زبانهای هنر: رویکردی به نظریه نمادها

کتاب زبانهای هنر نوشته نلسن گودمن از آثار برجسته در حوزه فلسفه هنر و نظریهی نمادها در قرن بیستم محسوب میشود که هنر را بهمثابه یک نظام زبانی نمادین درک میکند. گودمن در این اثر تلاش کرده تا رویکردی تحلیلی و فرمگرا به فهم هنر ایجاد کند.
کتاب و ادبیات- رمزگشانیوز؛ درست است که قدما به خصوص ارسطو هنر را «تقلید از طبیعت» میدانستند، اما نلسن گودمن (Nelson Goodman)، استاد فلسفه هنر در دانشگاه هاروارد، در کتاب زبانهای هنر (Languages of Art: An Approach to a Theory of Symbols) طور دیگری به هنر نگاه میکند؛ او نشان میدهد که معنای هنر صرفا ایجاد کردن مشابهت میان اثر هنری و محیط اطراف نیست بلکه رابطه هنر با معنای آن را باید رابطهای برمبنای دلالتهای قراردادی و بازنمایی دانست. ممکن است بتوانیم نقاشیهای رئالیستی را به آسانی تقلیدی از طبیعت قلمداد کنیم ولی اگر قائل به ایجاد یک نظریه برای تمام نمودهای هنر باشیم، در موسیقی، رقص و معماری نمیتوانیم معنای هنر را اینگونه تفسیر کنیم.
از این رو نلسن گودمن برای هر نوع از هنر قائل به یک زبان منحصربهفرد برای ابراز آن است؛ یک نظام نشانهشناختی که معنای آن را از دل خودش میسازد، همانطورکه برای مثال ریاضیاتْ نظامی منحصربهفرد دارند و هر کدام از این زبانها، صرف و نحو و دستور زبانهای خودشان را به وجود آوردهاند که معنا را از درون میسازند. گودمن برخلاف اساتید خود در حوزه فلسفه هنر مانند ارنست کاسیرر و سوزان لانگر، آثار هنری را براساس خصایل نحوی و معناشناختی آنان تعریف کرده است، نه براساس کیفیات زیباییشناختی. از همین رو این اثر به نقل از دایرةالمعارف بریتانیکا، نخستین اثر حوزه فلسفه تحلیلی است که نظریهای مشخص و سامانمند دربارهی هنر پیش روی همگان گذاشته است.
کتاب زبانهای هنر اثری است که معیارهایی برای شناخت نظامهای نشانهای و تحلیل دقیق تفاوت میان هنرهایی مانند موسیقی (که با نت نوشته میشوند) و هنرهایی مانند نقاشی یا رقص (که با تفسیر ادراک میشوند) به دست داده است. در واقع در این کتاب قرار نیست به پرسشِ «چگونه آثار هنری خالق معنا هستند؟» پاسخ بدهیم بلکه پرسشی بسیار بنیادیتر مورد بحث قرار گرفته است: چه چیزی یک نماد را به زبان تبدیل میکند؟
از سوی دیگر بعضی از مباحث کتاب پرسشهای مهمی را پیش روی خواننده میگذارند؛ چرا میتوان اثری مانند یک نقاشی را جعل کرد اما نمیتوان در یک قطعه موسیقی چنین کاری انجام داد؟ او خواننده را با نظامی فلسفی آشنا میکند که بتواند به شکلی دقیق و منطقی، به این دست از پرسشها پاسخ دهد.
کتاب زبانهای هنر را میتوانید با ترجمه خسرو جهانداری در انتشارات مازیار بخوانید.
در نکوداشت کتاب زبانهای هنر
• نلسون گودمن علیه تجربهگرایی و دوگانهگراییهای کانتی که فلسفه را بخشبندی کردهاند قیام کرده است... او استدلالهای دقیق و نافذی ارائه میدهد تا نشان دهد این اصول و دوگانگیها دقیقا کجا از هم میپاشند. (ریچارد رورتی)
کتاب زبانهای هنر برای چه کسانی مناسب است؟
این اثر برای علاقهمندان به فلسفه هنر، فلسفه تحلیلی، نمادشناسی، هنرمندان و منتقدان ادبی مناسب است. اگر به حوزههایی مانند نشانهشناسی، نقد ادبی و زبانشناسی علاقهمند هستید، رویکرد معناشناسانه و فرمگرای مولف میتواند برایتان بسیار جالب توجه باشد.
