نویسندهای که در 16 سالگی نخستین کتابش را چاپ کرد؛
نقد آثار، گامی موثر در رشد نویسندگی است
یکی از دلایلی که ترغیب به مصاحبه با او شدم، جسارتش بود.
فرزانه یوسفیان
رمزگشا نیوز
یکی از دلایلی که ترغیب به مصاحبه با او شدم، جسارتش بود. در شهری با فاصله نزدیک به 900 کیلومتر با کرج زندگی میکند. متولد سال 1380 است و در سنِ 16 سالگی نخستین کتابش را با عنوان ستاره به چاپ رسانده. اشعار و داستانهایش در بیش از 15 روزنامه در سراسر کشور و 5 هفته نامه به چاپ رسیده و در جشنوارههای مختلف استانی و ملی موفق به کسب رتبههای برتر شده است. حسین بازپور با 19 سال سن ساکن شهر اهواز است و علاقه به نویسندگی، از او جوانی مصمم و موفق ساخته است. با وی گفتگویی داشتم که در ادامه میخوانید.
چگونه با دنیای نوشتن آشنا شدید؟
من از کودکی به خواندن و نوشتن علاقهمند بودم و همیشه کتاب میخواندم. کلاس پنجم که بودم برای یادگیری زبان به زبانکده میرفتم و در آنجا داستانکهای کوتاه به زبان انگلیسی مینوشتم که فقط مخصوص همان دوره بود.
وقتی وارد دوران راهنمایی شدم، بحث انشاء و نگارش بسیار حرفهایتر و جدیتر شد و در آن دوران داستانهای فانتزی مینوشتم و این قضیه کمکم کرد و ادامه داشت. تا اینکه وارد دبیرستان شدم و انتخاب رشته کردم و از همانجا قضیه داستاننویسی برای من خیلی جدیتر شد و خیلی حرفهایتر به این مقوله نگاه کردم.
بعد از آن با کلاسهای داستاننویسی، انجمنها و کارگاههای داستان آشنا شدم. کتابهایی که در زمینه داستاننویسی بود را مطالعه میکردم و به مرور آثارم در نشریات مختلف چاپ میشد و بعد وارد عرصه شعر هم شدم که توانستم در بسیاری از جشنوارهها حائز رتبه شوم.
سرانجام در سن 16 سالگی تمامی آثارم را در یک کتاب تحت عنوان ستاره در سال ۹۶ چاپ کردم که در سال ۹۹ به چاپ دوم هم رسیده است.
فعالیت نویسندگیتان را چگونه توسعه دادید؟
در دوران دانش آموزی در مسابقات داستاننویسی شرکت میکردم و در بسیاری از جشنوارهها رتبه کسب میکردم و در همین راستا توانستم دو بار نفر اول کشور شوم که در آنجا بسیاری از نویسندگان مطرح کشور بودند و با آنها در ارتباط بودم و از تجربیاتشان استفاده میکردم. شرکت در کارگاههای داستان نویسی، جلسات نقد کتاب، انجمن های داستان و صحبت با نویسندگان و در نهایت، نقد و بررسی آثار خودم توسط دیگران توانست گامی رو به جلو برای رشد و ارتقای حرفهی نویسندگیام شود.
با بسیاری از نشریات معتبر کشوری همکاری داشته و دارم و این کار بسیار توانست به من کمک کند.
در شهر و استان خود با چه محدودیتهایی در مسیر رشد کاری خود روبرو هستید؟
با توجه به اینکه ما از پایتخت دوریم با بسیاری از مشکلات و محدودیتها روبهرو هستیم!
از جمله اینکه مثل سایر استانها نشریات قوی نداریم و اگر هم داریم تیراژ آنها بسیار پایین و کسی از آنها اطلاع ندارد و متاسفانه خبرگزاریهای فعال و پویا کم و خبرنگار فرهنگی محدود است. آثار ما و نوشتههای ما پوشش خبری و یا خوب اطلاعرسانی نمیشود. متاسفانه بسیاری از مسئولینی که میتوانند حمایت کنند از قشر نوجوان و جوان، حمایت نمیکنند.
