جمعه ۱۹ بهمن ۱۴۰۳

طرز فکر: روانشناسی نوین موفقیت

کتاب طرز فکر: روانشناسی نوین موفقیت، اثر کارل دوک، نویسنده و استاد روانشناسی دانشگاه استنفورد است.این کتاب یکی از پرفروش‌ترین آثار دسته‌ روانشناسی موفقیت است.ایده‌ مرکزی کتاب، نقش باور در تعیین سرنوشت انسان است.اینکه آیا باور به توانایی‌ها و امکان توسعه‌ آن‌ها می‌تواند بر عامل استعداد یا محدودیت‌های فردی، غلبه کند یا نه؟طرز فکر، یک اثر علمی، با یک ایده‌ی مشخص و غیرپراکنده است که جزئیاتی جذاب دارد.

کتاب و ادبیات- رمزگشانیوز؛ دوک در این کتاب، که اثری متفاوت و محبوب در زمینه‌ روانشناسی عمومی و موفقیت است، نقش باورهای ذهنی در موفقیت را کاویده است. او با پشتوانه‌ سال‌ها کار علمی و پژوهشی و با دستی پر، به‌سراغ این بخش پرچالش و پرطرفدار از حوزه‌ موفقیت رفته است. این اثر در سال ۲۰۰۶ منتشر شد. استقبال مخاطبان از کتاب به‌حدی بود که در رده‌ پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک‌تایمز قرار گرفت.
می‌توان افراد را بسته به طرز فکرشان در رابطه با موفقیت به دو گروه عمده دسته‌بندی کرد. کسانی که موفقیت را عمدتا ناشی از عوامل ذاتی همچون استعداد و توانایی‌های ذاتی می‌دانند و دسته‌ای که به امکان پیشرفت و توسعه‌ توانایی‌های فردی باور دارند. این باور به امکان پیشرفت و گذشتن از سدهای ذهنی، که طرز فکر رشد نامیده می‌شود، اساس کتاب دوک است. کتابی که به نقش طرز فکر در موفقیت، آن‌هم در حوزه‌های مختلف و نیز در بعد فردی و اجتماعی پرداخته است. این کتاب را شهلا ثریاصفت به فارسی برگردانده و نشر نوین آن را منتشر کرده است.

ساختار کتاب طرز فکر
دوک ساختار کتاب طرز فکر را هوشمندانه و جذاب طراحی کرده است. او ابتدا از اهمیت بنیادین طرز فکر گفته و آن را عمیق‌تر و با جزئیات بیش‌تر شرح داده است. خواننده پس از این بخش با لذت کشف دنیایی جدید مواجه و با تعریف دیگری از موفقیت آشنا می‌شود. بعد از آن است که دوک کار خود را با بررسی پنج حوزه‌ مختلف ادامه داده و ایده‌هایش را در ذهن مخاطب تثبیت می‌کند. این چهار فصل عبارتنداز: «ورزش: طرز فکر یک قهرمان»، «کسب‌وکار: طرز فکر و رهبری»، «روابط: طرز فکرها در روابط عاشقانه»، «والدین، معلمان و مربیان: طرز فکرها از کجا می‌آیند؟». در فصل پایانی نیز از «تغییر طرز فکرها» سخن به میان آمده است.

این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟
کتاب طرز فکر را به مخاطبان آثار روانشناسی، موفقیت و توسعه‌ فردی و نیز به صاحبان کسب‌وکار و مدیران پیشنهاد می‌کنیم.

چرا باید این کتاب را بخوانیم؟
رویکرد علمی دوک به موفقیت و نگاه نو و جذابی که به این مقوله دارد، کتاب طرز فکر را به اثری متفاوت، تأثیرگذار و پرکشش تبدیل کرده است.

خلاصه کتاب
می‌توان با باور به خود به موفقیت رسید به‌شرطی که تعریف درستی از کامیابی در ذهن داشته باشیم. در دنیایی که موفقیت برای همه تعریف ثابتی داشته باشد و همه یک نقطه را برای رسیدن انتخاب کنند، تعداد محدودی را می‌توان انسان موفق نامید. مثلا اگر رسیدن به درجات علمی تنها سنجه‌ موفقیت باشد، بسیاری از افراد از این دایره خارج می‌شوند. اما اگر موفقیت توانایی درک خود، باور به خود و تلاش برای تغییر خود در جهت درست باشد، هر گامی در راستای هدف، قدمی به سوی قله‌ موفقیت است. قله‌ای که البته باید واقع‌بینانه ترسیم شود. دوک کتاب طرز فکر را بر این اساس تالیف کرده است. پر از مثال و جزئیات جذاب و با کاوش حوزه‌های مختف و متنوع، تا خوانندگان کتاب را با ذهنیتی جدید از موفقیت آشنا کند.

