از چیزهای ارزان بیزار بودن
در زمانهای هستیم که ارزش هر چیز با برچسب قیمتش تخمین زده میشود؛ هرچه گرانتر بهتر! گروه نویسندگان مؤسسه مدرسه زندگی در کتاب از چیزهای ارزان بیزار بودن، به بررسی رابطه پیچیده میان قیمت و ارزش پرداختهاند و این موضوع را بررسی میکنند که چرا ما در فرهنگ مدرن نسبت به اشیاء و تجربیات بیاعتنا یا حتی بیزار شدهایم و چرا به مشاغل کمدرآمد به دیده تحقیر نگاه میکنیم؟
کتاب و ادبیات- رمزگشانیوز؛ گسست تاریخی میان بها و ارزش، موضوع مهمی است که در کتاب از چیزهای ارزان بیزار بودن (Why We Hate Cheap Things) مطرح میشود. گروه نویسندگان مؤسسه مدرسه زندگی (The School of Life) نشان میدهند که این گسست میان بها و ارزش، صرفاً یک مسئله اقتصادی نیست، بلکه پیامدهای عمیق فرهنگی و روانشناختی دارد. آنان توضیح میدهند که ذهن ما طی قرنها به گونهای تربیت شده است که قیمت را نشانهای از کیفیت و اهمیت بداند.
برای ریشهیابی این معضل باید به گذشته نگاهی بیندازیم. گروه نویسندگان جستار فلسفی از چیزهای ارزان بیزار بودن، انقلاب صنعتی را بهعنوان نقطه عطفی در رابطه دیرینه بها و ارزش تلقی میکنند. پیش از آن، کیفیت و کمیابی کالاها ارتباط مستقیمی با قیمت داشت؛ چیزهای گرانقیمت، نشانهای از دوام، زیبایی و شأن اجتماعی را در خود داشتند. اما با ظهور ماشینآلات، خط تولید و فناوریهای نوین، کالاهایی که پیشتر تنها در دسترس طبقات ممتاز بودند، به شکل انبوه و ارزان تولید شدند.
زیبایی گمشده در هیاهوی جهان سرمایهداری
اما منظور از طرح این موضوع چیست؟ نویسندگان کتاب از چیزهای ارزان بیزار بودن، تأکید میکنند که ارزان شدن کالاها و تجربهها، اگرچه عدالت اجتماعی و دسترسپذیری را افزایش داد، اما بهطور ناخواسته، باعث شد ما ارزش نمادین آنها را از دست بدهیم. در واقع، ذهن انسان همچنان عادت دارد بها را معیار کیفیت بداند؛ وقتی چیزی ارزان میشود، ناخودآگاه آن را کماهمیتتر و بیارزشتر تلقی میکنیم، حتی اگر همان کیفیت و لذت پیشین را داشته باشد.
طرح این موضوع، مقدمهای است برای نقد عمیق فرهنگ مصرفی و سرمایهداری مدرن. نویسندگان میخواهند نشان دهند که ما گرفتار یک خطای ادراکی هستیم؛ یعنی قیمت را به جای ارزش ذاتی نشانه میگیریم. این خطا نه تنها درمورد اشیاء و تجربهها، بلکه درمورد انسانها نیز رخ میدهد؛ درآمد افراد به اشتباه بهعنوان شاخص ارزش اجتماعی آنان تلقی میشود. بنابراین، بحث انقلاب صنعتی صرفاً یک روایت تاریخی نیست، بلکه بستری است برای فهم اینکه چرا امروز هم در زندگی روزمره، بسیاری از چیزهای ساده و ارزان را بیاعتنا کنار میگذاریم و در نتیجه از لذتهای واقعی محروم میشویم. باید یاد بگیریم چیزها را همانطور ببینیم که یک هنرمند میبیند؛ فارغ از قیمت، با تمرکز بر زیبایی، معنا و ارزش.
