قانون پنجاهم: استراتژی‌های بی‌نظیر برای غلبه بر ترس و دستیابی به موفقیت

کتاب و ادبیات- رمزگشانیوز؛ کتاب قانون پنجاهم (The 50th Law) اثر مشترک رپر مشهور، فیفتی سنت (50 Cent) و نویسنده‌ی پرفروش نیویورک تایمز، رابرت گرین (Robert Greene)، است که به بررسی استراتژی‌های کاربردی برای رسیدن به موفقیت می‌پردازد. این اثر زندگی‌نامه‌ای داستان صعود فیفتی سنت از یک جوان پرجنب‌وجوش خیابانی به یک موسیقیدان موفق را روایت می‌کند و تجربه‌های شخصی او را با درس‌ها و حکایت‌هایی از شخصیت‌های تاریخی بزرگ همچون آبراهام لینکلن، سون تزو، سقراط، ناپلئون، مالکوم ایکس و جیمز بالدوین تلفیق می‌کند.
اصلی‌ترین محور کتاب «نترسیدن» است؛ ایده‌ای که فیفتی سنت و رابرت گرین بر اساس آن فلسفه‌ای عملی برای موفقیت در زندگی و کار ارائه می‌کنند. کتاب پر است از داستان‌های جذاب و صمیمانه از زندگی واقعی فیفتی سنت در خیابان‌ها و اتاق هیئت مدیره، مسیر شهرت او پس از انتشار آلبوم مشهور Get Rich or Die Tryin و چالش‌هایی که بر آن‌ها غلبه کرده است. علاوه بر آن مثال‌هایی از دیگر افرادی که با درک و تمرین قانون پنجاهم توانسته‌اند بر مشکلات زندگی پیروز شوند، نشان می‌دهد که این اصول می‌توانند برای هر کسی کاربردی و الهام‌بخش باشند.
کتاب قانون پنجاهم نه تنها برای کارآفرینان و افرادی که به دنبال موفقیت در کسب‌وکار هستند مناسب است بلکه برای هر کسی که به زندگی فوق‌العاده و مسیر پرچالش کورتیس جیمز جکسون (فیفتی سنت) علاقه‌مند است نیز جذاب و آموزنده خواهد بود. سبک روایت کتاب ترکیبی از داستان‌های واقعی، تحلیل استراتژیک و درس‌های عملی است که خواننده را از صفحه‌ اول تا آخر با خود همراه می‌کند و انگیزه‌ای قوی برای مقابله با ترس‌ها و پیشروی در مسیر موفقیت ایجاد می‌کند. این کتاب توسط سیامک شاهیان به فارسی ترجمه شده و نشر بله آن را منتشر کرده است.

کتاب قانون پنجاهم برای شما مناسب است اگر
•    خواستار کسب موفقیت در کسب‌وکار و زندگی شخصی هستید.
•    می‌خواهید بر ترس‌ها و موانع غلبه کنید.
•    دوست دارید از تجربه‌های واقعی و الهام‌بخش فیفتی سنت بیاموزید.
•    به استراتژی و برنامه‌ریزی شخصی علاقه دارید.
•    عاشق مطالعه درباره‌ زندگی شخصیت‌های تاریخی و موفق هستید.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم
در حقیقت، رویدادهای زندگی نه خوب هستند و نه بد. آن‌ها به خودی خود کاملاً خنثی‌اند. جهان هیچ توجهی به تقدیر یا سرنوشت ما ندارد و حتی مرگ یا خشونت هم بی‌تفاوت است. تمام این اتفاقات تنها به‌عنوان یک تجربه به ما می‌رسند. این ذهن ماست که انتخاب می‌کند آن‌ها را به عنوان یک فاجعه یا فرصتی برای رشد ببیند. به دلیل ترس‌هایی که در درون خود داریم، معمولاً تمایل داریم که موانع و چالش‌ها را بزرگ‌تر از آنچه که هستند، ببینیم و به آن‌ها برچسب شکست یا بحران بزنیم.
در چنین دیدگاهی، خطرات بزرگ‌تر از آنچه که هستند، به نظر می‌رسند. اگر کسی به شما حمله کند یا آسیب بزند، اغلب تمرکز شما بر روی پول یا موقعیتی است که از دست داده‌اید، یا بر روی احساس شرمندگی و بی‌اعتباری که تجربه کرده‌اید. همین باعث می‌شود که شما محتاط‌تر شوید، عقب‌نشینی کنید یا از موقعیت‌هایی که خودتان برچسب منفی به آن‌ها زده‌اید، دوری کنید. در نهایت، ممکن است به خودتان بگویید که باید صبر کنید و اجازه دهید همه‌چیز بهتر شود، زیرا به امنیت و آرامش نیاز دارید.
آنچه که شاید متوجه نمی‌شوید این است که با اتخاذ این رویکرد، تنها اوضاع را پیچیده‌تر می‌کنید. وقتی عقب‌نشینی می‌کنید، تنها به رقیب فرصت بیشتری می‌دهید تا قوی‌تر شود؛ زیرا اعتبار شما تنها به خودتان بستگی دارد. محافظه‌کاری به تدریج به یک عادت تبدیل خواهد شد که همیشه همراهتان است، حتی در زمان‌هایی که شرایط به‌ظاهر ساده‌تر به نظر می‌رسند. در نهایت، به‌جای آنکه انرژی‌تان را صرف جلو رفتن کنید، برای روبه‌رو شدن با چالش‌های پیش‌پاافتاده، به آن‌ها توجه زیادی خواهید کرد و به مشکل بزرگ‌تری تبدیل‌شان می‌کنید.