تحلیل سریال پاتریک ملروز بر اساس اختلالهای روانی؛
انزوا یکی از پیچیدهترین حالتهای روحی و روانی بشر است
مینی سریال پاتریک ملروز که بر اساس رمانهای ادوارد سنت آبین طراحی و تولید شده است، با قلم دیوید نیکولز به فیلمنامه، و توسط ادوارد برگر کارگردانی شده است.
بخش نخست
محمدرضا صمدی/ کارشناس کارگردانی سینما
تقریباً تمام ما دوران کودکی خود را با اتفاقات خوشایند و حوادث غمناک پشت سر گذاشته ایم و امروز از آن دوران با عنوان خاطرات خوش کودکی یاد می کنیم؛ دورانی که روزهای لذت بخش باعث شکوفا شدن استعدادها و روزهای تلخ با وجود آنکه لحظات سردی را برایمان رقم زده اند، سبب تقویت و پرورش ضعفهای روحی و روانی مان شده اند، و به واسطه ی همان لحظات چگونگی رویارویی با ناملایمات زندگی را فراگرفته ایم.
گاهی اوقات با مرور خاطرات گذشته با تصاویر زیبایی روبهرو می شویم که لبخندی از جانب قلب هرچند کوتاه بر لبانمان جاری می کنند و حداقل برای لحظات کوتاهی احساس شعف و امید را در وجودمان پدید می آورند. در میان این تصاویر دلنشین خاطرات تند و زننده ای هم وجود دارند که بیش از تمام آموزه ها بر اندیشه و احساساتمان چیره شدهاند و مانند زخمی کهنه بر قلبمان جای گرفتهاند. مهم نیست که تعداد این زخمها چقدر باشد، بزرگ باشند یا کوچک، مانند روز اول تازه باشند یا به جز خطی نازک اثر دیگری از خود بر جای نگذاشته باشند، حتی مهم نیست که موضع آنها درد داشته باشد یا نه!
تنها موضوعی که بیش از تمام این موارد رنج و مشقت به همراه دارد، ماهیت وجودی این زخمها و عوارض آنهاست که در گذر زمان همچو طلسمی وحشتناک چنان زندگی مان را تسخیر کردند که ارزشمندترین لحظات عمرمان را که روزهای کودکی و نوجوانی بودند را با ترس، سکوت و انزوا پشت سر گذاشته ایم و امروز نیز به همین منوال جوانی خود را در جبر حوادث تلخ کودکی که با نیرویی خارق العاده، ابر و باد را به سبب تشکیل طوفانهای سهمگین در آسمان روحمان هدایت میکنند تا همچنان قلب و اندیشه یمان را در سایه سار هراس و تردید خاموش دارند تا آهسته و آرام بر باورهایمان غلبه کنند و پس از آنکه نیروی ارادی وجودمان را مغلوب کردند، ما را با کوله بار سنگین تنهایی بر دوش و با احساسات اندوهی گران که قلبمان را به درد آورده اند در مسیر زوال رها کنند، با مرور کتابچه ی گذشته تباه خواهیم کرد.
برخی از ما بنا به تجربههایی که از اتفاقات گذشته کسب کردهایم، اینگونه احساسات و سبکی از زندگی را که در چنین شرایط مهیبی تداوم یافته را با تمام وجود لمس میکنیم. اما برخی دیگر که حتی با گونهی مشابه این عواطف نیز روبه رو نشدهایم، حتی با مطالعه های بی وقفه و مصاحبت با روانپزشکان نیز نه تنها نمیتوانیم به مفهوم واژه ی انزوا پی ببریم، بلکه نمیتوانیم افراد منزوی را نیز درک کنیم؛ چراکه انزوا یکی از پیچیده ترین و دردناک ترین حالت های روحی و روانی بشری است که منشأ آن در افسردگی و افسردگی نیز از تنهایی ساطع میشود.
شاید این سوال در ذهن شکل بگیرد که الزام دانستن این موارد تنها برای مشاوران خانوادگی، روانشناسان و روانپزشکان مناسب است. به آن منظور که این افراد به واسطه ی شغلی که دارند ملتزم آن هستند تا مباحث متعددی من جمله: اختلالات رفتاری، روان شناسی شخصیت، روانشناسی بالینی با هدف تشخیص نوع بیماریهای روحی و روانی مانند افسردگی، و همچنین بیماریهای دیگری که به واسطه ی آن شکل گرفته است؛ چگونگی به وجود آمدن آنها، علایم و فرآیند پیشگیری، شیوه ی برقراری ارتباط با این گروه از بیماران و مراحلی که برای درمان یا کنترل رفتارهایشان باید در نظر گرفته شود را به طور جدی مورد مطالعه قرار دهند، حال آنکه عوام از دانستن این موضوعات مبرا هستند.
شاید این نظر از لحاظ منطقی پاسخ مناسبی باشد اما از لحاظ حقیقی چگونه میتوانیم یقین حاصل کنیم که شخصی مانند پاتریک ملروز که کودکی را با تجربه کردن رفتارهای نابه هنجاری که پدرش به عنوان مراحل تربیتی او در نظر گرفته بود و به طور جدی بر اجرای آنها تأکید داشت تا او را همچون خودش مردی مستقل و سرسخت پرورش دهد، با این نظر موافق است یا خیر؟
مینی سریال پاتریک ملروز که بر اساس رمان های ادوارد سنت آبین طراحی و تولید شده است، با قلم دیوید نیکولز به فیلمنامه، و توسط ادوارد برگر کارگردانی شده است. لازم به ذکر است که نام اپیزودهای سریال، از همان 5 رمان سنت آبین انتخاب شده است. در ادامه بخشهای مقاله به تحلیل این سریال بر اساس اختلال های روانی از دیدگاه بالینی می پردازیم.
