چگونه درباره اقتصاد فکر کنیم؟
کتاب چگونه درباره اقتصاد فکر کنیم؟ اثری ساده و سریع برای آشنایی با اصول تفکر اقتصادی است. پرلنارت بایلوند، نویسنده کتاب، آموزههای این اثر را با هدف افزایش سواد اقتصادی برای همه نگاشته است. پس از مطالعه کتاب حاضر، با مبانی علم اقتصاد آشنا میشوید و یاد میگیرید چگونه به علم اقتصاد عمل کنید.
کتاب و ادبیات- رمزگشانیوز؛ کتاب چگونه درباره اقتصاد فکر کنیم؟ (How to Think about the Economy: A Primer)، اثری آموزنده برای آشنایی با مبانی علم اقتصاد است. پرلنارت بایلوند (Per Bylund)، نویسنده کتاب، با کلامی ساده و بدون بهرهگیری از مدلها و رویکردهای اقتصادی پیچیده، مباحث پایه تفکر اقتصادی را آموزش داده است. آموزشهای این اثر بر اساس مکتب اقتصاد اتریشی تدوین شدهاند. این مکتب بر پایه روششناسیِ فردگرایانه بنا شده است؛ به این معنا که تحلیلِ پدیدههای کلان تنها از طریقِ ردیابیِ کنشهایِ فردی و هدفمندِ انسانها میسر میشود. در این چارچوب فکری، بازار به جای یک وضعیتِ ایستا، یک فرایندِ پویا از کشف و رقابت تلقی میشود.
مطالب کتاب چگونه درباره اقتصاد فکر کنیم؟ در 9 فصل کوتاه و 3 بخش اصلی تدوین شدهاند. در بخش نخست، اقتصاد با توضیحاتی ساده و شفاف، معرفی شده است. پرلنارت بایلوند، کج فهمی رایج درباره اقتصاد را در این بخش در هم شکسته است. از منظر نویسنده، اقتصاد، نحوهی ارزشآفرینیِ ذهنیِ انسانهایی است که هر یک در پی دستیابی به اهداف شخصیِ خویش هستند.
در بخش بعدی کتاب چگونه درباره اقتصاد فکر کنیم؟ کُنش انسانی، بهعنوان نقطه آغازینِ تحلیلهای اقتصادی معرفی شده است. به باور پرلنارت بایلوند، انسانها برای رسیدن به یک ارزش مشخص، دست به کنش میزنند. نویسنده در این بخش یادآور میشود که اقتصاد از روششناسیِ فردگرایانه بهره میبرد. مطالعه این اطلاعات شما را با نقش مهم انتخابهای فردی بهعنوان زیربنای اصلیِ اقتصاد و شکلگیری چرخههای اقتصادی مانند قیمت و تجارت آشنا میکند.
پرلنارت بایلوند، در سومین فصل کتاب چگونه درباره اقتصاد فکر کنیم؟ باورِ اینکه اقتصاد امری ایدئولوژیک است را به نقد کشیده. نویسنده توضیح میدهد که مفاهیم اقتصادی ارزش و قیمت، در ذات مفهومِ کنش نهفتهاند. بر اساس این توضیح، انسان با انتخاب آگاهانهی چیزها، کنش انجام میدهد. این کنش لزوماً به این معنا است که او برای آن چیز، ارزش قائل شده و حاضر است برای بهدست آوردنش، هزینه پرداخت کند. در نتیجه بدون ارزشگذاری و پرداخت هزینه، کنشی صورت نمیگیرد.
تعریف مکتب اقتصاد اتریشی از منظر پرلنارت بایلوند
در چهارمین فصل از این کتاب به بازار بهعنوان یک فرایندی بدون قطعیت نگریسته شده است. به گفته مولف، کارآفرینان، بازار را هدایت میکنند. دیدگاههای اتریشی دربارهی سرمایه و کارآفرینی در بخش بعدی کتاب مطرح شدهاند. بر اساس این دیدگاهها، تولید صرفاً وسیلهای برای غلبه بر کمیابی محصولات است. رویکردِ ارزشگذاری کالاها، مفهوم دیگری است که پرلنارت بایلوند در این بخش به آن توجه نشان داده.
نویسنده در ادامه این اثر به کاوش در بنیادهای نظریه قیمت پرداخته است. به گفتهی مولف، ارزشِ اقتصادی، امری ذهنی و بر پایهی اولویتهای هر فرد است. قیمتها زمانی معنا پیدا میکنند که مقداری از یک کالا با مقداری از کالایی دیگر معامله شود و نسبتی مبادلهای ایجاد گردد. در این شرایط، پول بهعنوان واسطه مبادله از دل تهاتر برمیآید تا با ایجاد یک واحد سنجش مشترک، امکان محاسبه سود و زیان را فراهم کند. آموزههای این اثر با توضیحاتی درباره مداخله پولی، چرخه رونق و رکود به پایان میرسد.
این کتاب اقتصادی را انتشارات فراهم با ترجمه یاسین آخش و مانی بشرزاد، چاپ و روانه بازار کرده است.
