یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳

ملت عشق در چهارراه سرگردانی

رمان "ملت عشق" ترجمه‌ای درخور توسط ارسلان فصیحی از رمان شهیر #عشق (Aşk) به قلم #الیف_شافاک نویسنده ترک تبار است.

فرهنگی- رمزگشانیوز؛ در این مطلب به قلم رضا قاسم‌پور می‌خوانید: این رمان با این که در سال ۲۰۱۰ (همزمان به زبانهای ترکی و انگلیسی) منتشر شده است، فقط در ترکیه بیش از ۵۰۰ بار و در ایران بیش از ۵۰ بار در تیراژ بالا تجدید چاپ شده است.
این استقبال کم نظیر از رمان ملت عشق نشان از چیره دستی نویسنده و صد البته مترجم آن دارد.
رمان در ظاهر از یک گسیختگی زمانی، زبانی، نژادی و جغرافیایی در رنج است، ولی باطن ماجرا حکایت از پیوستاری روحی و روانی چندین داستان به ظاهر منفک از آدمهای متفاوت، در دورانهای مجزاست.
از کوچه پس کوچه های قرن هفتم #جهان_اسلام مشتمل بر قونیه، بغداد، تبریز، سمرقند و ....
از دیگر سوی زندگی بر بستر پسامدرن در #دهکده_جهانی مشتمل بر بوستونِ آمریکا، اسکاتلند، گواتمالا، کلکته، شانگهای، سیبری، کازابلانکا، ترکیه و ... دلالت دارد.
خمیرمایه و #تم اصلی رمان ملت عشق (#مذهب عشق) فیلمبرداری قلمی از زندگانی صوفیِ قلندر مآب و شوریده بنام #شمس_تبریزی و عارفِ عالمتاب (شکسپیر شرق) #مولوی است.
آن هم در زمانه ای که #جنگهای_صلیبی، جهانگشایی مغولها، جنگهای فرقه ای و مذهبی همچون دیگی جوشان و خروشان از برش تاریخی قرن هفتم در غلیان و سیلان است.
تلاش ظاهری شمس تبریزی معطوف به متوجه کردن مولوی نسبت به فراموش شدگان پایین دست جامعه (زیر پوست شهر) است. آنچه را که عالمان برج عاج نشین نمی بینند سقوط کردگان اجتماع است و البته تلاش باطنی شمس آنالیز روحی و مکاشفه درونی، کشف و احیای سیمای مستور و مشعشع مولاناست.
گذشتن از ظواهر امور و نفسانیات و غور کامل در روح و روان ...
حسن گدا، سلیمان مست، گل کویر و دهها سوژه دیگر، جملگی درد مشترکی دارند: "ظنِ داشتن نفسی متفاوت " در آنها جملگی به حاشیه رانده شده است.
از طرف دیگر نیز روابط معاشقه تدریجی و پیش رونده اِللا ویراستار رمان و عزیز زاهار نیز ملات امروزین و جانمایه مدرن از رمان ملت عشق است.
اِللا زن متأهل چهل ساله بوستون نشین، چون برکه ای راکد و در عین حال لیبرال، روشنفکر، دموکرات، مبادی آداب، متمدن و البته گیاهخوار بوده و مفهوم زمان برایش تنها در #آینده ساری و جاری است.
در حالی که طرف دیگر ماجرا #عزیز_زاهارا اسکاتلندی به سان رودخانه ای خروشان بوده و عکاسی است کنجکاو، ماجراجو و تیزبین و ریزبینِ زیر پوست جهانشهر.
عزیز روح و روان از نفرت بنی بشر تهی کرده، خلاصه صوفی مسلک و عاشق پیشه و تنها مفهوم زمان برایش گذران #حال جاریست.
#چهل_قاعده_شمسِ صوفی برای درک بهتر هستی است. فرمولهایی برای درک چیستی، چرایی و چگونگی ذات آفرینش.
البته این قواعد به هیچ وجه قابل ادراک در مخیله #زاهد_خشک_مقدس و قاضی القضات (در پوسته دین مانده) هیچ دوره ای نیست.

و البته خود صوفی را نیز ترتیباتی است که هر مدعی و سالکی را به خوان هفتمش راه نیست:
خوان اول:
 نفس امّاره است مرحله بکری و خامی، نتراشیدگی روحی و نخراشیدگی روانی،
پیگیری صرفِ منافع زودگذر شخصی در برگیرنده اکثریت جامعه.

خوان دوم:
نفس لوّامه مشتمل بر زیبابینی محض جهان و زشت انگاری مطلق از خود.

خوان سوم:
نفس ملهمه شامل الهام گیرنده گی از کون و مکان است.

خوان چهارم:
نفس مطمئنه می باشد. در این مرحله صوفی مالک شعوری بالاتر و والاتر از چشم سر است.

خوان پنجم:
توحید است و بس.

خوان ششم:
نفس مرضیه (پسندیده) است. در این مرحله سالک راه حقیقت چراغ راه دیگران بوده و قطب محسوب می شود.

خوان هفتم:
نفس کامله می باشد و درک خوان هفتم بندرت اتفاق می افتد.
به نظرم مولویِ قبل از شمس در خوان ششم متوقف است و نهایت تلاش شمس تبریزی هدایت مولانا به خوان هفتم است.
بعد از آنکه پیوند قلبی شمس و مولانا آماج تیرهای بدگویی، تهمت، افترا و حسادت مواجه شدند، سرانجام پس از سه سال با خیانت نزدیک ترین کسان، ظرف و مظروف به شکلی غمبار از یکدیگر جدا شدند.
اما داستان این شوریدگی هرگز به پایان نرسید و با گذشت دهها قرن امروز هم روح شمس تبریزی و مولانا جلال الدین رومی زنده و سیال میانمان در حال رقص و سماع صوفیانه اند ...
نکته اینجاست که شمس در چشم مولوی همیشه زنده می‌نمود:
کی گفت که آن زنده جاوید بمرد؟
کی گفت که آفتاب امیّد بمرد؟
آن دشمن خورشید برآمد بر بام
دو دیده ببست و گفت #خورشید بمرد
به راستی چند درصد از ما می توانیم با ذبح منیت و قربانی کردن منافع شخصی به نفع اجتماع از مرحله #صفر_مرز_نفس_اماره به سلامت صعود کنیم؟
این بار شمس تبریز از کدامین گوشه جهان بر برکه های راکدِ زمان طلوع کرده و شور و شوریدگی نثارمان خواهد کرد؟
به قول حضرت مولانا:
ای عشق !
برادرانه 
پیش آ
بگذار
سلام سرسری را ....








  
گالری عکس
لینک کوتاه
اخبار مرتبط
نظرات شما
0 نظر
ارسال نظرات