درنگی بر قصه پردازی سعدی
سعدی شیرازی، شاعر و حکایت پرداز قرن هفتم قمری، درگلستان و بوستان استاد ایجاد موقعیت های داستانی، شخصیت پردازی و شرح روحیات آدم ها و بیان مضونی شاعرانه در جامه ی حکایات است. حکایاتی که آشنای ذهن و ذوق همگان است، اما شگرد و هنر سعدی در سرودن غزلی که بر فن حکایت پردازی متکی باشد، داستان دیگری است.
یادداشت- رمزگشانیوز؛ در این مطلب به قلم زکریا مهرور میخوانید: سعدی در غزل، حدیث حُسن و قصه ی عشق را با حکایت و روایت درهم می آمیزد و با آفرینش فضایی خیال انگیز، میان نظم و داستان از یک سو و عشق و شوریدگی از دیگر سو؛ پیوندی پویا و استوار برقرار می سازد. وی برای نیل به این مقصود بیش از همه از توصیف بهره میگیرد.
توصیف در غزلهای عاشقانه - داستانی سعدی جایگاهی خاص دارد.
همان گونه که در داستان نویسی توصیف اهمیت بسیار دارد. سعدی همانند داستان نویسان واقع گرا، توصیف هایی عینی و این جهانی با معانی و تصوراتی دست یافتنی و پذیرفتنی می آفریند؛ این رویه به ویژه در غزل های عاشقانه و سرشت مدارانه ی سعدی نمونه وار است.
تصویرشبهای طولانی و اندوه هجران، سخن از کاروان رفته و آن یار سفر کرده که صد قافله دل همره اوست یا آن کاروانی که بار سفر بسته، اما خواهش شاعر از ساربان آن است که اندکی تأخیر نماید و کاروان را بازایستاند، عناصر داستانی و توصیفی دلاویزی است که در غزل های سعدی به دیده می آید و بر طراوت و زیبایی آنها می افزاید؛ همچنین روی و اندام یار و وصف خوی انسانی وی، به وجد آمدن شاعر از جلوه های طبیعت و همسان شمردن جسم و تن نگار به گل و بهار و پیوند قصه ی عشق خویش و همانندی ناگزیر آن به قصه ی عشق عشاقی چون مجنون و فرهاد، همه و همه نمودهایی از درآمیختن توصیف های واقع نمایانه ی داستانی و رمانتیسم غزلی در اشعار این شاعر بزرگ شیرازی است.
سعدی در اشاره به قصه های پیامبران و بزرگان تاریخ نیز به این شیوه نظردارد. شاعر حکایت پرداز و حکایت پرداز شاعر از داستان ها و رویدادهای آشنای ذهن خوانندگان فارسی زبان چنان سخن می گوید که گویا این نه قصه ی دیگران است که بدان اشاره می شود، بلکه قصه ی عشق خود اوست که از آن شرحی عاشقانه می دهد، عشقی که همانند قصه ی عشاق نامدار بر سر هر بازاری هست.
"عشق سعدی نه حدیثی است که پنهان ماند
داستانی است که بر سر هر بازاری هست"
از مجموعه ی غزل های سعدی چنین برمی آید که داستانی بلند و پر ماجرا در قالب داستان هایی کوتاه و به هم پیوسته خوانده می شود که نقش اصلی آن را عاشقی نیکوسرشت و انسانی زیباپرست بر دوش دارد. انسانی زیبا در کنار هستی زیبا و در کنار همه ی زیبایی های پیدا و پنهان. و در کنار زیبایی که در آرمان شاعر باید در انسان باشد.
خواننده ای که غزل های سعدی را بی وقفه و پیاپی پیش روی بدارد در اغلب آنها با مضمون و تمی واحد روبه رومی شود که از آغاز تا پایان دفترهای شعری وی چندین بار و هر بار به شکلی به تصویر درمی آید. نمونه ها را بنگریم:
- آفتاب است آن پری رخ یا ملائک یا قمر.
- شیرین دهان آن بت عیار بنگرید.
- دلبرا پیش وجودت همه خوبان غلام اند.
- با کاروان مصری چندین شکر نباشد.
