دوشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۳

دوزخ؛ حاوی نمایشنامه‌ای وجودگرایانه

کتاب دوزخ نوشتهٔ ژان پل سارتر و ترجمهٔ حمید سمندریان است. نشر قطره این نمایشنامه‌ را منتشر کرده است.

کتاب و ادبیات- رمزگشانیوز؛ کتاب دوزخ حاوی نمایشنامه‌ای وجودگرایانه یا اگزیستانسیالیستی (Existential) از نویسندهٔ فرانسوی، ژان پل سارتر است. در این نمایشنامه دو زن و یک مرد برای همیشه در اتاقی مخوف در جهنم اسیر شده‌اند. پنجره‌های این اتاق با آجر پوشانده شده، هیچ آینه‌ای در آن وجود ندارد، چراغ‌ها هیچ‌گاه خاموش نمی‌شوند و هیچ راهی برای خروج از آن نیست. سارتر در این نمایشنامه دوزخ را محلی توصیف می‌کند که در آن روح‌ها با آتش شکنجه نمی‌شوند؛ بلکه عذاب آن‌ها تحقیرشدن ناشی از نبودن نقاب‌های هر شخص پیش چشم اهل جهنم است. شخصیت‌های این نمایشنامه «ژوزف گارسن»، «استل ریگو»، «اینسن سرانو» و مستخدم هستند.
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته می‌شود. هر چند این قالب ادبی شباهت‌هایی به فیلم‌نامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانه‌ای جداگانه و مستقل محسوب می‌شود. نخستین نمایشنامه‌های موجود از دوران باستان و یونان باقی مانده‌اند. نمایشنامه‌ها در ساختارها و شکل‌های گوناگون نوشته می‌شوند، اما وجه اشتراک همهٔ آن‌ها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامه‌ها تنها برای خواندن نوشته می‌شوند؛ این دسته از متن‌های نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیده‌اند. از مشهورترین نمایشنامه‌نویس‌های غیرایرانی می‌توان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامه‌نویس‌های ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.

خواندن کتاب دوزخ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی و علاقه‌مندان به نمایشنامه‌های ژان پل سارتر پیشنهاد می‌کنیم.

درباره ژان پل سارتر
ژان پل سارتر در سال ۱۹۸۰ به دنیا آمد. او فیلسوف، فعال اجتماعی و نویسنده‌ای فرانسوی و نیز همسر «سیمون دوبوار» بود. سارتر به آزادی بنیادی انسان و اینکه «انسان، محکوم به آزادی است» باور داشت. به‌طور کلی، ۲ دوره در زندگی حرفه‌ای سارتر وجود دارد؛ نخستین دوره، دورهٔ پس از نوشتن اثر معروفش «هستی و نیستی» و دومین دوره، پس از نگارش رمان «تهوع» است. در دومین دورهٔ حرفه‌ای زندگی‌اش، سارتر به‌عنوان روشن‌فکری فعال از نظر سیاسی شناخته شد. او از طرفداران کمونیسم بود؛ هرچند هرگز به‌طور رسمی به عضویت حزب کمونیست فرانسه درنیامد. سارتر بیشتر عمرش را صرف تطبیق ایده‌های اگزیستانسیالیستی‌اش کرد. او معتقد بود که انسان باید خودش سرنوشتش را تعیین کند؛ همچنین مطابق با اصول کمونیسم، باور داشت که نیروهای اقتصادی - اجتماعی جامعه که از کنترل انسان خارج هستند، نقشی حیاتی در تعیین مسیر زندگی اشخاص دارند.
سارتر، در سال ۱۹۶۴، جایزهٔ ادبی نوبل را برنده شد، ولی از پذیرفتن این جایزه پرهیز و خودداری کرد. او در نامه‌ای که به آکادمی نوبل نوشت، توضیح داد که نمی‌تواند جایزه را بپذیرد و نمی‌خواهد که هرگز نامش در فهرست دریافت‌کنندگان آن جایزه قرار گیرد. این فیلسوف فرانسوی، به‌عنوان یک نویسنده نمی‌خواست نامش با سازمانی مرتبط گردد. بعضی از فیلسوفان معتقد هستند که سارتر در کارهایش مفاهیم متناقضی را در کنار هم قرار داده است. او از سال ۱۹۷۳ به بعد، تقریباً تمامی قدرت بینایی خود را از دست داد و دیگر قادر به نوشتن نبود؛ بااین‌همه کوشید با انجام مصاحبه‌ها، دیدارها و حضور در مراسم‌ها کماکان چهره‌ای فعال و اجتماعی از خود نشان دهد. او در جایی از مبارزۀ مردم ایران علیه محمدرضاشاه پهلوی و آزادی زندانیان سیاسی و همچنین مبارزۀ مردم شیلی علیه دیکتاتوری آگوستو پینوشه طرفداری کرد.
بخشی از آثار مهم سارتر عبارتند از: رمان «تهوع» (یا «غثیان»)، «زنده باد چگوارا»، «دیوار» (مجموعه داستان)، «هستی و نیستی» (رساله فلسفی)، «خروج ممنوع» (نمایشنامه)، «مرده‌های بی‌کفن‌و‌دفن» (نمایشنامه)، «روسپی بزرگوار» (نمایشنامه)، «دست‌های آلوده» (نمایشنامه)، «گوشه‌نشینان آلتونا» (نمایشنامه)، «دوزخ» (نمایشنامه)، «مگس‌ها» (نمایشنامه)، «راه‌های آزادی»، «نقد عقل دیالکتیکی» (رسالهٔ فلسفی)، «اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر» (رسالهٔ فلسفی)، «ادبیات چیست؟» (رسالهٔ ادبی - فلسفی)، «اندیشه‌هایی دربارهٔ مسئلهٔ یهود» (رساله)، «چرخ‌دنده» (فیلم‌نامه) و کتاب «واژه‌ها». ژان پل سارتر در سال ۱۹۰۵ درگذشت.