مشوق اصلی شما برای نویسندگی چه کسی و یا چه عاملی بود؟
به نظرم کسانی که خیلی توانستند در این زمینه به من کمک کنند دوستان دوران راهنماییام بودند.
من در آن دوران داستانهای فانتزی مینوشتم و برایشان میخواندم. با تشویقهایشان به نوعی از من حمایت میکردند و این دوستان به نظرم تأثیرگذار بودند. بعد از آن به نظرم خواندن داستان های ژول ورن یک عامل بسیار بزرگی بود که من به این سمت و به نویسندگی سوق پیدا کنم و بخواهم در این زمینه فعالیت کنم. بی تردید نقش خانواده هم در رشد، پرورش و شکوفا شدن استعداد در عرصه نویسندگیام بی تاثیر نیست.
به نظر شما چه راهکارهایی برای ارتقای مسیری که در آن قرار دارید وجود دارد؟
مطالعه، مطالعه، مطالعه. نوشتن، نوشتن، نوشتن. و تکرار آموختهها و یادگیری تکنیکهای جدید نوشتن.
ولی فارغ از اینها باید عزیزانی که در این عرصه فعالیت میکنند به نوجوانان و جوانان اهمیت و بها بیشتری برای پرورش بدهند.
و از نظر روحی و روانی، مالی و معنوی و انتقال آموزهها و تجربیات به نسل جوان حامی باشند.
قطعا ما در یک شب نمیتوانیم برنده نوبل ادبی شویم، بلکه باید برنامهریزی دقیق و هدفمند داشته باشیم و نسلهای جوان را پرورش بدهیم تا بتونیم به جایزههای بزرگ ادبی و موفقیتهای زیادی برسیم.
حرف آخر...
دوست دارم در آینده بیشتر در حوزه کودک و نوجوان فعالیت کنم. یک مجموعه شعر نوجوان تحت عنوان «برای مترسکم» در دست چاپ دارم که بزودی منتشر میشود.
و در آخر جا داره از شما و همکارانتان و از سرکار خانم راضیه حمید و رانیا مرشدی تقدیر و تشکر کنم.
انتهای پیام/
رمزگشا نیوز
یکی از دلایلی که ترغیب به مصاحبه با او شدم، جسارتش بود. در شهری با فاصله نزدیک به 900 کیلومتر با کرج زندگی میکند. متولد سال 1380 است و در سنِ 16 سالگی نخستین کتابش را با عنوان ستاره به چاپ رسانده. اشعار و داستانهایش در بیش از 15 روزنامه در سراسر کشور و 5 هفته نامه به چاپ رسیده و در جشنوارههای مختلف استانی و ملی موفق به کسب رتبههای برتر شده است. حسین بازپور با 19 سال سن ساکن شهر اهواز است و علاقه به نویسندگی، از او جوانی مصمم و موفق ساخته است. با وی گفتگویی داشتم که در ادامه میخوانید.
چگونه با دنیای نوشتن آشنا شدید؟
من از کودکی به خواندن و نوشتن علاقهمند بودم و همیشه کتاب میخواندم. کلاس پنجم که بودم برای یادگیری زبان به زبانکده میرفتم و در آنجا داستانکهای کوتاه به زبان انگلیسی مینوشتم که فقط مخصوص همان دوره بود.
وقتی وارد دوران راهنمایی شدم، بحث انشاء و نگارش بسیار حرفهایتر و جدیتر شد و در آن دوران داستانهای فانتزی مینوشتم و این قضیه کمکم کرد و ادامه داشت. تا اینکه وارد دبیرستان شدم و انتخاب رشته کردم و از همانجا قضیه داستاننویسی برای من خیلی جدیتر شد و خیلی حرفهایتر به این مقوله نگاه کردم.
بعد از آن با کلاسهای داستاننویسی، انجمنها و کارگاههای داستان آشنا شدم. کتابهایی که در زمینه داستاننویسی بود را مطالعه میکردم و به مرور آثارم در نشریات مختلف چاپ میشد و بعد وارد عرصه شعر هم شدم که توانستم در بسیاری از جشنوارهها حائز رتبه شوم.
