افسانه کاریزما: علم و هنر جذب دیگران

کتاب و ادبیات- رمزگشانیوز؛ اولیویا فاکس کابان ابتدا موانعِ موجود بر سر راه کاریزماتیک بودن را بررسی می‌کند و سپس روش‌های غلبه بر آن‌ها را ارائه می‌دهد. او تمریناتی دقیق و جزئی را برای رسیدن به چنین شخصیتی طرح می‌کند که شامل استفاده از امکانات اولیه‌ی انسانی، مثل توانایی گفت‌وشنود، زبان بدن و... می‌شوند.

درباره‌ کتاب افسانه‌ کاریزما
اغلب انسان‌ها برای کسبِ موفقیت‌های بیشتر و تبدیل شدن به فردی برجسته و سرشناس، حاضر به یادگیری انواع مهارت‌ها هستند. یکی از اصطلاحات رایجی که برای توصیف افراد بزرگ و موفق به‌کار برده می‌شود، «کاریزماتیک» است. شاید بر این عقیده باشید که بیشتر افراد موفق در هر زمینه‌ای، چه حوزه‌ سیاست و چه عرصه‌ بازیگری و دنیای هنر، به‌واسطه‌ خصوصیتِ کاریزما سرشناس و برجسته شده‌اند؛ اما این خصلت را چنان دور از ذهن و اسطوره‌ای می‌دانید که آن را یک امر ذاتی فرض می‌کنید که یا کسی با آن متولد می‌شود و یا برای همیشه از داشتن آن محروم می‌ماند. اولیویا فاکس کابان (Olivia Fox Cabane) ادعا می‌کند که کاریزما مهارتی آموختنی است. او در کتاب افسانه‌ کاریزما (The Charisma Myth)، طبق یافته‌های علمی و با استفاده از داستان‌هایی واقعی، مجموعه‌ای از تمریناتی عملی برای پرورش مهارت کاریزما را در افراد پیشنهاد می‌دهد.
کاریزما همواره مقوله‌ای جذاب و جنجالی بوده که عکاسان و خبرنگاران زیادی را به سمت چهره‌های مشهور کشانده است. اما تابه‌حال از خود پرسیده‌اید که استیو جابز یا مریلین مونرو از بدو تولدشان افرادی کاریزماتیک بوده‌اند یا به‌مرور کاریزماتیک بودن را آموخته‌اند؟ نویسنده با مثال‌هایی از زندگی این افراد در طول تاریخ، ثابت می‌کند که آن‌ها از ابتدا آدم‌هایی معمولی بودند که با یادگیری تکنیک‌هایی به‌خصوص، در مرکز توجه قرار گرفتند. حال اگر به این باور رسیده‌اید که کاریزماتیک بودن را می‌توان آموخت، کافی است تمرین‌های کتاب افسانه‌ کاریزما را جدی بگیرید و از انجام پیش‌پاافتاده‌ترینِ آن‌ها هم نگذرید.
اگر می‌خواهید بدانید کاریزماتیک بودن و هنرِ جذب دیگران چه فوایدی برای شما دارد، می‌توان گفت که زمانی که فردِ کاریزماتیک به مکانی وارد می‌شود، افراد به او جذب می‌شوند و دوست دارند هر کاری از دستشان ساخته است برای او انجام دهند. تجربه‌ تاریخی بشر نشان می‌دهد که افراد کاریزماتیک خوش‌بخت‌ترند و دوستان بیشتر و حلقه‌های عاطفی گسترده‌تری اطراف خود دارند. این ویژگی همچنین زمینه‌های رهبری را فراهم می‌آورد؛ چراکه دیگران مایل به پیروی کردن از فرد کاریزماتیک هستند. حال به این فکر کنید که کاریزما در عرصه‌ی کسب‌وکار از چه میزان اهمیتی برخوردار خواهد بود. اگر در یک سازمان کارمند هستید، دیگران شما را فردی با عملکرد بسیار بالا می‌بینند و اگر مدیر باشید، کاریزما به شما در جذب نیروهای بهتر و بااستعدادتر کمک می‌کند.
به عقیده‌ کتاب افسانه‌ کاریزما، این ویژگی بیش از اینکه حاصلِ رفتارهای کلامی باشد، نتیجه‌ رفتارهای غیرکلامی خاص است. برای کسبِ این نوع رفتارها، باید آن‌قدر آزمون‌وخطا کنید و نتایجِ هر رفتار را بسنجید، تا به‌مرور متوجه شوید کدام رفتارهای خاص به کاریزماتیک بودنِ شما کمک می‌کنند؛ پس از آن این رفتارها نهادینه و غیرارادی می‌شوند و نیازی نیست برای آن تلاش کنید. توجه داشته باشید که برای این تغییرها، نیازی نیست ذاتِ خود را عوض کنید، تنها تغییرات رفتاری شما را به نتیجه‌ دل‌خواه خواهند رساند.
این کتابْ علم کاریزما را با یادگیری سازوکارهای رفتاری و شناختیِ تشکیل‌دهنده‌ آن و تلاش برای استخراج عملی‌ترین ابزارها و راهکارها، مهندسی معکوس کرده است. راهکارهای کتاب افسانه‌ کاریزما مجموعه‌ای از مؤثرترین روش‌های حوزه‌های گوناگون علوم فناوری، شناختی، اعصاب و مراقبه را به مخاطب آموزش می‌دهد.
انتشارات آموخته چاپ و نشر این اثر را با ترجمه‌ سعید یاراحمدی بر عهده داشته است.

