چابکی در مدیریت هیجانات

کتاب چابکی در مدیریت هیجانات نوشتهٔ سوزان دیوید و ترجمهٔ حمیدرضا هدایتی است. انتشارات آریانا قلم این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی در باب رها شدن، پذیرش تغییر و پیشرفت در کار و زندگی.

کتاب و ادبیات- رمزگشانیوز؛ سوزان دیوید در کتاب چابکی در مدیریت هیجانات بیان کرده است که چرا سرکوب احساسات و افکار منفی یا خودخوری کردن رفتاری ناسالم است. به عقیدهٔ او این کارها نفعی به حال ما ندارند و درنهایت به ضررمان هم تمام خواهند شد. او از اصطلاح «چابکی هیجانی» برای توضیح این نکته استفاده می‌کند که نباید با احساسات و افکار به‌ظاهر منفی جنگید و سعی در شکست دادنشان کرد، بلکه باید آن‌ها را به‌نحوی تجربه کرد که باعث شود به انسان‌هایی بهتر تبدیل شویم. خواندن این کتاب به شما کمک می‌کند تا ابزاری کاربردی داشته باشید و از طریق آن احساسات و افکار منفی‌ خود را به نیروی پیش‌‌برندهٔ برای خود تبدیل کنید.
نویسنده اثر حاضر را در ۱۱ فصل نگاشته که عنوان آن‌ها عبارت است از «از انعطاف‌ناپذیری به چابکی»، «قلاب»، «رهایی از قلاب»، «حضور بی‌پروا»، «به بیرون قدم گذاشتن»، «با دلیل گام برداشتن»، «پیش رفتن: قانون تغییرات کوچک»، «پیش رفتن: قانون تغییرات کوچک»، «پیش رفتن: قانون تغییرات کوچک»، «پیش رفتن: قانون تغییرات کوچک» و «نتیجه‌گیری: واقعی شدن».

خواندن کتاب چابکی در مدیریت هیجانات را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم
این کتاب را به دوستداران حوزهٔ توسعهٔ فردی و علاقه‌مندان به آثار موفقیت و خودیاری پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب چابکی در مدیریت هیجانات
«زمانی‌که آمادهٔ پذیرشِ تجربیات جدید باشیم، یادگیری عامدانه وارد عمل می‌شود. وقتی این اتفاق افتاد، آنگاه می‌توانید همان‌طور که قدم‌های اول برای یاد گرفتن رانندگی را برمی‌دارید خودآگاه مهارتتان را بیشتر کنید: بستن کمربند ایمنی، تنظیم دقیق صندلی، نگاه کردن به آینه‌ها و گذاشتن ماشین در دنده قبل‌ازاینکه مثل موشک به حرکت درآیید. و اگرچه ممکن است بار اولی که به دل بزرگراه می‌زنید دچار تشویش شوید، بعد از چند بار امتحان دستتان خواهد آمد.
اما همین‌که مدتی از گرفتن گواهینامه‌تان گذشت، مهارتِ ناخودآگاه وارد عمل می‌شود. دیگر بدون فکر کردن سوار ماشین می‌شوید و شروع به رانندگی می‌کنید و اغلب اوقات وقتی به خانه می‌رسید اصلاً یادتان نمی‌آید چطور شد که به منزل رسیدید. درحقیقت، وقتی به این حالت خلبان خودکار می‌رسیم، روی خط ثابت نمودار و در فلات یادگیری جا خوش کرده‌ایم.
فرقی نمی‌کند که آگاهانه مهارت لازم را نداشته باشید یا آگاهانه مهارت لازم را داشته باشید، در هر دو صورت در منطقهٔ بهینه برای رشدید، چراکه پذیرای کسب دانش بیشترید. ممکن است مبتدی باشید و درنتیجه کمی دست و پایتان بلرزد، اما حداقل ذهن مبتدی‌ها و تازه‌کارها را دارید، که یعنی تمایل به رشد و اشتیاق به یادگیری در وجودتان هست.
حتی ممکن است تا حدی استرس داشته باشید -که همیشه هم چیز بدی نیست. الان دهه‌هاست که در روان‌شناسی آموخته‌ایم استرس دشمنِ شمارهٔ یک است، قاتل خوشیِ جسمی و روحی که باید به هر قیمتی از آن اجتناب کرد. البته که استرس عوارض بدی دارد. به‌لحاظ بیوشیمیایی، استرس مزمن تأثیری ویرانگر در دستگاه‌های درونی ما دارد و باعث انقباض عروق می‌شود که ریسک ابتلا به بیماری‌های قلبی و سرطان را بالا می‌برد و سیستم ایمنی بدن را در برابر عفونت‌ها تضعیف می‌کند.(۲۳)
اما میزان مناسبی از استرس -در فشار بودن، نه بیش از حد تحت فشار بودن- می‌تواند پیش‌برنده‌ای فوق‌العاده باشد. درست است که گاهی حس ناخوشایندی به ما می‌دهد، اما استرس داشتن است که باعث می‌شود روبه‌جلو حرکت کنیم. وقتی روی تابلوی نتایج، تیمی می‌بینید که عقب افتاده -البته نه خیلی عقب- همان برایش انگیزه‌ای می‌شود تا در عین خستگی بجنگد و ورق را برگرداند و بازی باخته را در دو دقیقهٔ پایانی با برد عوض کند. استرسِ سر رسیدن موعد تحویل -زمان فشرده، نه بیش از حد فشرده- باعث برانگیخته شدن خلاقیت و انگیزهٔ لازم برای اتمام پروژه می‌شود».









 
لینک کوتاه
اخبار مرتبط
نظرات شما
0 نظر
ارسال نظرات