چهارشنبه ۶ تیر ۱۴۰۳

فراتر از نظم

کتاب فراتر از نظم نوشتهٔ جردن پیترسون با ترجمهٔ زهرا فروزش در نشر نوین چاپ شده است. این کتاب با عنوان فرعی ۱۲ قانون دیگر برای زندگی در ادامهٔ کتاب ۱۲ قانون برای زندگی است.

کتاب و ادبیات- رمزگشانیوز؛ پیترسون در کتاب قبلی خود با نام «۱۲ قانون زندگی» از ۱۲ قانونی پرده برمی‌دارد که به افراد زیادی در ایجاد نظم در هرج‌و‌مرج و بی‌نظمی زندگی‌شان کمک کرده است. اکنون، به‌دنبال کتاب قبلی، پیترسون ۱۲ اصل نجات‌بخش دیگر را برای مقاومت در برابر عوارض طاقت‌فرسایی ارائه می‌دهد که میل ما به نظم‌دادن به جهان را برآورده می‌کند. در زمانی که اراده‌ٔ انسان به‌طور فزاینده‌ای خود را در هر حوزه‌ای از زندگی، از ساختارهای اجتماعی تا حالات احساسی ما، تحمیل می‌کند، پیترسون هشدار می‌دهد که امنیت زیاد، خطرناک است.

کتاب فراتر از نظم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم
این کتاب به علاقه‌مندان به کتاب‌های رشد و توسعهٔ فردی پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب فراتر از نظم
«یک داستان فراموش‌نشدنی چگونه به وجود می‌آید؟ چه شرایطی بر ایجاد آن تقدم دارد؟ داستان دست‌کم نتیجهٔ مشاهده برای مدتی طولانی است. دانشمندی را تصور کنید که در حال مشاهدهٔ رفتار یک دسته گرگ و یا یک گروه شامپانزه است -در واقع رفتار هر گروه از حیوانات پیچیدهٔ اجتماعی. او تلاش می‌کند در رفتار اعضای گروه نظم یا الگویی را شناسایی و آن قواعد را در قالب زبان بیان کند. دانشمند ممکن است ابتدا نکته‌هایی دربارهٔ رفتار حیوانات بیان کند که حاکی از رفتار کلی آن گونه است. ممکن است در تلاش برای تعمیم آن نکات بر رفتار حیوانات، از تعابیر قانون مانندی استفاده کند. می‌گویم "قانون مانند" زیرا حیوانات از قانونی پیروی نمی‌کنند. قوانین نیازمند زبان هستند. رفتار حیوانات صرفاً نمایشی از قاعده‌مندی است. آن‌ها نمی‌توانند قوانین را وضع، درک یا از آن متابعت کنند.
اما انسان‌ها چطور؟ ما می‌توانیم رفتار خود را در مقام یک دانشمند، یا به بیان دقیق‌تر در مقام یک داستان‌سرا، مشاهده کنیم و بعد آن را در قالب داستان برای یکدیگر تعریف کنیم. داستان‌ها چکیدهٔ رفتار مشاهده‌شده هستند (اگر چکیده نباشند جالب نخواهند بود. با بیان کردن مجموعه‌ای از عملکردهای تکراری و روزمره داستان خوبی از آب درنمی‌آید). هنگامی که داستان شکل گرفت، می‌توانیم آن را تجزیه و تحلیل کرده الگوها و قاعده‌های عمیق‌تری را در آن جست‌وجو کنیم. اگر آن تحلیل موفق باشد، می‌توانیم با کلی‌نگری به تمام نکات، قوانینی شکل دهیم و آگاهانه یاد بگیریم که از این قوانین پیروی کنیم. مثلاً وقتی کودک، بزرگسال یا جامعه‌ای به‌درستی و عادلانه رفتار نمی‌کند، همهٔ ما واکنش نشان می‌دهیم. خطاها احساسات ما را جریحه‌دار می‌کنند. حس می‌کنیم الگویی مختل و نقض شده است که سازگاری فردی و اجتماعی به آن وابسته است. خیانت ما را خشمگین، ناامید، آزرده و غم‌زده می‌کند. این امر بدان معنا نیست که هر یک از ما با نشان دادن واکنشی احساساتی، در بیان شیوای فلسفهٔ بسیط خیر و شر موفق بوده‌ایم. ممکن است ما هرگز نتوانیم خطای مرتکب‌شده را با دقت شناسایی کنیم. با این حال می‌فهمیم که قوانین نقض شده‌اند، مانند کودکانی که با یک بازی جدید آشنا نیستند، اما همچنان قادرند در آن بازی سهیم شوند».






 
لینک کوتاه
اخبار مرتبط
نظرات شما
0 نظر
ارسال نظرات