سرانجام در سن 16 سالگی تمامی آثارم را در یک کتاب تحت عنوان ستاره در سال ۹۶ چاپ کردم که در سال ۹۹ به چاپ دوم هم رسیده است.
فعالیت نویسندگیتان را چگونه توسعه دادید؟
در دوران دانش آموزی در مسابقات داستاننویسی شرکت میکردم و در بسیاری از جشنوارهها رتبه کسب میکردم و در همین راستا توانستم دو بار نفر اول کشور شوم که در آنجا بسیاری از نویسندگان مطرح کشور بودند و با آنها در ارتباط بودم و از تجربیاتشان استفاده میکردم. شرکت در کارگاههای داستان نویسی، جلسات نقد کتاب، انجمن های داستان و صحبت با نویسندگان و در نهایت، نقد و بررسی آثار خودم توسط دیگران توانست گامی رو به جلو برای رشد و ارتقای حرفهی نویسندگیام شود.
با بسیاری از نشریات معتبر کشوری همکاری داشته و دارم و این کار بسیار توانست به من کمک کند.
در شهر و استان خود با چه محدودیتهایی در مسیر رشد کاری خود روبرو هستید؟
با توجه به اینکه ما از پایتخت دوریم با بسیاری از مشکلات و محدودیتها روبهرو هستیم!
از جمله اینکه مثل سایر استانها نشریات قوی نداریم و اگر هم داریم تیراژ آنها بسیار پایین و کسی از آنها اطلاع ندارد و متاسفانه خبرگزاریهای فعال و پویا کم و خبرنگار فرهنگی محدود است. آثار ما و نوشتههای ما پوشش خبری و یا خوب اطلاعرسانی نمیشود. متاسفانه بسیاری از مسئولینی که میتوانند حمایت کنند از قشر نوجوان و جوان، حمایت نمیکنند.
مشوق اصلی شما برای نویسندگی چه کسی و یا چه عاملی بود؟
به نظرم کسانی که خیلی توانستند در این زمینه به من کمک کنند دوستان دوران راهنماییام بودند.
من در آن دوران داستانهای فانتزی مینوشتم و برایشان میخواندم. با تشویقهایشان به نوعی از من حمایت میکردند و این دوستان به نظرم تأثیرگذار بودند. بعد از آن به نظرم خواندن داستان های ژول ورن یک عامل بسیار بزرگی بود که من به این سمت و به نویسندگی سوق پیدا کنم و بخواهم در این زمینه فعالیت کنم. بی تردید نقش خانواده هم در رشد، پرورش و شکوفا شدن استعداد در عرصه نویسندگیام بی تاثیر نیست.
به نظر شما چه راهکارهایی برای ارتقای مسیری که در آن قرار دارید وجود دارد؟
مطالعه، مطالعه، مطالعه. نوشتن، نوشتن، نوشتن. و تکرار آموختهها و یادگیری تکنیکهای جدید نوشتن.
ولی فارغ از اینها باید عزیزانی که در این عرصه فعالیت میکنند به نوجوانان و جوانان اهمیت و بها بیشتری برای پرورش بدهند.
و از نظر روحی و روانی، مالی و معنوی و انتقال آموزهها و تجربیات به نسل جوان حامی باشند.
قطعا ما در یک شب نمیتوانیم برنده نوبل ادبی شویم، بلکه باید برنامهریزی دقیق و هدفمند داشته باشیم و نسلهای جوان را پرورش بدهیم تا بتونیم به جایزههای بزرگ ادبی و موفقیتهای زیادی برسیم.
حرف آخر...
دوست دارم در آینده بیشتر در حوزه کودک و نوجوان فعالیت کنم. یک مجموعه شعر نوجوان تحت عنوان «برای مترسکم» در دست چاپ دارم که بزودی منتشر میشود.
و در آخر جا داره از شما و همکارانتان و از سرکار خانم راضیه حمید و رانیا مرشدی تقدیر و تشکر کنم.
انتهای پیام/
لینک کوتاه
کلید واژه
اخبار مرتبط
نظرات شما
0 نظر