٨ اردیبهشت یادآور زادروز بانوی ادبیات معاصر ایران
سیمین بانوی شیرازی، خالق «سووشون»
خانم سیمین دانشور بانوی معلم ایرانی، اولین زنی که داستان نویسی را به صورت حرفهای آغاز کرد. در بهاران آمد و در پایان زمستان رخت از دنیا بست تا به جلالش برسد.
یادداشت- رمزگشانیوز؛ در این مطلب به قلم مهدی کیان میخوانید: خانم سیمین دانشور بانوی معلم ایرانی، اولین زنی که داستان نویسی را به صورت حرفهای آغاز کرد. در بهاران آمد و در پایان زمستان رخت از دنیا بست تا به جلالش برسد.
هیچوقت پس از جلال با آن که این وداع اندوهی سخت برجانش نهاد، آرام ننشست و همواره در پی خلق اثری جدید بود.
کتاب ها و مقالات بسیاری نوشت و ترجمه کرد؛ سرآمد همه آنها «سووشون» که حدود ٢٩ بار تجدید چاپ شد و اثری بی بدیل، خوش فهم و دست نیافتنی است.
سیمین پس از جلال نیز در خانه ای که او با دستان خودش و مقدار پولی که از نویسندگی و معلمی و کمی قرض از دوستانش بنا نهاده بود، به این عشق که دیوارهای آن جا با لبخند و صدای خنده های سیمین جان بگیرد، زیست و جاودانه اش کرد.
سیمین در سفری که حوالی سال های 32-31 برای تحصیلات تکمیلی عازم آمریکا شده بود، نامه هایی برای جلالش می نوشت و هر دو دلنوشته هایشان را به شکل نامه برای هم ارسال می کردند که خواندن بخشی از آن خالی از لطف نیست، انجا که سیمین بانو مینویسد:
جلال عزیزم، دیشب کاغذت رسید که روغن چراغدان زندگی من است. کاغذی بود که به علت نداشتن سیگار در یک قسمتش آنقدر عجله داشتی که حرفت را کتمان کرده بودی که درست نفهمیدم…
سر هم داد زده بودیم نوشته بودی مگر من بچه هستم که اُرد می دهی پالتو و لباس بخر. خوب ما غلط کردیم. {... } عزیز دلم کاغذ به انتها رسید و عرضی ندارم. عصر دانشکده دارم و این کاغذ را از پست دانشگاه پست می کنم بعد می روم عقب داریوش و شمس و اسلام و می آورمشان بالا.
قربانت - شیرازی سیاه سوخته ات
و جلال در نامه هایش همه چیز را برای زنش تعریف می کرد. از خانهای که دارد میسازد، از قیمت سیمان، از مریضیاش (امان از اشنو لعنتی)، از کارهای اعصابخردکن اداری، از رفتارهای عجیب مردمان زمانه و از همه مهم تر از دلتنگیها برای سیمین خانمش:
چه کسی را میتوانم لایق این اعتماد بدانم که برایش درددل کنم؟ ناچار باز باید بردارم و حرفهای صد تا یک غاز برای تو عزیز دل بنویسم. راستی در غیاب تو، در دنیا را به روی خود بستهام. یعنی من عملا نبستهام، خودش بسته شده است. دنیایی که تو در آن نیستی، میخواهم اصلا نباشد ... مرا بگو که اینقدر خرم و نمیفهمم که نوشتن این مطالب خیال تو را ناراحت میکند. اصلا مردهشور مرا ببرد که به قد و قواره زندگی تو تراشیده نشدهام. آدم زیادی مرا میگویند! در عین حال که مثل یک نخود توی آش در همه جا به عنوان چیز زاید نمود دارم - در مدرسه، در حزب، در عالم ادب، در زندگی با زنم و در هر چیز دیگر - در عین حال حس میکنم که همه چیز از سر من زیادی است. زنم از سرم زیاد است. ادب و هنر به همچنین. حتی نفس کشیدن هم از سر من زیادی است.
دانشور هر شب حافظ می خواند و از نثر بوستان هم تاثیر میگرفت. به نظر او زبان حافظ کاملترین زبان است. او در «کوی سرگردان» بیشتر در خصوص موعود نوشته است و از زیبایی های مذهب شیعه، امام زمان(عج) و موعود آن را بیان میکند.
سیمین دانشور که برخی از دانشگاهیان او را به سبب وجه تسمیه به داستان گویی شهرزاد هزار و یک شب و شهرزاد پسا مدرن می دانند، اولین بانویی بود که در داستان نویسی کوتاه گام نهاد در سال ۱۳۲۸ دکتری ادبیات فارسی را از دانشگاه تهران دریافت و سه سال بعد بورس تحصیلی از موسسه فولبرایت دریافت کرد و بعد به دانشگاه استنفورد آمریکا راه یافت. حاصل مجلد این سه سال، کتاب « نامه های سیمین به جلال» است که از دلتنگی و مشقاتش در فرنگ گفته و تنها دلخوشی را جلالش مینامد.
