نگاهی به زبان امروز مردم کرج؛ از منظر زبانشناسی اجتماعی- فرهنگی
در ادامۀ یادداشتهای تحلیلی به زبان مردم در کلانشهر کرج، از افق و منظر یکی دیگر از گرایشهای علم زبانشناسی به این پدیده نگاهی میاندازیم. گرایش زبانشناسی اجتماعی- فرهنگی، پیوندی میان زبان و ابعاد مختلف اجتماع و فرهنگ مردم است و امکان وسیع و دقیقتری در اختیار علاقمندان به حوزۀ مردمشناسی و فرهنگ و مطالعات فرهنگی قرار میدهد، تا جامعه و فرهنگ و زبان مردم را بهتر و عمیقتر بشناسد.
یادداشت- رمزگشانیوز؛ در این مطلب به قلم حمیدرضا آقایی میخوانید: امروزه در هر منطقۀ جغرافیایی تنوع جمعیتی وجود دارد چالشها و تنشهای هویتی و فرهنگی نیز در آن گریز ناپذیر است، به ویژه بهدلیل تنوع و تفاوتهای زبانی، تعصبات فرهنگی زبانی و اختلال ارتباطی حاصل از آنها.
و رفع آنها کار مدیران فرهنگی است که معضلات و چالشها را درک کرده و چارهاندیشی کنند، نه اینکه بر آتش انحصارگرایی بهویژه تحمیل و ترویج زبانی با گویشوران محدود، هیزم بیندازند.
زبان بهعنوان مهمترین و قدرتمندترین حلقۀ پیوند میان افراد و اقوام و طبقات مختلف اجتماع و فرهنگ، زمینهساز هم زیستی مسالمتآمیز و آرام است. که بختیارانه این آرامش و همزیستی در سایۀ زبان معیار پارسی بر ایران حاکم بوده است. ضمن آن که سایر زبانها و گویشها همواره مورد استفاده و البته به جای خود کاربرد بوده و باید باشند.
پس چنانچه زبانی در روابط اجتماعی و فرهنگی بتواند نقش تسهیلگری و پیونددهندگی خود را ایفا کند، بر وجوه دیگر فرهنگ و زیست اجتماع انسانی اثرگذار خواهد بود. چنین زبانی در اصطلاح علم زبانشناسی «زبان میانجی» است که هزاران سال چنین زبانهایی وجود داشته و دارند، همانند زبانی که میان شهروندان کرج یا اغلب جمعیت استان البرز به کار میرود و با زبانی نزدیک به معیار فارسی، همزیستیِ زیبا و مسالمتآمیزی در اینجا ایجاد کرده است.
همانگونه که میدانیم زبانشناسی اجتماعی فرهنگی(Sociocul tural linguistics ( زبان را در بافت فرهنگ و اجتماع مورد مطالعه قرار میدهد و اشتراکاتی با علم روانشناسی اجتماعی، مطالعات فرهنگی، و جامعهشناسی دارد.
بر همین اساس یکی از جنبههایی که این علم مورد مداقه قرار میدهد جوامع چندفرهنگی با بافت جمعیتی و اجتماعی مختلف است، که مصداق بارز و عینی آن را میتوان شهر مهاجرپذیری مانند کرج دانست. در چنین جوامع مهاجرپذیر، ناهمگن و چندفرهنگی یکی از عرصههای بروز چالش، تنش زبانی و در نهایت تعدیل زبانی، مدارس و مراکز آموزشی هستند که اعضای آن هریک با پیشفرضها و ارزشهای قومی و فرهنگی و زبانی خاص خود کنار هم قرار میگیرند. گذشته از زبان مورد استفاده در منابع نوشتاری آموزشی، زبان گفتاری و گفتگویی گروههای دانشآموزی و یا دانشجویی معمولاً به صورت غیردستوری شکل میگیرد. زبان و بیانی که به ویژه میان جوانان دستورپذیر نیست. حتی جوانان بین خود از گفتار و واژگان و اصطلاحات خاصی استفاده میکنند، که به «زبان مخـفی» مشهور است. زبانی پر از اصطلاحات و کلمات تازهساخته مانند: (میزنگم، خفن، نخداد و کرش داره و بسیاری موارد دیگر) که امروزه بین جوانان تهران و کرج نیز رایج است و ضرورت دارد پژوهشگران اجتماعی و زبانشناس به گفتار این جمعیت به نسبتِ گسترهی استان البرز بیشتر بپردازند، تا اینکه وقت و زمان خود را صرفاً به زبان و گویش چند روستای محدود و جمعیتی اندک اختصاص دهند.
یکی دیگر از عرصههای بروز زبان، رسانههای جمعی مانند رادیو تلویزیون است که مخاطبین مختلفی از اقشار و طبقات گوناگون دارد. و همینجاست که با ساخت و تولید برنامههای سنجیده باید به تمام اقشار جامعه پرداخت، نه اینکه گروه زبانی خاصی را تبلیغ و ترویج کرد.
