پنج شنبه ۱ آذر ۱۴۰۳

 انتقادها پایان ندارد؛

سریال دل، دل می‌شِکند!

سریالی ساخته می‌شود به نام دل، برای دلِ مخاطب آیا یا دلِ اسپانسر؟ صحنه‌هایی را ضبط کرده برای نشان دادن به اقشارِ متوسط و ضعیف جامعه یا تک درصدی‌ها؟ رابطه‌هایی را نشان می‌دهد برای استحکام بیشتر یا تزلزل؟ جایگاه بانوان را رفیع می‌داند یا پایین؟ سوال اصلی اینجاست سریال دل، کدام تفکر درست در جامعه را با ساختنِ چهل قسمت توانست به خوردِ مردم بدهد؟

به گزارش رمزگشانیوز؛ فرزانه یوسفیان - نخستین چهارشنبه‌ای است که بعد از چهل هفته خبری از انتشار سریال دل نیست. سریالی که از همان روزهای ابتدایی پخش با حواشی شروع شد. هفته گذشته آخرین قسمت سریال دل پخش شد و نارضایتی مخاطبان بیشتر از قبل بیان شد. بسیاری از روند کُند و روایت‌گونه‌ی موضوع داستان می‌گفتند و برخی دیگر از بازی‌های ضعیف و کارگردانی این سریال نقدهایی را به دل وارد می‌کردند. مخالفت با این سریال تا جایی پیش رفت که سعید راد بازیگر پیشکسوت سینما از بازی در این سریال ابراز پیشمانی کرد و ایفای نقش در این سریال را اشتباه عنوان کرد.

تمامی نقدها و نظرهایی که درباره‌ی سریال دل خوانده و شنیده‌ام برای منِ خواننده محترم بود، اما یکی از این نظرات دردآور بود و دلِ مخاطبی به درد آمده بود که بسیار درست و به‌جا از موقعیت اجتماعی خود دفاع کرد و نظری بسیار تخصصی را ارائه کرد. وحید رجبلو جوان فعال، با توانایی‌های متفاوت چند روز پیش پُستی در اینستاگرام خود منتشر کرد که نشان از آگاهی عمیق و نگاهِ زیباش به پیرامون و اطراف داشت. وحید رجبلو به عنوان نخستین معلول و نخستین ایرانی و تنها کارآفرین در رویداد بین المللی JCI جزء ده نفر افراد تاثیرگذار جهان شناخته شد.

برخی او را استفن هاوکینگ می‌دانند، اما او می‌گوید: «من استفن هاوکینگ نیستم. من علایق متفاوت‌تری قطعا دارم و نه افتخاراتم شبیه هاوکینگه. من وحید رجبلو با دست‌آوردها، اشتباهات و سبک زندگی خودمم. من بیشتر از اون که پیروز بشم، شکست خوردم. شکست برام مثل معلم می‌مونه. بهم یاد می‌ده مغرور نشم، نترسم، جسور باشم، دنبال فرار کردن نباشم و مهم‌تر از همه اینکه برای برنده شدن بجنگم و در نهایت من رو همیشه به سمت پیروزی و موفقیت سوق می‌ده. استیون هاوکینگ قطعا الگوی من هست و من از این دانشمند الهام می‌گیرم.»

رجبلو، کارآفرینی است که خودش را ساخته و توانسته با داشتن هدف، برنامه و دیدنِ توانایی‌ها و استعدادهای خود، دنیایی بس ژرف و زیبا برای خود و کسانی که او را می‌شناسند بسازد. همت والای او در مسیری که در پیش گرفته ستودنی است.

تمام نظرات و نقدهای مربوط به سریال دل را خواندم، اما متنِ رجبلو طوری دیگر به دلم نشست. او مانند بسیاری از منتقدان، سطح ماجرا ندید که همان را بسیاری دیده بودند. اینکه رنگ لباس بازیگر تغییر کرده یا موسیقی فیلم زیاد است و روایت فیلم کُند است را همه دیدیم و به آن عکس‌العمل نشان دادیم. رجبلو اما مانند بسیاری که سطح ماجرا را دیدند، از آن عبور کرد و عمق را دید. دردی را دید که بس عظیم بود. زخمی که با یک روز و دو روز خوب نمی‌شود و باید برای التیامش تفکری نو را به جامعه تزریق کرد و هر روز آن را مرور کرد. از تفکری می‌گویم که در پسِ آن نه آزاری به کسی برسد و نه دردی بر دردهای کسی بیافزاید. تفکری که در پسِ آن تنها منفعت شخصی و روزمرگی باشد، نتیجه‌اش می‌شود، زخمِ کهنه‌ی بسیاری از مشکلات پیرامون‌مان که به جای بهبود، هر روز عمیق‌تر و دردناک‌تر می‌شود. رجبلو از دردی در قسمتِ آخر سریال دل می‌گوید که فردی که کاری به‌دور از اخلاق انجام داده، بر روی ویلچر می‌نشیند و این‌گونه به سزای اعمال خود می‌رسد.
 
