پنج شنبه ۱ آذر ۱۴۰۳

زندگی خوب

کتاب زندگی خوب نوشتهٔ رابرت والدینگر و مارک شولتس و ترجمهٔ علیرضا شفیعی نسب است. انتشارات ترجمان علوم انسانی این کتاب را منتشر کرده است. در این اثر درمی‌یابید که پژوهش ۸۴ساله دانشگاه هاروارد درباره شادکامی چه می‌گوید.

کتاب و ادبیات- رمزگشانیوز؛ کتاب زندگی خوب (The Good Life) دربردارندهٔ شرحی از پژوهشی ۸۴ساله است که دانشگاه هاروارد در باب شادکامی انجام داده است. رابرت والدینگر استاد روان‌پزشکی در دانشکدۀ پزشکی هاروارد است. رابرت والدینگر مدیر پژوهش هاروارد دربارۀ رشد بزرگ‌سالان و مدیر دورۀ روان‌درمانی پویشی در بیمارستان عمومی ماساچوست است. مارک شولتس دستیار مدیر پژوهش هاروارد دربارۀ رشد بزرگ‌سالان و استاد روان‌شناسیِ کالج برین‌مار است. دکتر شولتس مدیریت دورۀ علوم داده را نیز به عهده دارد و قبلاً مدیر گروه روان‌شناسی و دورۀ دکترای روان‌شناسی بالینی رشد در برین‌مار بوده است. او کلینیک روان‌درمانی دارد و تخصص پسادکتری‌اش در روان‌شناسی بالینی و سلامت را از دانشکدۀ پزشکی هاروارد گرفته است. این دو پژوهشگر کتاب «زندگی خوب»‌ را در ده فصل نگاشته‌اند که عنوان آن‌ها عبارت است از «جان‌مایهٔ زندگی خوب چیست؟»، «چرا روابط مهم‌اند؟»، «روابط در پیچ‌وخم زندگی»، «آمادگی اجتماعی: مراقبت از روابط»، «توجه به روابط: بهترین سرمایه‌گذاری»، «مرد میدان: سازگاری با چالش‌های رابطه»، «فردی که کنار ماست: روابط صمیمی چگونه به زندگی‌مان سروشکل می‌دهند؟»، «خانواده مهم است»، «زندگی خوب در محل کار: مایه‌گذاشتن برای پیوندها» و «همهٔ دوستان فوایدی دارند».

خواندن کتاب زندگی خوب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ پژوهش‌های روان‌شناختی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب زندگی خوب
«وقتی به اسناد پژوهش هاروارد نگاهی بیندازید، خیلی سریع به افرادی برمی‌خورید که، در واپسین سال‌های عمر خود، بابت سرنوشت رفاقت‌هایشان حسرت می‌خورده‌اند. بعضی از این موارد با انزوا و تنهایی شدید همراه است، مثلاً استرلینگ اِینزلی (فصل ۴) و ویکتور مراد (فصل ۹)، اما در تمام پژوهش نوعی احساس گسستگی رایج‌تر نیز وجود دارد، به این صورت که مردان هرچه در مراحل زندگی بزرگ‌سالی‌شان جلوتر می‌روند تعداد دوستان صمیمی‌شان کمتر و کمتر می‌شود. این مردان وقتی فرصتی برای صحبت‌کردن از وضعیت رفاقت‌هایشان پیش می‌آید (فرصتی که خارج از چهارچوب پژوهش به‌ندرت داشته‌اند) تقریباً همیشه ادعا می‌کنند نداشتنِ دوستان صمیمی به دلیل خودکفایی و استقلالشان است. درعین‌حال، خیلی‌ها آرزو می‌کردند که صمیمیت بیشتری با دوستان داشتند.
یکی از شرکت‌کنندگان می‌گوید «خیلی از مردان، مثل من، حسرت می‌خورند که چرا دوستان صمیمی بیشتری نداشته‌اند. من هیچ‌وقت رفیقی واقعاً صمیمی نداشتم. همسرم بیشتر از من دوست و رفیق داشت».
باآنکه چنین تجربه‌ای میان شرکت‌کنندگان، به‌خصوص مردان، متداول است، شواهد متقنی در تأیید این باور وجود ندارد که مردان برای استقلال هیجانی و خویشتن‌داری «سیم‌کشی» شده‌اند و صمیمیت‌گریز هستند. احتمالاً این رویکرد نسبت به رفاقت‌ها (و کلاً روابط) عمدتاً حاصل نیروهای فرهنگی باشد. مثلاً الگوهای رفاقت میان دگرباشان جنسی معمولاً با همتایان دگرجنس‌گرایشان تفاوت دارد و کردار اجتماعی مردان، طی مقاطع مختلف عمر، احتمالاً میان نسل‌های مختلف نیز متفاوت باشد.
پژوهش‌ها حاکی از آن است که تفاوت الگوهای رفاقت میان مردان و زنان اتفاقاً جزئی است. چندین مطالعهٔ طولی نشان می‌دهند پسران نوجوانی که پیشینه‌های مختلف دارند پیوندهایی صمیمی با دوستان برقرار می‌کنند که منافی کلیشه‌های جنسیتی است. مثلاً نایوبی وِیِ روان‌شناس دربارهٔ رفاقت میان پسران نوجوان آمریکاییِ سیاه‌پوست، لاتین‌تبار و آسیایی‌تبار تحقیق کرده است که، مثل شرکت‌کنندگان پایین‌شهری پژوهش هاروارد، در شهری بزرگ در تنگدستی و شرایطی ناخوشایند بزرگ شدند».








 
لینک کوتاه
اخبار مرتبط
نظرات شما
0 نظر
ارسال نظرات