این کتاب فلسفی اجتماعی درخورد توجه توسط نشر هنوز و با ترجمه سما قرایی منتشر شده است.
نکوداشتهای کتاب از چیزهای ارزان بیزار بودن
• این کتاب شامل شش جستار مستقل است. اما جستار سوم با عنوان تحصیلکردههای بیکار رشتههای هنر و علوم انسانی، به تنهایی ارزش کل کتاب را دارد. سه جستار بعد از آن نیز خوب و خواندنی هستند. جستار تحصیلکردههای بیکار رشتههای هنر و علوم انسانی، ساده اما قابل پیشبینی است. ما در زمانهای زندگی میکنیم که رشتههای علوم انسانی و هنر با بحرانی جدی روبهرو هستند و این جستار برای توجیه وجود آنها و ارزیابی کیفیت آموزششان، الگوی تازهای پیشنهاد میدهد. (کاربر آمازون)
• این کتاب کمحجم از مؤسسه مدرسه زندگی، ما را وادار میکند تا درمورد ارزشگذاری چیزها یک بازنگری داشته باشیم. با خواندن کتاب یاد میگیریم که چگونه خرید کنیم و چگونه در زندگی کوتاه خود بر روی زمین دغدغهمند و پرسشگر باشیم. فصل پایانی این جستار فلسفی، نشان میدهد که میتوان به جای استفاده از جاذبهی جنسی برای فروش کالاها، توجه خریداران را به جنبههای انسانی معطوف کرد. تنها انتقادی که دارم این است که ای کاش کتاب طولانیتر بود و با مثالهای بیشتری توضیح داده میشد. (کاربر آمازون)
کتاب از چیزهای ارزان بیزار بودن برای شما مناسب است اگر
• میخواهید یک جستار فلسفی روانشناختی کوتاه اما عمیق را در دست بگیرید.
• پیشتر کتابهایی از مجموعه مدرسه زندگی خواندهاید و مباحث این مجموعه برای شما جذاب بوده است.
• دغدغه نقد سرمایهداری مدرن و فرهنگ مصرفی را دارید و تمام منابع مرتبط را جستجو میکنید.
• به دنبال تحلیل رفتار مصرفکننده حین خرید هستید و همیشه دغدغههایی پیرامون بحث مصرفگرایی داشتهاید.
در بخشی از کتاب میخوانیم
در تاریخ غرب، دو رویکرد فکری مهم برای مرتفع ساختنِ این نابرابری وجود دارد.
نخستین رویکردْ مسیحیت است: تعالیمی که اصرار دارد قدر و ارزش شخص هیچ ربطی به موقعیت مالیاش ندارد. پس از مرگ است که خداوند در دادگاه الهی روح انسان را با ترازوی عدل میسنجد و آن زمان است که شخص به معنای واقعی تا ابدالدهر بابت فضایل حقیقیاش پاداش میبیند. فرشتگانْ شفقت و ایثار پرستار خانگی را گرامی میدارند. دستمزدها روی زمین تغییری نمیکنند، ولی معنای دستمزد در چشم معتقدان به مسیحیت تغییر میکند و در نتیجه آن حقارتی که فقر به همراه دارد دیگر نباید آنقدر آزاردهنده باشد.
کوشش مهم دیگر برای اجرای عدالت را مدیون مرد ریشداری هستیم که نیمههای قرن نوزدهم در دَم و گرمای تابستانها و سوز و سرمای زمستانها زیر گنبد آرام سالن مطالعۀ مرکزی کتابخانۀ بریتانیا مینشست و ساعتها رسالهای مفصّل در باب «سرمایه» قلم میزد. اثر کارل مارکس (1818 1883) سنگ دنیایِ جدیدی را به سینه میزد که در آن برای اولین بار کارگران بر مبنای بهرهای که به جامعه میبخشند پاداش میگیرند. یعنی دستمزد امثال آدمکُش و صاحب کازینو و معدندار پایین میآید و حقالزحمۀ پرستار و کشاورز بالا میرود. کمونیسم عدالت را به دستمزدها بازمیگرداند.