سر انجام در ۱۸ اسفندماه سال ۱۳۹۰ پس از چشم انتظاری بسیار به جلاش پیوست.
هیچوقت پس از جلال با آن که این وداع اندوهی سخت برجانش نهاد، آرام ننشست و همواره در پی خلق اثری جدید بود.
کتاب ها و مقالات بسیاری نوشت و ترجمه کرد؛ سرآمد همه آنها «سووشون» که حدود ٢٩ بار تجدید چاپ شد و اثری بی بدیل، خوش فهم و دست نیافتنی است.
سیمین پس از جلال نیز در خانه ای که او با دستان خودش و مقدار پولی که از نویسندگی و معلمی و کمی قرض از دوستانش بنا نهاده بود، به این عشق که دیوارهای آن جا با لبخند و صدای خنده های سیمین جان بگیرد، زیست و جاودانه اش کرد.
سیمین در سفری که حوالی سال های 32-31 برای تحصیلات تکمیلی عازم آمریکا شده بود، نامه هایی برای جلالش می نوشت و هر دو دلنوشته هایشان را به شکل نامه برای هم ارسال می کردند که خواندن بخشی از آن خالی از لطف نیست، انجا که سیمین بانو مینویسد:
جلال عزیزم، دیشب کاغذت رسید که روغن چراغدان زندگی من است. کاغذی بود که به علت نداشتن سیگار در یک قسمتش آنقدر عجله داشتی که حرفت را کتمان کرده بودی که درست نفهمیدم…
سر هم داد زده بودیم نوشته بودی مگر من بچه هستم که اُرد می دهی پالتو و لباس بخر. خوب ما غلط کردیم. {... } عزیز دلم کاغذ به انتها رسید و عرضی ندارم. عصر دانشکده دارم و این کاغذ را از پست دانشگاه پست می کنم بعد می روم عقب داریوش و شمس و اسلام و می آورمشان بالا.
قربانت - شیرازی سیاه سوخته ات
و جلال در نامه هایش همه چیز را برای زنش تعریف می کرد. از خانهای که دارد میسازد، از قیمت سیمان، از مریضیاش (امان از اشنو لعنتی)، از کارهای اعصابخردکن اداری، از رفتارهای عجیب مردمان زمانه و از همه مهم تر از دلتنگیها برای سیمین خانمش:
چه کسی را میتوانم لایق این اعتماد بدانم که برایش درددل کنم؟ ناچار باز باید بردارم و حرفهای صد تا یک غاز برای تو عزیز دل بنویسم. راستی در غیاب تو، در دنیا را به روی خود بستهام. یعنی من عملا نبستهام، خودش بسته شده است. دنیایی که تو در آن نیستی، میخواهم اصلا نباشد ... مرا بگو که اینقدر خرم و نمیفهمم که نوشتن این مطالب خیال تو را ناراحت میکند. اصلا مردهشور مرا ببرد که به قد و قواره زندگی تو تراشیده نشدهام. آدم زیادی مرا میگویند! در عین حال که مثل یک نخود توی آش در همه جا به عنوان چیز زاید نمود دارم - در مدرسه، در حزب، در عالم ادب، در زندگی با زنم و در هر چیز دیگر - در عین حال حس میکنم که همه چیز از سر من زیادی است. زنم از سرم زیاد است. ادب و هنر به همچنین. حتی نفس کشیدن هم از سر من زیادی است.
دانشور هر شب حافظ می خواند و از نثر بوستان هم تاثیر میگرفت. به نظر او زبان حافظ کاملترین زبان است. او در «کوی سرگردان» بیشتر در خصوص موعود نوشته است و از زیبایی های مذهب شیعه، امام زمان(عج) و موعود آن را بیان میکند.
سیمین دانشور که برخی از دانشگاهیان او را به سبب وجه تسمیه به داستان گویی شهرزاد هزار و یک شب و شهرزاد پسا مدرن می دانند، اولین بانویی بود که در داستان نویسی کوتاه گام نهاد در سال ۱۳۲۸ دکتری ادبیات فارسی را از دانشگاه تهران دریافت و سه سال بعد بورس تحصیلی از موسسه فولبرایت دریافت کرد و بعد به دانشگاه استنفورد آمریکا راه یافت. حاصل مجلد این سه سال، کتاب « نامه های سیمین به جلال» است که از دلتنگی و مشقاتش در فرنگ گفته و تنها دلخوشی را جلالش مینامد.
سر انجام در ۱۸ اسفندماه سال ۱۳۹۰ پس از چشم انتظاری بسیار به جلاش پیوست.
گالری عکس
لینک کوتاه
کلید واژه
اخبار مرتبط
نظرات شما
0 نظر