در بخشی از کتاب زبانهای هنر: رویکردی به نظریه نمادها میخوانیم
بیائید واژهی توشیحی/ اتوگرافیک (autographic) را برای اثری به کار ببریم که دارای تمایزی راستین بین نسخههای اصلی و جعلی است؛ یا بهتر بگوییم، جایی که حتی دقیقترین رونوشت نیز نسخهی اصل محسوب نمیشود. اگر یک اثر هنری توشیحی است، میتوانیم آن هنر را نیز بهطور کلی توشیحی بدانیم. از این رو، نقاشی توشیحی است، موسیقی غیرتوشیحی یا تشبیهی/الوگرافیک (allographic) است. این واژهها را صرفاً برای راحتی به کار میبرم؛ وگرنه قصد مقایسه بین این هنرها را از نظر ویژگی بیانی ندارم که ملزومه آنها یا قابل دستیابی در آنها است. اکنون مسئله پیش روی ما این است که چرا بعضی هنرها توشیحی هستند و بعضی نیستند.
تفاوتی بارز بین نقاشی و موسیقی این است که کار آهنگساز با نوشتن نتها به انجام میرسد، حتی پیش از آنکه محصول نهایی یعنی اجرای آهنگ صورت پذیرد، حال آنکه نقاش باید نقاشی را به پایان ببرد. صرفنظر از اینکه چند بازنویسی یا بازنگری در هر مورد انجام شود، نقاشی، به این معنی، هنری تک-مرحلهای است، حال آنکه موسیقی هنری دو-مرحلهای است. پس آیا فقط هنرهایی که تک-مرحلهای هستند میتوانند توشیحی باشند؟ بلافاصله میتوان مثالهای متضاد یافت. نخست اینکه ادبیات تک-مرحلهای است، ولی توشیحی نیست. نمیتوان نسخهای جعلی از سوگنامه گری داشت. هر نسخه صحیحی از متن یک شعر یا رمان به همان اندازهی هر نسخه دیگری اصالت دارد. ولی نسخهای که نویسنده تولید میکند نهایی است؛ برعکس نت-نوشت که فقط وسیلهای برای اجراهای گوناگون است، متن فقط وسیلهای برای خوانشهای شفاهی نیست. شعری دکلمه نشده مثل آهنگی اجرا نشده متروکه و واهشته نیست؛ و بعضی آثار ادبی هرگز به صدای بلند خوانده نمیشوند.
از این رو نلسن گودمن برای هر نوع از هنر قائل به یک زبان منحصربهفرد برای ابراز آن است؛ یک نظام نشانهشناختی که معنای آن را از دل خودش میسازد، همانطورکه برای مثال ریاضیاتْ نظامی منحصربهفرد دارند و هر کدام از این زبانها، صرف و نحو و دستور زبانهای خودشان را به وجود آوردهاند که معنا را از درون میسازند. گودمن برخلاف اساتید خود در حوزه فلسفه هنر مانند ارنست کاسیرر و سوزان لانگر، آثار هنری را براساس خصایل نحوی و معناشناختی آنان تعریف کرده است، نه براساس کیفیات زیباییشناختی. از همین رو این اثر به نقل از دایرةالمعارف بریتانیکا، نخستین اثر حوزه فلسفه تحلیلی است که نظریهای مشخص و سامانمند دربارهی هنر پیش روی همگان گذاشته است.