- خوش بود یاری و یاری بر کنار سبزه زاری.
- دی به چمن برگذشت سر و سخن گوی من.
- دو چشم مست میگونش ببرد آرام هشیاران و...
(کلیات سعدی، به اهتمام محمدعلی فروغی، چاپ ششم، امیرکبیر، ۱۳۶۶).
از دیگر سو هر غزل بی شباهت به داستان کوتاه نیست. گفته اند داستان کوتاه چنین ویژگی هایی دارد: ۱. طرح منظم؛ ۲. یک شخصیت اصلی ۳. ارائه ی این شخصیت در یک قصه ی اصلی؛ ۴. شکل بستن داستان به صورتی کلی که همه ی اجزای آن با هم پیوندی متقابل دارند؛ ۵. القای تأثیر واحد؛ ۶. کوتاه بودن (هنر داستان نویس، ابراهیم یونسی، تهران، امیرکبیر، چاپ دوم، ۱۳۵۱، ص ۶).
در غزل های سعدی نیز وحدت موضوع، درگیری شاعر با یک وضعیت مطلوب یا نامطلوب، سیر و تکامل غزل بر گرد شخصیت معشوق (وحدت شخصیت) و آمدن پیام اصلی یا طرح نکته ای شگفت انگیز و هیجان آور در اوج غزل و امضای شاعر (تخلص) که تأکیدی است بر صداقت وی در طرح و تصویر واقعه ی عشق از دیدگاه او، ماجرا و تجربه ای خصوصی و شخصی، همه دلالت هایی است بر شباهت و همسانی در کارکرد و ساختار غزل سعدی وار و داستان کوتاه؛ به علاوه کوتاهی قالب غزل که می توان آن رل در یک نشست خواند. همانند خوانده شدن داستان کوتاه در اندک زمان. ویلیام سامرست موآم، داستان نویس و منتقد ادبی انگلیسی معتقداست: "داستان کوتاه باید چنان چیزی باشد که بتوان آن را در سرمیز ناهار یا شام برای دوستان تعریف کرد یا قصه ای باشد پیرامون واقعه ای مادی یا معنوی" (هنر داستان نویسی، ص ۳).
غزل سعدی نیز پیرامون واقعه ای مادی یا معنوی است به کوتاهی قصه ای شنیدنی. سخن آخر آنکه غزلهای سعدی حکایت زندگی انسان است، زندگی در آن های شکوهمند؛ چنانکه داستان کوتاه نیز توصیفی از زندگی است با لحظه های شگفتی زایش.
توصیف در غزلهای عاشقانه - داستانی سعدی جایگاهی خاص دارد.
همان گونه که در داستان نویسی توصیف اهمیت بسیار دارد. سعدی همانند داستان نویسان واقع گرا، توصیف هایی عینی و این جهانی با معانی و تصوراتی دست یافتنی و پذیرفتنی می آفریند؛ این رویه به ویژه در غزل های عاشقانه و سرشت مدارانه ی سعدی نمونه وار است.
تصویرشبهای طولانی و اندوه هجران، سخن از کاروان رفته و آن یار سفر کرده که صد قافله دل همره اوست یا آن کاروانی که بار سفر بسته، اما خواهش شاعر از ساربان آن است که اندکی تأخیر نماید و کاروان را بازایستاند، عناصر داستانی و توصیفی دلاویزی است که در غزل های سعدی به دیده می آید و بر طراوت و زیبایی آنها می افزاید؛ همچنین روی و اندام یار و وصف خوی انسانی وی، به وجد آمدن شاعر از جلوه های طبیعت و همسان شمردن جسم و تن نگار به گل و بهار و پیوند قصه ی عشق خویش و همانندی ناگزیر آن به قصه ی عشق عشاقی چون مجنون و فرهاد، همه و همه نمودهایی از درآمیختن توصیف های واقع نمایانه ی داستانی و رمانتیسم غزلی در اشعار این شاعر بزرگ شیرازی است.