نکوداشت‌های کتاب افسانه‌ کاریزما
•    کاریزما یک هدیه‌ الهی نیست، یک ابزار است. (ست گودین)
•    تا پیش از خواندن این کتاب، ساده‌لوحانه معتقد بودم کاریزما هاله‌ای جادویی است. (The Sunday Telegraph)
•    اگر علاقه‌مند به افزایش توانایی خود برای کاریزماتیک بودن هستید، این کتاب به شما مهارت‌های استفاده از آن را می‌آموزد. (Psychology Today)
•    کابان نقش کاریزما را در رهبری به‌خوبی توضیح داده است. (رابرت بی سیالدینی، نویسنده)

کتاب افسانه‌ کاریزما برای چه کسانی مناسب است؟
کسانی که می‌خواهند به فردی برجسته و موفق در کار و زندگیِ خود تبدیل شوند، خواندن این کتاب را از دست ندهند.

در بخشی از کتاب افسانه کاریزما: علم و هنر جذب دیگران می‌خوانیم
ساعت هشت صبح روز یکشنبه است. در آزادراه برای رسیدن به جلسه‌ای مهم رانندگی می‌کنید. ارائه‌ای 35 دقیقه‌ای دارید که مسیر شغلی‌تان را عوض می‌کند. آرام هستید و حضور ذهن دارید. ناگهان، خودروی سیاه بزرگی جلویتان سبز می‌شود و راهش را به لاین شما ‌منحرف می‌کند. قلبتان به‌شدت می‌تپد و دستتان را به فرمان چسبانده‌اید. پدال ترمز را محکم فشار می‌دهید. این خودرو نه‌تنها بدون زدن راهنما جلویتان پیچید، بلکه پیوسته و نامنظم سرعتش را کم‌وزیاد می‌کند، طوری که نزدیک است از پشت به آن بزنید. بعد، دوباره از لاین شما بیرون می‌رود و صدای ترمز خودروی سمت راستتان را می‌شنوید. عجب راننده‌ی خطرناک و احمقی! از شدت عصبانیت خونتان به جوش آمده است.
در این ماجرا چه بر سر بدنتان آمد؟ واکنش جنگ یا گریز به افزایش تپش قلب، سفت‌شدن ماهیچه‌ها و به‌جریان‌افتادن هورمون‌ها در کل بدنتان انجامید. حالا مضطرب و عصبانی هستید. می‌دانید که پیش از آغاز سخنرانی‌تان باید به وضعیت ذهنی و بدنی کاریزماتیک برگردید؛ ولی فقط چند دقیقه زمان دارید و آن راننده‌ی احمق از ذهنتان بیرون نمی‌رود.
پس از برانگیخته‌شدن واکنش جنگ یا گریز، آرام‌شدن کار سختی است. به همین دلیل برخوردها و رفتارهای ناخوشایند افراد در ترافیک صبح، ساعت‌ها و گاهی کل روز در ذهن ‌باقی می‌ماند.
اگر هدفتان فقط سرکوب عصبانیت باشد، باید بهای سنگینی بپردازید. وقتی افراد وارد حالت احساسی منفی می‌شوند و از آن‌ها می‌خواهند احساسات منفی‌شان را سرکوب کنند، اغلب تجربه‌ درونی منفی‌شان دست‌نخورده می‌ماند و استرس افزایش‌یافته‌شان در مغز و دستگاه قلبی‌عروقی جا خوش می‌کند.