دوست داشتن و دوست داشته شدن؛ مسئله اینست

از شما چه پنهان، دوست داشته شدن، کیف زیادی دارد. اصلا حال آدم را تغییر می‌دهد وقتی می‌فهمد یک نفر هست که به او علاقه قلبی دارد. حواسش پیِ اوست و توجهش را جلب کرده است.. از حرفهایش، رفتارهایش می‌فهمد.

دلنوشته- رمزگشانیوز؛ دوست داشته شدن، نیروی هیجان انگیزی دارد، مثل نسیمی‌ست که به صورت آدم می خورد و تازه اش می‌کند و آنقدر وزن قدرتمندی دارد، که هر چقدر ساکت و خاموش باشد، بازهم به جنبش می‌رسد و منتقل می‌شود.. انگار تمام سلول‌های آن آدم را تسخیر می‌کند...
دوست داشته شدن، با تمامِ شور و جذابیتش، همان قدر، سرگردان کننده است، آدم وقتی خودش کسی را دوست دارد، با خودش طرف‌ست، کلنجارش با دلِ خودش ست، بالاخره راهی پیدا می‌کند که با آن کنار بیاید...
اما وقتی کسی او را دوست دارد، آن هم از آن علاقه های عمیق و خاص، اگر متقابلا همان نوع علاقه را نداشته باشد، بلاتکلیف می شود نه می خواهد به آن عشق، بی تفاوت باشد و کوچکش بشمارد، نه می تواند خودش را بزند به آن راه و به‌رو نیاورد که اصلا در معرض چه انرژی و احساسی‌ست.
این جور وقت‌ها آدم می ماند چه کند، دوری کند یا ادامه دهد، توضیح دهد یا سکوت کند، مبادا دلی شکسته شود و اندوهی به بار بیاید.
دوستان جان
می‌بینید آدم چقدر موجود عجیب و پیچیده‌ای‌ست... برای هر قدمی که می‌خواهد بردارد هزار راه و بی راه وجود دارد.. بخصوص اگر درباره‌ی عشق باشد. اما زیبایی زندگی هم همین است... آدم بماند بر سر دوست داشتنش، بماند پای آنچه معنایی از زندگی برایش دارد... 
آخرین آدینه فروردین را دریابیم برای مهرورزی و مهرپروری و مهرگستری

مدینه ترکاشوند شاعر کرجی






 
لینک کوتاه
اخبار مرتبط
نظرات شما
0 نظر
ارسال نظرات