کتاب زبانهای هنر اثری است که معیارهایی برای شناخت نظامهای نشانهای و تحلیل دقیق تفاوت میان هنرهایی مانند موسیقی (که با نت نوشته میشوند) و هنرهایی مانند نقاشی یا رقص (که با تفسیر ادراک میشوند) به دست داده است. در واقع در این کتاب قرار نیست به پرسشِ «چگونه آثار هنری خالق معنا هستند؟» پاسخ بدهیم بلکه پرسشی بسیار بنیادیتر مورد بحث قرار گرفته است: چه چیزی یک نماد را به زبان تبدیل میکند؟
از سوی دیگر بعضی از مباحث کتاب پرسشهای مهمی را پیش روی خواننده میگذارند؛ چرا میتوان اثری مانند یک نقاشی را جعل کرد اما نمیتوان در یک قطعه موسیقی چنین کاری انجام داد؟ او خواننده را با نظامی فلسفی آشنا میکند که بتواند به شکلی دقیق و منطقی، به این دست از پرسشها پاسخ دهد.
کتاب زبانهای هنر را میتوانید با ترجمه خسرو جهانداری در انتشارات مازیار بخوانید.
در نکوداشت کتاب زبانهای هنر
• نلسون گودمن علیه تجربهگرایی و دوگانهگراییهای کانتی که فلسفه را بخشبندی کردهاند قیام کرده است... او استدلالهای دقیق و نافذی ارائه میدهد تا نشان دهد این اصول و دوگانگیها دقیقا کجا از هم میپاشند. (ریچارد رورتی)
کتاب زبانهای هنر برای چه کسانی مناسب است؟
این اثر برای علاقهمندان به فلسفه هنر، فلسفه تحلیلی، نمادشناسی، هنرمندان و منتقدان ادبی مناسب است. اگر به حوزههایی مانند نشانهشناسی، نقد ادبی و زبانشناسی علاقهمند هستید، رویکرد معناشناسانه و فرمگرای مولف میتواند برایتان بسیار جالب توجه باشد.
در بخشی از کتاب زبانهای هنر: رویکردی به نظریه نمادها میخوانیم
بیائید واژهی توشیحی/ اتوگرافیک (autographic) را برای اثری به کار ببریم که دارای تمایزی راستین بین نسخههای اصلی و جعلی است؛ یا بهتر بگوییم، جایی که حتی دقیقترین رونوشت نیز نسخهی اصل محسوب نمیشود. اگر یک اثر هنری توشیحی است، میتوانیم آن هنر را نیز بهطور کلی توشیحی بدانیم. از این رو، نقاشی توشیحی است، موسیقی غیرتوشیحی یا تشبیهی/الوگرافیک (allographic) است. این واژهها را صرفاً برای راحتی به کار میبرم؛ وگرنه قصد مقایسه بین این هنرها را از نظر ویژگی بیانی ندارم که ملزومه آنها یا قابل دستیابی در آنها است. اکنون مسئله پیش روی ما این است که چرا بعضی هنرها توشیحی هستند و بعضی نیستند.
تفاوتی بارز بین نقاشی و موسیقی این است که کار آهنگساز با نوشتن نتها به انجام میرسد، حتی پیش از آنکه محصول نهایی یعنی اجرای آهنگ صورت پذیرد، حال آنکه نقاش باید نقاشی را به پایان ببرد. صرفنظر از اینکه چند بازنویسی یا بازنگری در هر مورد انجام شود، نقاشی، به این معنی، هنری تک-مرحلهای است، حال آنکه موسیقی هنری دو-مرحلهای است. پس آیا فقط هنرهایی که تک-مرحلهای هستند میتوانند توشیحی باشند؟ بلافاصله میتوان مثالهای متضاد یافت. نخست اینکه ادبیات تک-مرحلهای است، ولی توشیحی نیست. نمیتوان نسخهای جعلی از سوگنامه گری داشت. هر نسخه صحیحی از متن یک شعر یا رمان به همان اندازهی هر نسخه دیگری اصالت دارد. ولی نسخهای که نویسنده تولید میکند نهایی است؛ برعکس نت-نوشت که فقط وسیلهای برای اجراهای گوناگون است، متن فقط وسیلهای برای خوانشهای شفاهی نیست. شعری دکلمه نشده مثل آهنگی اجرا نشده متروکه و واهشته نیست؛ و بعضی آثار ادبی هرگز به صدای بلند خوانده نمیشوند.
لینک کوتاه
اخبار مرتبط
نظرات شما
0 نظر