هر کدام از این آموزهها در روزگار خودشان خیلی منطقی و مؤثر جلوه میکردند. ولی به دلایل متفاوت نظریههایی نیستند که اکنون بتوانیم به آنها امید ببندیم. نظام اقتصادیِ فعلی خیلی سِفت و سخت تثبیت شده و بعید است به این زودیها تغییری کند. اما همچنان امید داریم که به نوعی بتوانیم گُسستِ بین دستمزد و کمک به دیگران یا دستمزد و احترام را از بین ببریم.
برای ریشهیابی این معضل باید به گذشته نگاهی بیندازیم. گروه نویسندگان جستار فلسفی از چیزهای ارزان بیزار بودن، انقلاب صنعتی را بهعنوان نقطه عطفی در رابطه دیرینه بها و ارزش تلقی میکنند. پیش از آن، کیفیت و کمیابی کالاها ارتباط مستقیمی با قیمت داشت؛ چیزهای گرانقیمت، نشانهای از دوام، زیبایی و شأن اجتماعی را در خود داشتند. اما با ظهور ماشینآلات، خط تولید و فناوریهای نوین، کالاهایی که پیشتر تنها در دسترس طبقات ممتاز بودند، به شکل انبوه و ارزان تولید شدند.
زیبایی گمشده در هیاهوی جهان سرمایهداری
اما منظور از طرح این موضوع چیست؟ نویسندگان کتاب از چیزهای ارزان بیزار بودن، تأکید میکنند که ارزان شدن کالاها و تجربهها، اگرچه عدالت اجتماعی و دسترسپذیری را افزایش داد، اما بهطور ناخواسته، باعث شد ما ارزش نمادین آنها را از دست بدهیم. در واقع، ذهن انسان همچنان عادت دارد بها را معیار کیفیت بداند؛ وقتی چیزی ارزان میشود، ناخودآگاه آن را کماهمیتتر و بیارزشتر تلقی میکنیم، حتی اگر همان کیفیت و لذت پیشین را داشته باشد.
طرح این موضوع، مقدمهای است برای نقد عمیق فرهنگ مصرفی و سرمایهداری مدرن. نویسندگان میخواهند نشان دهند که ما گرفتار یک خطای ادراکی هستیم؛ یعنی قیمت را به جای ارزش ذاتی نشانه میگیریم. این خطا نه تنها درمورد اشیاء و تجربهها، بلکه درمورد انسانها نیز رخ میدهد؛ درآمد افراد به اشتباه بهعنوان شاخص ارزش اجتماعی آنان تلقی میشود. بنابراین، بحث انقلاب صنعتی صرفاً یک روایت تاریخی نیست، بلکه بستری است برای فهم اینکه چرا امروز هم در زندگی روزمره، بسیاری از چیزهای ساده و ارزان را بیاعتنا کنار میگذاریم و در نتیجه از لذتهای واقعی محروم میشویم. باید یاد بگیریم چیزها را همانطور ببینیم که یک هنرمند میبیند؛ فارغ از قیمت، با تمرکز بر زیبایی، معنا و ارزش.
این کتاب فلسفی اجتماعی درخورد توجه توسط نشر هنوز و با ترجمه سما قرایی منتشر شده است.