نقد کوتاهی بر کتاب
کتاب طرز فکر با شیوه‌ای علمی و نو به سراغ یک مبحث تکراری، اما بنیادین رفته است. سال‌هاست در بسیار از آثار مکتوب حوزه‌ موفقیت یا در سمینارها و سخنرانی‌های مربیان توسعه‌ی فردی، از نقش باورهای ذهنی در کامیابی و غلبه بر مشکلات و محدودیت‌ها سخن رفته است. از این‌رو بعید نیست پس از شنیدن این جمله که «با باور به خود می‌توان به موفقیت رسید»، بپندارید با یک کتاب یا سخنرانی کلیشه‌ای طرفید که می‌خواهد از اشتیاق شما به پیشرفت و موفقیت سوءاستفاده کند و پولی به جیب بزند. نویسنده اما شخصیتی دانشگاهی است که کوشیده با شیوه‌ای علمی به‌سراغ این حوزه رود. او «طرزفکر» را اساس روانشناسی نوین موفقیت در نظر گرفته و به نقش عجیب و کم‌نظیرش بر توسعه‌ فردی و پیشرفت و در نهایت موفقیت پرداخته است.

روانشناسی نوین موفقیت چیست؟
با توجه به آن‌چه دوک در کتاب طرز فکر بیان می‌کند، می‌توان اساس روانشناسی نوین موفقیت را، بازتعریف موفقیت دانست. با کنار زدن معیارهای ثابت جامعه، موفقیت سرنوشت عده‌ای قلیل نخواهد بود و هر فرد با توجه به باور و تلاش خود امکان شکوفایی دارد. این‌جاست که نقش باورهای ذهنی و تغییر آن‌ها پررنگ می‌شود.

پس از خواندن کتاب طرز فکر چه کتاب‌هایی بخوانید؟
پس از خواندن کتاب طرز فکر، مطالعه‌ی کتاب‌هایی همچون «بی‌حد و مرز» از جیم کوییک، «خودشناسی» از آلن دو باتن، «دوباره فکر کن» از آدام گرانت و «زندگی خود را طراحی کن» از بیل برانت و دیو ایوانز، مفید و جذاب خواهد بود.

ناشران و مترجمان این کتاب به فارسی چه کسانی بودند و کتاب را با چه عناوینی ترجمه کرده‌اند؟
مترجمان و ناشران متعددی از جمله شهلا ثریاصفت (نشر نوین)، نازنین فیروزی (نشر میلکان)، کیوان سپانلو (نشر مانا کتاب)، نگار عباس‌نژاد (نشر آریان) و علی صابریان (نشر نگاه نوین) این کتاب را با عنوان طرز فکر ترجمه و منتشر کرده‌اند. کتاب کارل دوک با عنوان شیوه‌ی تفکر نیز توسط الهه امینی (نشر گاه) برگردانده شده است. فهیمه صدیق عابدینی (نشر ترنگ) این کتاب را با عنوان ذهنیت سالم ترجمه کرده است.

موضوع و پیام کتاب
موضوع کتاب طرز فکر نقش باور‌های ذهنی در موفقیت است و پیامش نیز میسر بودن کامیابی به‌شرط تعریف آن از نو و تغییر باورهاست. این کتاب در دو حوزه‌ موفقیت فردی و موفقیت در کسب‌وکار و مدیریت مجموعه، مفید و کاراست.

درباره‌ کارل دوک
کارل دوک نویسنده، روانشناس و استاد دانشگاه استنفورد است. او متولد ۱۷ اکتبر ۱۹۴۶ در آمریکاست. دوک از شناخته‌شده‌ترین پژوهشگران در زمینه‌ روانشناسی موفقیت است که با طرح مفاهیم جدیدی مثل «طرز فکر رشد»، مسیری جدید برای نیل به موفقیت گشوده است. کتاب او با عنوان «طرز فکر» یکی از پرفروش‌ترین آثار حوزه‌ روانشناسی است که به زبان‌های مختلفی ترجمه و با استقبالی جهانی مواجه شده است. دوک جوایز بسیاری را نیز به خود اختصاص داده و به عضویت آکادمی ملی علوم آمریکا درآمده است.