معلولیت؛ یکی از تفاوت­های جسمی انسان­هاست و نه عذاب الهی
رجبلو در متن یکی از پست‌های ایسناگرامش به این نکته اشاره می‌کند که کارگردان‌ها آخر قصه آدم بدها را روی ویلچر می‌نشانند تا گناهکار به سزای عملش برسد. آقای منوچهر هادی نمی‌دانم چند میلیارد از فروشِ سریال «دل» سود بردید؟ اگر خلاقیت و هوش کافی و برای نمایش تنبیه گناهکاران ندارید، برای نمایش در اثرهایتان حداقل باعث هدر رفتن زحمات معلولین برای فرهنگ‌سازی جامعه نباشید. او در بخشی از یادداشت خود می‌نویسد: «در ایران فیلم­هایی که در آن بازنمایی معلولیت به واقعیت نسبتا نزدیک است هم تولید می­شود، اما متاسفانه و متاسفانه همچنان تعداد فیلم­هایی که از معلولیت به عنوان کلیشه مکافات عمل یا همان عذاب الهی بهره می­برند، زیاد است که آخرین موردش سریال دل به کارگردانی آقای منوچهر هادی است. گاهی هم معلولیت را به توریسم رسانه­ای تبدیل کرده و به عنوان یک کِیس جالب و برای جلب توجه یا به اصطلاح وایرال شدن استفاده می‌کنند که این یک مورد متاسفانه در تلویزیون بیشتر از سینما دیده می‌شود
.
لازم است این را بدانیم، بفهمیم و برای یک بار حل کنیم، معلولیت در واقع یکی از تفاوت­های جسمی انسان­هاست و نه عذاب الهی یا نشانه معصومیت و مسایل دیگر. هر فرد دارای معلولیت یک انسان است با بدنی متفاوت از آنچه که به طور کلیشه­ای سالم نامیده شده است و ساختن کلیشه­های معنادار، چه در وجه منفی یا در وجه اغراق شده، یک خطای فاحش است و باعث ایجاد تبعیض در جامعه می­شود.»

هدف تقویت اندیشه است یا تضعیف؟
سریالی ساخته می‌شود به نام دل، برای دلِ مخاطب آیا یا دلِ اسپانسر؟ صحنه‌هایی را ضبط کرده برای نشان دادن به اقشارِ متوسط و ضعیف جامعه یا تک درصدی‌ها؟ رابطه‌هایی را نشان می‌دهد برای استحکام بیشتر یا تزلزل؟ جایگاه بانوان را رفیع می‌داند یا پایین؟ سوال اصلی اینجاست سریال دل، کدام تفکر درست در جامعه را با ساختنِ چهل قسمت توانست به خوردِ مردم بدهد؟ چگونه توانست با دیالوگ‌های خاص، نتیجه‌گیری درست و رفتارهای انسان‌دوستانه، کمی جامعه‌ی التهاب دیده را از لحاظ فرهنگی ترمیم کند؟

رسالت تریبون‌های فرهنگی که در دست داریم تنها پُر کردنِ اوقات فراغت مردم نیست. همه‌ی ما امکاناتی که یک کارگردان دارد را نداریم. حال که تریبونی به این مهمی در دست دارید که می‌توانید با آن تنها با یک کلیک در خانه‌های یکایک ایرانی‌ها وارد شوید و تاثیر بگذارید، چرا به دنبال اثرگذاری مثبت و عمیق نیستید؟ چرا هر روز بیشتر از قبل به خودخواهی می‌رسیم که در زندگیِ تک‌تک‌مان نمود پیدا کرده است؟ باور کنیم، باور کنید؛ با نگاه تک بعدی به زندگیِ خودمان و بی‌تفاوت بودن نسبت به دیگران، جامعه‌مان رشدِ فرهنگی نخواهد کرد. دردِ جامعه‌ی امروزِ ما بها ندادن به زیرساختی به نام اندیشه است.
 
F.Yousefianpour@Gmail.com

 
گالری عکس
لینک کوتاه
اخبار مرتبط
نظرات شما
0 نظر
ارسال نظرات