نکوداشتهای کتاب از چیزهای ارزان بیزار بودن
• این کتاب شامل شش جستار مستقل است. اما جستار سوم با عنوان تحصیلکردههای بیکار رشتههای هنر و علوم انسانی، به تنهایی ارزش کل کتاب را دارد. سه جستار بعد از آن نیز خوب و خواندنی هستند. جستار تحصیلکردههای بیکار رشتههای هنر و علوم انسانی، ساده اما قابل پیشبینی است. ما در زمانهای زندگی میکنیم که رشتههای علوم انسانی و هنر با بحرانی جدی روبهرو هستند و این جستار برای توجیه وجود آنها و ارزیابی کیفیت آموزششان، الگوی تازهای پیشنهاد میدهد. (کاربر آمازون)
• این کتاب کمحجم از مؤسسه مدرسه زندگی، ما را وادار میکند تا درمورد ارزشگذاری چیزها یک بازنگری داشته باشیم. با خواندن کتاب یاد میگیریم که چگونه خرید کنیم و چگونه در زندگی کوتاه خود بر روی زمین دغدغهمند و پرسشگر باشیم. فصل پایانی این جستار فلسفی، نشان میدهد که میتوان به جای استفاده از جاذبهی جنسی برای فروش کالاها، توجه خریداران را به جنبههای انسانی معطوف کرد. تنها انتقادی که دارم این است که ای کاش کتاب طولانیتر بود و با مثالهای بیشتری توضیح داده میشد. (کاربر آمازون)
کتاب از چیزهای ارزان بیزار بودن برای شما مناسب است اگر
• میخواهید یک جستار فلسفی روانشناختی کوتاه اما عمیق را در دست بگیرید.
• پیشتر کتابهایی از مجموعه مدرسه زندگی خواندهاید و مباحث این مجموعه برای شما جذاب بوده است.
• دغدغه نقد سرمایهداری مدرن و فرهنگ مصرفی را دارید و تمام منابع مرتبط را جستجو میکنید.
• به دنبال تحلیل رفتار مصرفکننده حین خرید هستید و همیشه دغدغههایی پیرامون بحث مصرفگرایی داشتهاید.
در بخشی از کتاب میخوانیم
در تاریخ غرب، دو رویکرد فکری مهم برای مرتفع ساختنِ این نابرابری وجود دارد.
نخستین رویکردْ مسیحیت است: تعالیمی که اصرار دارد قدر و ارزش شخص هیچ ربطی به موقعیت مالیاش ندارد. پس از مرگ است که خداوند در دادگاه الهی روح انسان را با ترازوی عدل میسنجد و آن زمان است که شخص به معنای واقعی تا ابدالدهر بابت فضایل حقیقیاش پاداش میبیند. فرشتگانْ شفقت و ایثار پرستار خانگی را گرامی میدارند. دستمزدها روی زمین تغییری نمیکنند، ولی معنای دستمزد در چشم معتقدان به مسیحیت تغییر میکند و در نتیجه آن حقارتی که فقر به همراه دارد دیگر نباید آنقدر آزاردهنده باشد.
کوشش مهم دیگر برای اجرای عدالت را مدیون مرد ریشداری هستیم که نیمههای قرن نوزدهم در دَم و گرمای تابستانها و سوز و سرمای زمستانها زیر گنبد آرام سالن مطالعۀ مرکزی کتابخانۀ بریتانیا مینشست و ساعتها رسالهای مفصّل در باب «سرمایه» قلم میزد. اثر کارل مارکس (1818 1883) سنگ دنیایِ جدیدی را به سینه میزد که در آن برای اولین بار کارگران بر مبنای بهرهای که به جامعه میبخشند پاداش میگیرند. یعنی دستمزد امثال آدمکُش و صاحب کازینو و معدندار پایین میآید و حقالزحمۀ پرستار و کشاورز بالا میرود. کمونیسم عدالت را به دستمزدها بازمیگرداند.
هر کدام از این آموزهها در روزگار خودشان خیلی منطقی و مؤثر جلوه میکردند. ولی به دلایل متفاوت نظریههایی نیستند که اکنون بتوانیم به آنها امید ببندیم. نظام اقتصادیِ فعلی خیلی سِفت و سخت تثبیت شده و بعید است به این زودیها تغییری کند. اما همچنان امید داریم که به نوعی بتوانیم گُسستِ بین دستمزد و کمک به دیگران یا دستمزد و احترام را از بین ببریم.
لینک کوتاه
اخبار مرتبط
نظرات شما
0 نظر