بخشی از کتاب طرز فکر
واضح است که افراد با طرز فکر رشد، وقتی مهارت‌های خود را توسعه می‌دهند کامیاب می‌شوند. اما افراد دارای طرز فکر ثابت چه زمانی موفق می‌شوند؟
زمانی‌که همه چیز با خیال راحت در چنگ آن‌ها باشد. اگر چیزی بیش‌ازحد چالش‌برانگیز باشد و آن‌ها احساس باهوش یا بااستعداد بودن نکنند، علاقه‌شان را از دست می‌دهند. هنگامی‌که دانشجویان پزشکی را در طی درس شیمی ترم اول‌شان زیر نظر گرفتیم، متوجه این موضوع شدم. از نظر بسیاری از دانشجویان، این چیزی بود که زندگی‌شان به سمت آن سوق پیدا کرده بود: پزشک شدن! و این دوره است که مشخص می‌کند چه کسی اول خواهد شد. دوره‌ای بسیار سخت که متوسط نمرات دانشجویان C+ بود، دانشجویانی که تا قبل از آن، به‌ندرت نمره‌ای کمتر از A گرفته بودند.
اکثر دانشجویان با علاقه‌مندی بسیاری شیمی را شروع کردند. بااین‌حال، در طول ترم، اتفاقی روی داد. دانشجویان دارای طرز فکر ثابت تنها زمانی علاقه‌مند ماندند که در دفعه اول به‌خوبی عمل کردند. کسانی که آن را دشوار دیدند، میزان زیادی از علاقه و لذت خود را از دست دادند. اگر تصدیق‌کننده هوش آن‌ها نبود، نمی‌توانستند از آن لذت ببرند.
یکی از دانشجویان گفت: «هرچقدر سخت‌تر می‌شد، بیشتر باید خودم را مجبور به خواندن کتاب‌ها و مطالعه برای امتحانات می‌کردم. قبلاً نسبت به شیمی هیجان داشتم، اما در حال حاضر هر بار که درباره‌اش فکر می‌کنم، احساس بدی به من دست می‌دهد».
در مقابل، دانشجویان دارای طرز فکر رشد، همچنان همان سطح بالای علاقه‌مندی را نشان می‌دادند، حتی زمانی‌که دیدند بسیار چالش‌برانگیز است: «این درس خیلی مشکل‌تر از چیزی است که فکر می‌کردم، اما می‌خواهم آن را یاد بگیرم، به‌طوری‌که دشواری آن مرا مصمم‌تر می‌کند. سخت و چالشی بودن آن، واقعاً مرا به ادامه‌دادن ترغیب می‌کند.» چالش و علاقه‌مندی ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر داشتند.
ما همین نتیجه مشابه را در دانش‌آموزان جوان‌تر مشاهده کردیم. به کلاس پنجمی‌ها پازل‌های جذابی دادیم که همه آن‌ها، آن را دوست داشتند؛ اما زمانی‌که پازل‌ها را سخت‌تر کردیم، افت بزرگی در میزان لذت‌بردن کودکان دارای طرز فکر ثابت دیده شد. همچنین تصمیم دانش‌آموزان برای بردن تعدادی از این پازل‌ها به خانه عوض شد. کودکی به دروغ گفت: «بسیار خوب، می‌توانید آن‌ها را نگه دارید. من از آن‌ها دارم».
این امر درخصوص کودکانی که بهترین حل‌کننده پازل بودند هم درست بود. داشتن «استعداد در پازل» از افت جلوگیری نمی‌کند. از سوی دیگر، کودکان دارای طرز فکر رشد، نمی‌توانستند مشکلات سخت را رها کنند. این‌ها پازل‌های مورد علاقه‌شان بود و می‌خواستند آن‌ها را با خودشان به خانه ببرند. یکی از بچه‌ها پرسید: «می‌شود اسم این پازل‌ها را برای من یادداشت کنید تا وقتی این‌ها را انجام دادم، مادرم بتواند چندتای دیگر برایم بخرد؟»
چند وقت پیش علاقه‌مند به مطالعه درباره مارینا سمیونوا، رقاص و معلم بزرگ روسی شدم که شیوه جدیدی برای انتخاب دانش‌آموزانش ابداع کرد. این روش، آزمون هوشمندانه‌ای درباره طرز فکر بود. بر طبق گفته یکی از دانش‌آموزان سابقش در ابتدا دانش‌آموزان او باید از دوره آزمایشی سربلند بیرون می‌آمدند و در همین حین مارینا دقت می‌کرد که آن‌ها چگونه نسبت به تحسین و تمجید و اصلاحات واکنش نشان می‌دهند... کسانی که بیشتر نسبت به اصلاحات واکنش نشان می‌دادند، شایسته تلقی می‌شدند.
به عبارت دیگر، او افرادی را که نسبت به چیزهای آسان و آنچه که از قبل بر آن تسلط داشتند، هیجان نشان می‌دادند، از کسانی که در برابر کارهای سخت هیجان‌زده می‌شدند، جدا می‌کرد. دفعه اولی که به خودم گفتم: «این سخت است. این لذت‌بخش است» را هرگز فراموش نمی‌کنم، آن لحظه‌ای بود که می‌دانستم در حال تغییر طرز فکرم هستم.











 
لینک کوتاه
اخبار مرتبط
نظرات شما
0 نظر
ارسال نظرات