرده است.
کتاب زندگی نقشه بهتری برایت دارد برای شما مناسب است اگر
• به داستانهای روانشناسی با مضمون توسعه فردی علاقهمند هستید.
• به مطالب خشک آموزشی علاقه ندارید و دوست دارید تغییر و دگرگونی را از دل داستان دنبال کنید.
• داستانهایی با موضوع معنای زندگی و امید، حتی در مواجهه با مرگ را میپسندید.
در بخشی از کتاب زندگی نقشه بهتری برایت دارد میخوانیم
مالو تمام روز بعد، بدون حضور پیرزن، به گفتوگوی آن غروب غمانگیز یا شاید هم رهاییبخش فکر کرد. پشت میز خودش نشست و کل روز به حرفهای او فکر کرد. قصد پیرزن این است که جلوی مأموریتم را بگیرد... حرفهای دل من را بزند؟ از چه میخواست بگوید؟ از همکارانش؟ اما مالو شناخت چندانی از آنها نداشت. از رئیسش؟ از این موجود الکلی! آیا ممکن است منظور پیرزن همان کسانی باشد که ناامیدش کردهاند و از آنها صدمه دیده است؛ اشباحی که سالها او را عذاب دادهاند، در حقش خیانت کردهاند، دوستان دروغینش، بنیامین، ژوستین یا از همه بدتر، این تن لش الکلی... پدرش؟ مالو هرچه بیشتر زخم و دردهای خود را به یاد میآورد، از انجام چنین کاری بیشتر ناامید میشد و درواقع، آن را غیرممکن میدانست. آنقدر احساس تنهایی و بیکسی میکرد که از سپردن اسلحه به پیرزن پشیمان بود. باید با یک شلیک کار را تمام میکرد.
وقتی از بخش کارکنان عبور میکرد، فریاد زنی را از سمت اتاق برتران شنید. صدای ماریاُدیل بود، مدیر منابع انسانی. در اتاق را سریع باز کرد و متوجه شد که زن بیچاره تلاش میکند خودش را از چنگال برتران خلاص کند.
مالو سریع مداخله کرد و گفت: «ولش کن، همین الان».
برتران برگشت. از شدت مستی هوشیار نبود. مالو بهرغم وضعیت دردناک او، یک لحظه احساس قدرت و خشم را در بازویش حس کرد. مشت خود را فشرد و خشم چندسالهاش را بر مرد پنجاهساله آوار کرد و او نقش زمین شد. چند لحظه بعد، ماتیو هم خودش را به دفتر مدیر رساند و سریع در مقابل ماریاُدیل ایستاد تا از او محافظت کند. مالو به دیوار تکیه داد و در کنار برتران کمی جابهجا شد. خشونت از وجودش فرار کرده بود. ضربهای آرام به صورت برتران زد.
لینک کوتاه
اخبار مرتبط
نظرات شما
0 نظر