هرچند ثبت، ضبط و حفظ زبانها و گویشهای در حال زوال به عنوان مواریث فرهنگی که بار فرهنگی و تاریخی جامعه را در خود دارند، در جای خود لازم و ضروری است.
اما ناآگاهانه با تعصبات فرهنگی و زبانی ممکن است موجب آسیب به فرهنگ و زیست قشر عظیمی از جامعه شویم.
حمیدرضا آقایی (البرز پژوه)
و رفع آنها کار مدیران فرهنگی است که معضلات و چالشها را درک کرده و چارهاندیشی کنند، نه اینکه بر آتش انحصارگرایی بهویژه تحمیل و ترویج زبانی با گویشوران محدود، هیزم بیندازند.
زبان بهعنوان مهمترین و قدرتمندترین حلقۀ پیوند میان افراد و اقوام و طبقات مختلف اجتماع و فرهنگ، زمینهساز هم زیستی مسالمتآمیز و آرام است. که بختیارانه این آرامش و همزیستی در سایۀ زبان معیار پارسی بر ایران حاکم بوده است. ضمن آن که سایر زبانها و گویشها همواره مورد استفاده و البته به جای خود کاربرد بوده و باید باشند.
پس چنانچه زبانی در روابط اجتماعی و فرهنگی بتواند نقش تسهیلگری و پیونددهندگی خود را ایفا کند، بر وجوه دیگر فرهنگ و زیست اجتماع انسانی اثرگذار خواهد بود. چنین زبانی در اصطلاح علم زبانشناسی «زبان میانجی» است که هزاران سال چنین زبانهایی وجود داشته و دارند، همانند زبانی که میان شهروندان کرج یا اغلب جمعیت استان البرز به کار میرود و با زبانی نزدیک به معیار فارسی، همزیستیِ زیبا و مسالمتآمیزی در اینجا ایجاد کرده است.
همانگونه که میدانیم زبانشناسی اجتماعی فرهنگی(Sociocul tural linguistics ( زبان را در بافت فرهنگ و اجتماع مورد مطالعه قرار میدهد و اشتراکاتی با علم روانشناسی اجتماعی، مطالعات فرهنگی، و جامعهشناسی دارد.
بر همین اساس یکی از جنبههایی که این علم مورد مداقه قرار میدهد جوامع چندفرهنگی با بافت جمعیتی و اجتماعی مختلف است، که مصداق بارز و عینی آن را میتوان شهر مهاجرپذیری مانند کرج دانست. در چنین جوامع مهاجرپذیر، ناهمگن و چندفرهنگی یکی از عرصههای بروز چالش، تنش زبانی و در نهایت تعدیل زبانی، مدارس و مراکز آموزشی هستند که اعضای آن هریک با پیشفرضها و ارزشهای قومی و فرهنگی و زبانی خاص خود کنار هم قرار میگیرند. گذشته از زبان مورد استفاده در منابع نوشتاری آموزشی، زبان گفتاری و گفتگویی گروههای دانشآموزی و یا دانشجویی معمولاً به صورت غیردستوری شکل میگیرد. زبان و بیانی که به ویژه میان جوانان دستورپذیر نیست. حتی جوانان بین خود از گفتار و واژگان و اصطلاحات خاصی استفاده میکنند، که به «زبان مخـفی» مشهور است. زبانی پر از اصطلاحات و کلمات تازهساخته مانند: (میزنگم، خفن، نخداد و کرش داره و بسیاری موارد دیگر) که امروزه بین جوانان تهران و کرج نیز رایج است و ضرورت دارد پژوهشگران اجتماعی و زبانشناس به گفتار این جمعیت به نسبتِ گسترهی استان البرز بیشتر بپردازند، تا اینکه وقت و زمان خود را صرفاً به زبان و گویش چند روستای محدود و جمعیتی اندک اختصاص دهند.
یکی دیگر از عرصههای بروز زبان، رسانههای جمعی مانند رادیو تلویزیون است که مخاطبین مختلفی از اقشار و طبقات گوناگون دارد. و همینجاست که با ساخت و تولید برنامههای سنجیده باید به تمام اقشار جامعه پرداخت، نه اینکه گروه زبانی خاصی را تبلیغ و ترویج کرد.
هرچند ثبت، ضبط و حفظ زبانها و گویشهای در حال زوال به عنوان مواریث فرهنگی که بار فرهنگی و تاریخی جامعه را در خود دارند، در جای خود لازم و ضروری است.
اما ناآگاهانه با تعصبات فرهنگی و زبانی ممکن است موجب آسیب به فرهنگ و زیست قشر عظیمی از جامعه شویم.
حمیدرضا آقایی (البرز پژوه)
لینک کوتاه
کلید واژه
اخبار مرتبط
نظرات شما
0 نظر