نکوداشتهای کتاب چگونه درباره اقتصاد فکر کنیم؟
• این اثر، کارآمدترین روش برای یادگیری مبانی اقتصاد است. من عاشق این کتاب هستم. (کاربر آمازون)
• من 37 سال به تدریسِ اقتصاد اشتغال داشتهام و باید بگویم دکتر پرلنارت بایلوند، در تبیینِ اصولِ پایه این حوزه، عملکردِ درخشانی داشته است. مطالعهی این کتاب را به شدت توصیه میکنم! (کاربر آمازون)
کتاب چگونه درباره اقتصاد فکر کنیم؟ برای شما مناسب است اگر
• به دنبال اثری میگردید که مبانی اقتصاد در آن با زبانی ساده توضیح داده شده باشد.
• در رشتههای اقتصاد، تحصیل یا تدریس میکنید و قصد آشنایی با مبانی مکتب اقتصاد اتریشی را دارید.
در بخشی از کتاب میخوانیم
پول یک وسیله ی مبادله ای است که مورداستفاده قرار می گیرد و برای ما ارزش دارد زیرا دارای چنین عملکردی است. ما برای پول، مانند سایر کالاها، به خاطر کاری که برای ما انجام می دهد ارزش قائل هستیم. اما این خودِ اسکناس ها و سکه ها نیستند که برای ما ارزش ایجاد می کنند، بلکه این توقع است که بتوانیم از آن ها برای خرید چیزی که می خواهیم استفاده کنیم. این بدین معنا است که پول کار می کند، زیرا ما آن را این گونه می شناسیم و بنابراین آن را در مبادلات می پذیریم. پول قدرت خرید دارد. آنچه که پول را ارزشمند می کند این اعتقاد است که با آن می توان کالایی را خرید. اگر باور داشتیم که نمی توانیم از پول برای خرید کالا استفاده کنیم شاید فکر کنیم که دیگران [پول را] نمی پذیرند و باور کنیم که ما نمی توانیم از پول برای خرید کالا استفاده کنیم پس ما نیز از آن استفاده نمی کنیم. این بدان معنا است که پول پول است، زیرا مردم آن را پول می دانند. از این نظر، پول یک نهاد اجتماعی است که تا حد زیادی خود را تقویت می کند. همه ی ما تجربه ی استفاده از آن را داریم و بنابراین تا حدی تصوری از معنای پول بودنِ چیزی داریم. اما این توضیح نمی دهد که پول چیست، چرا هست یا چگونه به وجود آمده است.
در نظر بگیرید که چه چیزی باعث می شود چیزی را به عنوان پول بپذیرید؛ یا برای رسیدن به موضوع واقعی: چه چیزی باعث می شود جامعه ای که از پول استفاده نمی کند چیزی را به عنوان پول بپذیرد. از آن جا که ارزش پول در این است که دیگران در ازای چیزی آن را بپذیرند، هر چیزی که تمایل به پول بودن داشته باشد، در ابتدا ارزش پول را نخواهد داشت. تنها پس از این که یک چیز به طور گسترده در مبادله پذیرفته شود به عنوان پول شناخته می شود، اما نه قبل از آن. این باعث می شود که بسیاری ادعا کنند که پول باید از بالا به پایین توسط فرمان یا دستور برای استفاده از آن در مبادلات تحمیل شده باشد.
مطالب کتاب چگونه درباره اقتصاد فکر کنیم؟ در 9 فصل کوتاه و 3 بخش اصلی تدوین شدهاند. در بخش نخست، اقتصاد با توضیحاتی ساده و شفاف، معرفی شده است. پرلنارت بایلوند، کج فهمی رایج درباره اقتصاد را در این بخش در هم شکسته است. از منظر نویسنده، اقتصاد، نحوهی ارزشآفرینیِ ذهنیِ انسانهایی است که هر یک در پی دستیابی به اهداف شخصیِ خویش هستند.
در بخش بعدی کتاب چگونه درباره اقتصاد فکر کنیم؟ کُنش انسانی، بهعنوان نقطه آغازینِ تحلیلهای اقتصادی معرفی شده است. به باور پرلنارت بایلوند، انسانها برای رسیدن به یک ارزش مشخص، دست به کنش میزنند. نویسنده در این بخش یادآور میشود که اقتصاد از روششناسیِ فردگرایانه بهره میبرد. مطالعه این اطلاعات شما را با نقش مهم انتخابهای فردی بهعنوان زیربنای اصلیِ اقتصاد و شکلگیری چرخههای اقتصادی مانند قیمت و تجارت آشنا میکند.
پرلنارت بایلوند، در سومین فصل کتاب چگونه درباره اقتصاد فکر کنیم؟ باورِ اینکه اقتصاد امری ایدئولوژیک است را به نقد کشیده. نویسنده توضیح میدهد که مفاهیم اقتصادی ارزش و قیمت، در ذات مفهومِ کنش نهفتهاند. بر اساس این توضیح، انسان با انتخاب آگاهانهی چیزها، کنش انجام میدهد. این کنش لزوماً به این معنا است که او برای آن چیز، ارزش قائل شده و حاضر است برای بهدست آوردنش، هزینه پرداخت کند. در نتیجه بدون ارزشگذاری و پرداخت هزینه، کنشی صورت نمیگیرد.
