مقاومت آفرینش است

مقاومت و پایداری در عرصه مبارزات مدنی و سیاسی، مبحث بسیار مهمی است که بسیاری از اندیشمندان و فیلسوفان جهان به آن پرداختهاند. کتاب مقاومت آفرینش است، اثر فلورانس اوبنا و میشل بن سایق، اثری بسیار فراگیر و جذاب است که چالشها و سختیهای موجود در راه مقاومت و پایداری را نشان میدهد.
کتاب و ادبیات- رمزگشانیوز؛ مطالعه کتاب مقاومت آفرینش است، به تمامی افراد حقطلب و دغدغهمند پیشنهاد میشود. دانشجویان رشتههای جامعهشناسی، علوم سیاسی و فلسفه نیز میتوانند آموزههای این کتاب را به زندگی روزمرهی خود وارد کرده و از این طریق، دیدگاه خود را نسبت به مفهوم مقاومت و پایداری توسعه دهند.
در بخشی از کتاب مقاومت آفرینش است میخوانیم
شکمبارگى غربى دوست دارد با یک «نوآوری تمامعیار» شگفتزده شود و درعینحال با بىصبرى تمام از خود بپرسد موج بعدى چه طعمی خواهد داشت. در برابر رادیکالیته نوین، غالباً و بهویژه نزد روزنامهنگاران و سیاستمداران، چیزى از این لبخند ملیح پسامدرنیستى بر جا مىماند که زیرلب مىگوید تمامى تجربیاتْ باارزش و تمامى متون برابرند. خلاصه اینکه «ایسمِ» زاپاتیسم هم مىتواند حامل چیزى «فاشیستى» باشد؛ و آیا کسانى که به این جنبش علاقه نشان مىدهند به نوبهی خود بار دیگر به آن دام همیشگى نمىافتند: حق با کسى است که آخر از همه صحبت کند؟ که در نهایت آن هم چند سال بعد به انتقاد از خود خواهد پرداخت…
بااینحال، مسئله فقط زاپاتیسم، چیاپاس و نمادهاى آنها نیست. جنبشهاى دیگرى که از اوایل دهه 1960 ظاهر شدند مىتوانند به تبیین محورهاى رویدادهاى امروز کمک کنند.
مثلاً به فمینیستها نگاه کنیم. اینان به روش خاص خود تصویر جدیدى ارائه دادهاند: نقشها و روابط روزمره بین دو جنس را اصلاح میکنند و رفتارهاى جدید را در حوزهی خصوصى و اجتماعى تعریف میکنند. اگر بخواهیم از زبان روز استفاده کنیم، بىشک «ستم به زنان» هنوز هم بر سهچهارم جمعیت کره زمین سایه انداخته است. بااینحال، زین پس ظهورِ این وضعیتِ جدیدْ این موقعیتها را غیرقابلتحمل و بهویژه آسیبپذیر کرده است. خلاصه اینکه مىتوان دستاوردها را از بابت کُندى تحولات سنجید و حتى گاهی از بابت عقبنشینىها اظهار تأسف کرد. بااینحال، هیچکس انکار نمىکند که معناى چیزها پس از «جنبش آزادى زنان» همانگونهای نیست که پیشتر بوده، به طورى که زن یا مرد بودن در این دو مقطع مفهومى یکسان ندارد.
در بخشی از کتاب مقاومت آفرینش است میخوانیم
شکمبارگى غربى دوست دارد با یک «نوآوری تمامعیار» شگفتزده شود و درعینحال با بىصبرى تمام از خود بپرسد موج بعدى چه طعمی خواهد داشت. در برابر رادیکالیته نوین، غالباً و بهویژه نزد روزنامهنگاران و سیاستمداران، چیزى از این لبخند ملیح پسامدرنیستى بر جا مىماند که زیرلب مىگوید تمامى تجربیاتْ باارزش و تمامى متون برابرند. خلاصه اینکه «ایسمِ» زاپاتیسم هم مىتواند حامل چیزى «فاشیستى» باشد؛ و آیا کسانى که به این جنبش علاقه نشان مىدهند به نوبهی خود بار دیگر به آن دام همیشگى نمىافتند: حق با کسى است که آخر از همه صحبت کند؟ که در نهایت آن هم چند سال بعد به انتقاد از خود خواهد پرداخت…
بااینحال، مسئله فقط زاپاتیسم، چیاپاس و نمادهاى آنها نیست. جنبشهاى دیگرى که از اوایل دهه 1960 ظاهر شدند مىتوانند به تبیین محورهاى رویدادهاى امروز کمک کنند.
مثلاً به فمینیستها نگاه کنیم. اینان به روش خاص خود تصویر جدیدى ارائه دادهاند: نقشها و روابط روزمره بین دو جنس را اصلاح میکنند و رفتارهاى جدید را در حوزهی خصوصى و اجتماعى تعریف میکنند. اگر بخواهیم از زبان روز استفاده کنیم، بىشک «ستم به زنان» هنوز هم بر سهچهارم جمعیت کره زمین سایه انداخته است. بااینحال، زین پس ظهورِ این وضعیتِ جدیدْ این موقعیتها را غیرقابلتحمل و بهویژه آسیبپذیر کرده است. خلاصه اینکه مىتوان دستاوردها را از بابت کُندى تحولات سنجید و حتى گاهی از بابت عقبنشینىها اظهار تأسف کرد. بااینحال، هیچکس انکار نمىکند که معناى چیزها پس از «جنبش آزادى زنان» همانگونهای نیست که پیشتر بوده، به طورى که زن یا مرد بودن در این دو مقطع مفهومى یکسان ندارد.
لینک کوتاه
اخبار مرتبط
نظرات شما
0 نظر