بخشی از کتاب دوزخ
«استل: (دوباره هراسان به سمت پنجره می‌رود.) مال من؟ من فریب شما رو نمی‌خورم. پی‌یر، آهای پی‌یر، فقط به من فکر کن. من زندگی تو هستم، باور کن زندگی تو... وای جانمی جان، صدای آهنگ سن‌لوئی بلو رو می‌شنوم. خب حالا برقصین، برقصین... چی گفتی؟ چی؟ جای استل خالیه. استل عزیز... کثافت، تو حتی یه قطره اشکم برای تشییع جنازه‌ام نریختی. جلو چشمای من می‌رقصن و بعد با پررویی می‌گن، استل عزیز! اُلگا همه‌چیزو بهش گفته. مسافرت، سوئیس، بچه، روژه، همه و همه رو براش تعریف کرده. آخ! دیگه نمی‌تونم چیزی بشنوم. همه‌چیزو از من بگیرین، ولی بذارین فقط برای یه لحظه روی زمین برم و برقصم. دیگه به‌کلی از زمین فاصله گرفتم. گارسن، خواهش می‌کنم، فقط به من نگاه کن.
اینس: (به گارسن اشاره می‌کند که فاصله بگیرد.) گارسن!
گارسن: (چند قدم به عقب می‌رود و اینس را به استل نشان می‌دهد.) برو پیش اینس و از اون کمک بخواه.
استل: (به سوی گارسن چنگ می‌اندازد.) کجا می‌ری؟ یعنی من این‌قدر زشتم؟ همین موهای بور من باعث شد یه مرد خودشو بکشه. بالاخره تو مجبور می‌شی که به یه چیزی نگاه کنی، ولی حداقل به من نگاه کنی بهتره. ازت خواهش می‌کنم منو توی یه گوشه‌ای از قلب خودت جا بده، اون‌وقت می‌بینی که چقدر برات جذاب می‌شم.
گارسن: (او را به کناری می‌زند.) گفتم برو پیش اینس.
استل: اینس، اینس، اینس، نمی‌شه... آخه اون یه زنه. حساب نیست».









 
لینک کوتاه
اخبار مرتبط
نظرات شما
0 نظر
ارسال نظرات