پیادهروی؛ و سکوت، در زمانه هیاهو
کتاب پیادهروی؛ و سکوت، در زمانه هیاهو نوشته ارلینگ کاگه جلد ششم از مجموعه خرد و حکمت زندگی است. این اثر هم مانند دیگر آثار این مجموعه به روایتهای زندگی و بیان پرسشهای مهم در باب زندگی و دعوت به تفکر میپردازد.
کتاب و ادبیات- رمزگشانیوز؛ کتاب پیادهروی؛ و سکوت، در زمانه هیاهو جلد ششم از مجموعه خرد و حکمت زندگی است. ارلینگ کاگه در کتاب پیادهروی؛ و سکوت، در زمانه هیاهو از عناصر مهمی نوشته است که به انسانها کمک میکند تا درباره مفاهیم مختلف زندگی تفکر و تامل کنند. عمیق شوند و به درک تازهای برسند. او انسانها را به سکوت دعوت میکند. همان چیزی که جای خالیاش در زندگی پر از سر و صدای امروزی به شدت به چشم میخورد. مجموعه خرد و حکمت زندگی آثاری را ارائه میکند که هدفشان آوردن فلسفه و اندیشه به درون زندگی روزمره انسانهای امروزی است. البته فلسفهای که باعث تفکر و تعمق در مسائل حتی سادهی زندگی شوند.
کتاب پیادهروی؛ و سکوت، در زمانه هیاهو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به فلسفه نوین و دوستداران کتابهای تفکربرانگیز از خواندن کتاب پیادهروی؛ و سکوت، در زمانه هیاهو لذت میبرند.
درباره ارلینگ کاگه
ارلینگ کاگه نویسنده نروژی، حقوقدان هم هست. او چند ترمی فلسفه خوانده، اما این رشته را رها کرده و حالا صاحب یک انتشارات کتاب است و خودش را یک کارآفرین هم میداند. او در عرض ۲ سال و بدون حمایت سازمان و یا نهادی، با پای پیاده به قطب شمال، قطب جنوب و اورست رفته و آنجا سکوت را تجربه کرده است.
بخشی از کتاب پیادهروی؛ و سکوت، در زمانه هیاهو
هزاران سال است آدمهایی که دور از بقیه زندگی کردهاند ـــ راهبانی که بر قلهی کوه زیستهاند، تارِکانِ دنیا، دریانوردان، چوپانان یا مکتشفان که همیشه در سفرند ـــ به این باور رسیدهاند که کلید اسرار و کشف رموزِ زندگی در سکوت به دست میآید. نکته همینجاست. حسابی دریانوردی میکنید، اما در راه برگشت ممکن است بفهمید آنچه در پیاش بودهاید در درون خودتان است.
بتهوون، همانطور که همه میدانند، آخر سر کاملاً ناشنوا شد. این تحولْ اصالتی عمیق و روحی آزادمنش در وجودش پروراند. سمفونیِ نهم را فقط با صداهایی که در سرش خانه کرده بود نوشت و رهبری کرد. در طول نخستین اجرای قطعه، پشت به جمعیت ایستاده بود تا ارکستر را رهبری کند. وقتی اجرا تمام شد، باید برمیگشت تا ببیند حضار دارند کف میزنند یا هو میکنند. نه تنها تشویق میکردند، بلکه اشتیاق و هلهلهشان چنان اوج گرفته بود که پلیس وین را خبر کردند تا دوباره نظم و آرامش را برقرار کند.
به باور من، هر کسی میتواند سکوت درون خودش را پیدا کند. همیشه درونمان هست، حتی اگر دائم در دل سروصدا باشیم. در اعماق اقیانوس، زیر آن موجهای بلند و کوتاه، میتوانید سکوت درونتان را بیابید. وقتی زیر دوش حمام آب از سرورویتان جاری میشود، وقتی جلوِ آتشی شعلهور نشستهاید، وقتی در رودخانهای جنگلی شنا میکنید یا جایی مشغول پیادهروی هستید: در همهٔ این موقعیتها میشود سکوت مطلق را حس کرد. عاشق این حالتم.