سعدی در اشاره به قصه های پیامبران و بزرگان تاریخ نیز به این شیوه نظردارد. شاعر حکایت پرداز و حکایت پرداز شاعر از داستان ها و رویدادهای آشنای ذهن خوانندگان فارسی زبان چنان سخن می گوید که گویا این نه قصه ی دیگران است که بدان اشاره می شود، بلکه قصه ی عشق خود اوست که از آن شرحی عاشقانه می دهد، عشقی که همانند قصه ی عشاق نامدار بر سر هر بازاری هست.
"عشق سعدی نه حدیثی است که پنهان ماند
داستانی است که بر سر هر بازاری هست"
از مجموعه ی غزل های سعدی چنین برمی آید که داستانی بلند و پر ماجرا در قالب داستان هایی کوتاه و به هم پیوسته خوانده می شود که نقش اصلی آن را عاشقی نیکوسرشت و انسانی زیباپرست بر دوش دارد. انسانی زیبا در کنار هستی زیبا و در کنار همه ی زیبایی های پیدا و پنهان. و در کنار زیبایی که در آرمان شاعر باید در انسان باشد.
خواننده ای که غزل های سعدی را بی وقفه و پیاپی پیش روی بدارد در اغلب آنها با مضمون و تمی واحد روبه رومی شود که از آغاز تا پایان دفترهای شعری وی چندین بار و هر بار به شکلی به تصویر درمی آید. نمونه ها را بنگریم:
- آفتاب است آن پری رخ یا ملائک یا قمر.
- شیرین دهان آن بت عیار بنگرید.
- دلبرا پیش وجودت همه خوبان غلام اند.
- با کاروان مصری چندین شکر نباشد.
- خوش بود یاری و یاری بر کنار سبزه زاری.
- دی به چمن برگذشت سر و سخن گوی من.
- دو چشم مست میگونش ببرد آرام هشیاران و...
(کلیات سعدی، به اهتمام محمدعلی فروغی، چاپ ششم، امیرکبیر، ۱۳۶۶).
از دیگر سو هر غزل بی شباهت به داستان کوتاه نیست. گفته اند داستان کوتاه چنین ویژگی هایی دارد: ۱. طرح منظم؛ ۲. یک شخصیت اصلی ۳. ارائه ی این شخصیت در یک قصه ی اصلی؛ ۴. شکل بستن داستان به صورتی کلی که همه ی اجزای آن با هم پیوندی متقابل دارند؛ ۵. القای تأثیر واحد؛ ۶. کوتاه بودن (هنر داستان نویس، ابراهیم یونسی، تهران، امیرکبیر، چاپ دوم، ۱۳۵۱، ص ۶).
در غزل های سعدی نیز وحدت موضوع، درگیری شاعر با یک وضعیت مطلوب یا نامطلوب، سیر و تکامل غزل بر گرد شخصیت معشوق (وحدت شخصیت) و آمدن پیام اصلی یا طرح نکته ای شگفت انگیز و هیجان آور در اوج غزل و امضای شاعر (تخلص) که تأکیدی است بر صداقت وی در طرح و تصویر واقعه ی عشق از دیدگاه او، ماجرا و تجربه ای خصوصی و شخصی، همه دلالت هایی است بر شباهت و همسانی در کارکرد و ساختار غزل سعدی وار و داستان کوتاه؛ به علاوه کوتاهی قالب غزل که می توان آن رل در یک نشست خواند. همانند خوانده شدن داستان کوتاه در اندک زمان. ویلیام سامرست موآم، داستان نویس و منتقد ادبی انگلیسی معتقداست: "داستان کوتاه باید چنان چیزی باشد که بتوان آن را در سرمیز ناهار یا شام برای دوستان تعریف کرد یا قصه ای باشد پیرامون واقعه ای مادی یا معنوی" (هنر داستان نویسی، ص ۳).
غزل سعدی نیز پیرامون واقعه ای مادی یا معنوی است به کوتاهی قصه ای شنیدنی. سخن آخر آنکه غزلهای سعدی حکایت زندگی انسان است، زندگی در آن های شکوهمند؛ چنانکه داستان کوتاه نیز توصیفی از زندگی است با لحظه های شگفتی زایش.
لینک کوتاه
کلید واژه
اخبار مرتبط
نظرات شما
0 نظر