بازخرید زمان
![](/content/news/440a7959-ef90-4d07-9715-f1a0ef9e5917.jpg?width=700&height=)
کتاب الکترونیکی بازخرید زمان نوشتۀ دن مارتل با ترجمۀ سمیرا حسنزاده در انتشارات نوین چاپ شده است. این کتاب دربارهٔ روشهای مدیریت زمان برای کارآفرینان و مدیران کسبوکار است که به آنها کمک میکند اولویتهای خود را بشناسند و بهرهوری را بدون فدا کردن زندگی شخصی افزایش دهند. دن مارتل یکی از شناختهشدهترین مربیان استارتآپها و کارآفرینان حوزه فناوری است.
کتاب و ادبیات- رمزگشانیوز؛ این کتاب با تأکید بر ارزش زمان بهعنوان غیرقابلجایگزینترین منبع، استراتژیهایی ارائه میدهد که کارآفرینان میتوانند با کمک آنها از انجام کارهای غیرضروری پرهیز کنند و به فعالیتهایی بپردازند که بیشترین بازده را به همراه دارند. دن مارتل با بهرهگیری از تجربیاتش در راهاندازی چندین کسبوکار و مشاوره به کارآفرینان موفق، این راهنما را تدوین کرده است. او مفهوم بازخرید زمان را با تمرکز بر خودکارسازی وظایف و تفویض مسئولیتها به افراد شایسته توضیح میدهد. مارتل همچنین ابزارها و فناوریهایی معرفی میکند که به سازماندهی بهتر امور کمک میکنند.
کتاب بازخرید زمان با سبک نوشتاری ساده و شفاف خود، توجه ویژهای به چالشهای روزمره مدیران دارد و به آنها نشان میدهد چگونه بین رشد حرفهای و کیفیت زندگی تعادل ایجاد کنند. این اثر با مثالهای واقعی و کاربردی، روشهای افزایش کارایی، ساختن تیمهای خودگردان و ایجاد سیستمی برای مدیریت وظایف را تشریح میکند.
کتاب بازخرید زمان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای کارآفرینان، مدیران اجرایی و تمام کسانی که به دنبال بهینهسازی زمان و افزایش بهرهوری خود هستند، مناسب است.
بخشی از کتاب بازخرید زمان
«قبل از سفر به دیزنیلند، استوارت یک کارآفرین جوان و پرشور بود، جوانی سیوچهارساله، تحصیلکرده و سختکوش. تحصیلات دانشگاهیاش را در رشتهٔ مدیریت مالی گذرانده بود، مدتی در والاستریت کار کرده و دومین شرکت خود را در سال ۲۰۱۵ راهاندازی کرده بود؛ این شرکت توسعهدهندهٔ مجموعه برنامههای کاربردی است که به کسبوکارهای کوچک در افزایش فروش آنلاین کمک میکند. او طی چهار سال، ده کارمند، دوازده برنامه و بیش از ۶۴۰ هزار کاربر فعال روزانه داشت. طبق اکثر روایتها، او فردی موفق بود.
استوارت نیز، مانند بسیاری از کارآفرینانِ ظاهراً حرفهای، در جزئیات شرکت خود غرق شده بود. بیشتر کارها را خودش انجام میداد، چون معتقد بود "اینطوری کارها درست پیش میروند". به علاوه، او تخصص لازم برای این مداخله را داشت. در دانشگاه حسابداری آموخته بود، بنابراین میدانست که چگونه دفاتر شرکت را مدیریت کند. کدنویسی هم بلد بود، بنابراین در جریان مستقیم هر بخش از کار توسعهدهندگان نرمافزار خود بود. او حتی برنامههای سفرش را خودش رزرو میکرد و خودش برای جلسات برنامهریزی میکرد.
استوارت بهمرور یک شرکت موفق ساخته بود. او با استفاده از هوش خود و تجربههای پیشینش، پایه و اساس شرکتی را بنا نهاده بود که خانوادهاش را به لحاظ مالی تأمین میکرد، افرادی را استخدام میکرد و در بازار ارزش ایجاد میکرد. درحالیکه با ساعات کاری طولانی خودش را فدا کرده بود، بهظاهر همهچیز تا آن روز ارزشش را داشت».
کتاب بازخرید زمان با سبک نوشتاری ساده و شفاف خود، توجه ویژهای به چالشهای روزمره مدیران دارد و به آنها نشان میدهد چگونه بین رشد حرفهای و کیفیت زندگی تعادل ایجاد کنند. این اثر با مثالهای واقعی و کاربردی، روشهای افزایش کارایی، ساختن تیمهای خودگردان و ایجاد سیستمی برای مدیریت وظایف را تشریح میکند.
کتاب بازخرید زمان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای کارآفرینان، مدیران اجرایی و تمام کسانی که به دنبال بهینهسازی زمان و افزایش بهرهوری خود هستند، مناسب است.
بخشی از کتاب بازخرید زمان
«قبل از سفر به دیزنیلند، استوارت یک کارآفرین جوان و پرشور بود، جوانی سیوچهارساله، تحصیلکرده و سختکوش. تحصیلات دانشگاهیاش را در رشتهٔ مدیریت مالی گذرانده بود، مدتی در والاستریت کار کرده و دومین شرکت خود را در سال ۲۰۱۵ راهاندازی کرده بود؛ این شرکت توسعهدهندهٔ مجموعه برنامههای کاربردی است که به کسبوکارهای کوچک در افزایش فروش آنلاین کمک میکند. او طی چهار سال، ده کارمند، دوازده برنامه و بیش از ۶۴۰ هزار کاربر فعال روزانه داشت. طبق اکثر روایتها، او فردی موفق بود.
استوارت نیز، مانند بسیاری از کارآفرینانِ ظاهراً حرفهای، در جزئیات شرکت خود غرق شده بود. بیشتر کارها را خودش انجام میداد، چون معتقد بود "اینطوری کارها درست پیش میروند". به علاوه، او تخصص لازم برای این مداخله را داشت. در دانشگاه حسابداری آموخته بود، بنابراین میدانست که چگونه دفاتر شرکت را مدیریت کند. کدنویسی هم بلد بود، بنابراین در جریان مستقیم هر بخش از کار توسعهدهندگان نرمافزار خود بود. او حتی برنامههای سفرش را خودش رزرو میکرد و خودش برای جلسات برنامهریزی میکرد.
استوارت بهمرور یک شرکت موفق ساخته بود. او با استفاده از هوش خود و تجربههای پیشینش، پایه و اساس شرکتی را بنا نهاده بود که خانوادهاش را به لحاظ مالی تأمین میکرد، افرادی را استخدام میکرد و در بازار ارزش ایجاد میکرد. درحالیکه با ساعات کاری طولانی خودش را فدا کرده بود، بهظاهر همهچیز تا آن روز ارزشش را داشت».
لینک کوتاه
اخبار مرتبط
نظرات شما
0 نظر