در اسلو، کار سختتر است. من در شهر کار میکنم و گاهی مجبورم آنجا برای خودم سکوت دستوپا کنم. گاهی سروصدا چنان زیاد است که صدای آهنگی را که گوش میدهم بیشتر میکنم، نه برای پرت کردن حواسم، برای خلاص شدن از صداهای دیگر. راهحل خوبیست، البته اگر قطعه برایم آشنا باشد و مدام غافلگیر نشوم. اگر واقعاً بخواهید، در باند فرودگاه هم که باشید میتوانید سکوت را احساس کنید. یکی از دوستانم میگفت تنها موقعیتی که در آن میتواند به سکوت مطلق برسد حین رانندگیست.
کتاب پیادهروی؛ و سکوت، در زمانه هیاهو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به فلسفه نوین و دوستداران کتابهای تفکربرانگیز از خواندن کتاب پیادهروی؛ و سکوت، در زمانه هیاهو لذت میبرند.
درباره ارلینگ کاگه
ارلینگ کاگه نویسنده نروژی، حقوقدان هم هست. او چند ترمی فلسفه خوانده، اما این رشته را رها کرده و حالا صاحب یک انتشارات کتاب است و خودش را یک کارآفرین هم میداند. او در عرض ۲ سال و بدون حمایت سازمان و یا نهادی، با پای پیاده به قطب شمال، قطب جنوب و اورست رفته و آنجا سکوت را تجربه کرده است.
بخشی از کتاب پیادهروی؛ و سکوت، در زمانه هیاهو
هزاران سال است آدمهایی که دور از بقیه زندگی کردهاند ـــ راهبانی که بر قلهی کوه زیستهاند، تارِکانِ دنیا، دریانوردان، چوپانان یا مکتشفان که همیشه در سفرند ـــ به این باور رسیدهاند که کلید اسرار و کشف رموزِ زندگی در سکوت به دست میآید. نکته همینجاست. حسابی دریانوردی میکنید، اما در راه برگشت ممکن است بفهمید آنچه در پیاش بودهاید در درون خودتان است.
بتهوون، همانطور که همه میدانند، آخر سر کاملاً ناشنوا شد. این تحولْ اصالتی عمیق و روحی آزادمنش در وجودش پروراند. سمفونیِ نهم را فقط با صداهایی که در سرش خانه کرده بود نوشت و رهبری کرد. در طول نخستین اجرای قطعه، پشت به جمعیت ایستاده بود تا ارکستر را رهبری کند. وقتی اجرا تمام شد، باید برمیگشت تا ببیند حضار دارند کف میزنند یا هو میکنند. نه تنها تشویق میکردند، بلکه اشتیاق و هلهلهشان چنان اوج گرفته بود که پلیس وین را خبر کردند تا دوباره نظم و آرامش را برقرار کند.
به باور من، هر کسی میتواند سکوت درون خودش را پیدا کند. همیشه درونمان هست، حتی اگر دائم در دل سروصدا باشیم. در اعماق اقیانوس، زیر آن موجهای بلند و کوتاه، میتوانید سکوت درونتان را بیابید. وقتی زیر دوش حمام آب از سرورویتان جاری میشود، وقتی جلوِ آتشی شعلهور نشستهاید، وقتی در رودخانهای جنگلی شنا میکنید یا جایی مشغول پیادهروی هستید: در همهٔ این موقعیتها میشود سکوت مطلق را حس کرد. عاشق این حالتم.
در اسلو، کار سختتر است. من در شهر کار میکنم و گاهی مجبورم آنجا برای خودم سکوت دستوپا کنم. گاهی سروصدا چنان زیاد است که صدای آهنگی را که گوش میدهم بیشتر میکنم، نه برای پرت کردن حواسم، برای خلاص شدن از صداهای دیگر. راهحل خوبیست، البته اگر قطعه برایم آشنا باشد و مدام غافلگیر نشوم. اگر واقعاً بخواهید، در باند فرودگاه هم که باشید میتوانید سکوت را احساس کنید. یکی از دوستانم میگفت تنها موقعیتی که در آن میتواند به سکوت مطلق برسد حین رانندگیست.
لینک کوتاه
اخبار مرتبط
نظرات شما
0 نظر