محمدرضا صمدی/ کارشناس کارگردانی سینما
تقریباً تمام ما دوران کودکی خود را با اتفاقات خوشایند و حوادث غمناک پشت سر گذاشته ایم و امروز از آن دوران با عنوان خاطرات خوش کودکی یاد می کنیم؛ دورانی که روزهای لذت بخش باعث شکوفا شدن استعدادها و روزهای تلخ با وجود آنکه لحظات سردی را برایمان رقم زده اند، سبب تقویت و پرورش ضعفهای روحی و روانی مان شده اند، و به واسطه ی همان لحظات چگونگی رویارویی با ناملایمات زندگی را فراگرفته ایم.
گاهی اوقات با مرور خاطرات گذشته با تصاویر زیبایی روبهرو می شویم که لبخندی از جانب قلب هرچند کوتاه بر لبانمان جاری می کنند و حداقل برای لحظات کوتاهی احساس شعف و امید را در وجودمان پدید می آورند. در میان این تصاویر دلنشین خاطرات تند و زننده ای هم وجود دارند که بیش از تمام آموزه ها بر اندیشه و احساساتمان چیره شدهاند و مانند زخمی کهنه بر قلبمان جای گرفتهاند. مهم نیست که تعداد این زخمها چقدر باشد، بزرگ باشند یا کوچک، مانند روز اول تازه باشند یا به جز خطی نازک اثر دیگری از خود بر جای نگذاشته باشند، حتی مهم نیست که موضع آنها درد داشته باشد یا نه!
تنها موضوعی که بیش از تمام این موارد رنج و مشقت به همراه دارد، ماهیت وجودی این زخمها و عوارض آنهاست که در گذر زمان همچو طلسمی وحشتناک چنان زندگی مان را تسخیر کردند که ارزشمندترین لحظات عمرمان را که روزهای کودکی و نوجوانی بودند را با ترس، سکوت و انزوا پشت سر گذاشته ایم و امروز نیز به همین منوال جوانی خود را در جبر حوادث تلخ کودکی که با نیرویی خارق العاده، ابر و باد را به سبب تشکیل طوفانهای سهمگین در آسمان روحمان هدایت میکنند تا همچنان قلب و اندیشه یمان را در سایه سار هراس و تردید خاموش دارند تا آهسته و آرام بر باورهایمان غلبه کنند و پس از آنکه نیروی ارادی وجودمان را مغلوب کردند، ما را با کوله بار سنگین تنهایی بر دوش و با احساسات اندوهی گران که قلبمان را به درد آورده اند در مسیر زوال رها کنند، با مرور کتابچه ی گذشته تباه خواهیم کرد.
برخی از ما بنا به تجربههایی که از اتفاقات گذشته کسب کردهایم، اینگونه احساسات و سبکی از زندگی را که در چنین شرایط مهیبی تداوم یافته را با تمام وجود لمس میکنیم. اما برخی دیگر که حتی با گونهی مشابه این عواطف نیز روبه رو نشدهایم، حتی با مطالعه های بی وقفه و مصاحبت با روانپزشکان نیز نه تنها نمیتوانیم به مفهوم واژه ی انزوا پی ببریم، بلکه نمیتوانیم افراد منزوی را نیز درک کنیم؛ چراکه انزوا یکی از پیچیده ترین و دردناک ترین حالت های روحی و روانی بشری است که منشأ آن در افسردگی و افسردگی نیز از تنهایی ساطع میشود.
شاید این سوال در ذهن شکل بگیرد که الزام دانستن این موارد تنها برای مشاوران خانوادگی، روانشناسان و روانپزشکان مناسب است. به آن منظور که این افراد به واسطه ی شغلی که دارند ملتزم آن هستند تا مباحث متعددی من جمله: اختلالات رفتاری، روان شناسی شخصیت، روانشناسی بالینی با هدف تشخیص نوع بیماریهای روحی و روانی مانند افسردگی، و همچنین بیماریهای دیگری که به واسطه ی آن شکل گرفته است؛ چگونگی به وجود آمدن آنها، علایم و فرآیند پیشگیری، شیوه ی برقراری ارتباط با این گروه از بیماران و مراحلی که برای درمان یا کنترل رفتارهایشان باید در نظر گرفته شود را به طور جدی مورد مطالعه قرار دهند، حال آنکه عوام از دانستن این موضوعات مبرا هستند.
شاید این نظر از لحاظ منطقی پاسخ مناسبی باشد اما از لحاظ حقیقی چگونه میتوانیم یقین حاصل کنیم که شخصی مانند پاتریک ملروز که کودکی را با تجربه کردن رفتارهای نابه هنجاری که پدرش به عنوان مراحل تربیتی او در نظر گرفته بود و به طور جدی بر اجرای آنها تأکید داشت تا او را همچون خودش مردی مستقل و سرسخت پرورش دهد، با این نظر موافق است یا خیر؟
مینی سریال پاتریک ملروز که بر اساس رمان های ادوارد سنت آبین طراحی و تولید شده است، با قلم دیوید نیکولز به فیلمنامه، و توسط ادوارد برگر کارگردانی شده است. لازم به ذکر است که نام اپیزودهای سریال، از همان 5 رمان سنت آبین انتخاب شده است. در ادامه بخشهای مقاله به تحلیل این سریال بر اساس اختلال های روانی از دیدگاه بالینی می پردازیم.
ادامه دارد...
لینک کوتاه
کلید واژه
اخبار مرتبط
نظرات شما
0 نظر