تعریف مکتب اقتصاد اتریشی از منظر پرلنارت بایلوند
در چهارمین فصل از این کتاب به بازار بهعنوان یک فرایندی بدون قطعیت نگریسته شده است. به گفته مولف، کارآفرینان، بازار را هدایت میکنند. دیدگاههای اتریشی دربارهی سرمایه و کارآفرینی در بخش بعدی کتاب مطرح شدهاند. بر اساس این دیدگاهها، تولید صرفاً وسیلهای برای غلبه بر کمیابی محصولات است. رویکردِ ارزشگذاری کالاها، مفهوم دیگری است که پرلنارت بایلوند در این بخش به آن توجه نشان داده.
نویسنده در ادامه این اثر به کاوش در بنیادهای نظریه قیمت پرداخته است. به گفتهی مولف، ارزشِ اقتصادی، امری ذهنی و بر پایهی اولویتهای هر فرد است. قیمتها زمانی معنا پیدا میکنند که مقداری از یک کالا با مقداری از کالایی دیگر معامله شود و نسبتی مبادلهای ایجاد گردد. در این شرایط، پول بهعنوان واسطه مبادله از دل تهاتر برمیآید تا با ایجاد یک واحد سنجش مشترک، امکان محاسبه سود و زیان را فراهم کند. آموزههای این اثر با توضیحاتی درباره مداخله پولی، چرخه رونق و رکود به پایان میرسد.
این کتاب اقتصادی را انتشارات فراهم با ترجمه یاسین آخش و مانی بشرزاد، چاپ و روانه بازار کرده است.
نکوداشتهای کتاب چگونه درباره اقتصاد فکر کنیم؟
• این اثر، کارآمدترین روش برای یادگیری مبانی اقتصاد است. من عاشق این کتاب هستم. (کاربر آمازون)
• من 37 سال به تدریسِ اقتصاد اشتغال داشتهام و باید بگویم دکتر پرلنارت بایلوند، در تبیینِ اصولِ پایه این حوزه، عملکردِ درخشانی داشته است. مطالعهی این کتاب را به شدت توصیه میکنم! (کاربر آمازون)
کتاب چگونه درباره اقتصاد فکر کنیم؟ برای شما مناسب است اگر
• به دنبال اثری میگردید که مبانی اقتصاد در آن با زبانی ساده توضیح داده شده باشد.
• در رشتههای اقتصاد، تحصیل یا تدریس میکنید و قصد آشنایی با مبانی مکتب اقتصاد اتریشی را دارید.
در بخشی از کتاب میخوانیم
پول یک وسیله ی مبادله ای است که مورداستفاده قرار می گیرد و برای ما ارزش دارد زیرا دارای چنین عملکردی است. ما برای پول، مانند سایر کالاها، به خاطر کاری که برای ما انجام می دهد ارزش قائل هستیم. اما این خودِ اسکناس ها و سکه ها نیستند که برای ما ارزش ایجاد می کنند، بلکه این توقع است که بتوانیم از آن ها برای خرید چیزی که می خواهیم استفاده کنیم. این بدین معنا است که پول کار می کند، زیرا ما آن را این گونه می شناسیم و بنابراین آن را در مبادلات می پذیریم. پول قدرت خرید دارد. آنچه که پول را ارزشمند می کند این اعتقاد است که با آن می توان کالایی را خرید. اگر باور داشتیم که نمی توانیم از پول برای خرید کالا استفاده کنیم شاید فکر کنیم که دیگران [پول را] نمی پذیرند و باور کنیم که ما نمی توانیم از پول برای خرید کالا استفاده کنیم پس ما نیز از آن استفاده نمی کنیم. این بدان معنا است که پول پول است، زیرا مردم آن را پول می دانند. از این نظر، پول یک نهاد اجتماعی است که تا حد زیادی خود را تقویت می کند. همه ی ما تجربه ی استفاده از آن را داریم و بنابراین تا حدی تصوری از معنای پول بودنِ چیزی داریم. اما این توضیح نمی دهد که پول چیست، چرا هست یا چگونه به وجود آمده است.
در نظر بگیرید که چه چیزی باعث می شود چیزی را به عنوان پول بپذیرید؛ یا برای رسیدن به موضوع واقعی: چه چیزی باعث می شود جامعه ای که از پول استفاده نمی کند چیزی را به عنوان پول بپذیرد. از آن جا که ارزش پول در این است که دیگران در ازای چیزی آن را بپذیرند، هر چیزی که تمایل به پول بودن داشته باشد، در ابتدا ارزش پول را نخواهد داشت. تنها پس از این که یک چیز به طور گسترده در مبادله پذیرفته شود به عنوان پول شناخته می شود، اما نه قبل از آن. این باعث می شود که بسیاری ادعا کنند که پول باید از بالا به پایین توسط فرمان یا دستور برای استفاده از آن در مبادلات تحمیل شده باشد.
لینک کوتاه
اخبار مرتبط
نظرات شما
0 نظر