سانِ سـلامت روان کشور در خط قـرمز!
در حالی آمار و مستندات موجود با ادله روشن، سعی بر این دارد که آژیر قرمزِ سلامت روان کشور را به صدا درآوَرَد و رژۀ بحرانیِ سلامت را نشان دهد که همچنان هرم اجتماع حاضر با معضلات متعدد در حال بروز و ظهور است و رشد پلکانی آسیبهای اجتماعی به تکرار قابل مشاهده است.
یادداشت- رمزگشانیوز؛ در این مطلب به قلم الهام آمرکاشی میخوانید: یکی از کلیدیترین مباحث روزانه که از دیرباز تا امروز دارای اهمیت فراوانی برای یکایک آحاد جامعه است و بازخوردهای متنوعی را میان کارشناسان متعدد از آنِ خود کرده، مبحث سلامت روان با توجه به بار و پیامدهای مبتنی بر این امر است.
در عصر حاضر با توجه به اپیدمی و گسترش شاخههای متعدد اجتماعی، اگرچه سلامت روان و فرهنگ بررسی بر این موضوع همچنان با نادیدهانگاریهای متعدد در حرکت است که عدم توجه به مقوله موجود، در درازمدت میتواند اثرات سوء از خود بر جای بگذارد.
در این میان، بهمن بهمنی، روانشناس درباره سلامت روان و ویژگی افرادی که از سلامت روان مطلوب برخوردار هستند، میگوید: «سلامت روان یک مفهوم و واژه است که برای اشاره به حالت، سبک زندگی و تجربۀ فردی افراد در زندگی است و یکسری مشخصات دارد».
وی با اشاره به ویژگی افراد دارای سلامت روان، معتقد است: «فردی که میداند نیازهایش چیست و خواستههایش با نیازهایش انطباق دارد؛ این دو مفهوم متفاوت است و نیاز چیزی برآمده از اقتضائات جسمی و روانشناختی است؛گاهی خواستههای ما با نیازها منطبق نیست. مثلاً بنده و شما به آب نیاز داریم اما دنبال نوشابه میگردیم تا تشنگیمان را برطرف کنیم و این یک خواست است که خیلی منطبق نیست و عوارضی نیز دارد. برای نمونه اگر آب را به بدن برسانیم عوارضی ندارد، اما اگر آب را از نوشابه بگیریم آب خوب است و اما بقیه مواد موجود در نوشابه ضرر دارد و این عدم انطباق با خواسته و نیاز است. خواستهها و نیازهای زیستی و روانشناختی با خواستههای مربوط به آنها انطباق بالایی دارد و ویژگی دیگر چنین فرد این است که فرد بلد است چطوری در محیط زندگی اجتماعی طوری فعالیت کند که نه تنها نیاز و خواسته خودش را تأمین کند، بلکه نیازها و خواستههای درست دیگران را تهدید نکرده بلکه به آنها پاسخ نیز دهد».
تفسیر موجود درحالی تا حد قابل توجهی میتواند به توضیح ماوقع آنچه هرروزه در سطح شهر در حال رخداد است، کمک کند که جای خالیِ پرداخت و پردازش مؤلفه مذکور در رسانه ملی -با توجه به حجم مخاطب در طی شبانهروز- قابل مشاهده است و ایجاد بستری برای شرح این مقوله از جمله موارد حائز اهمیت در بازه زمانی کنونی محسوب میشود.
در این میان، حسن رفیعی -نایب رئیس انجمن روانپزشکان ایران- تعریف تازهای از سلامت روان دارد. این روانپزشک با اشاره به تعریف سلامت روان در ایران، میگوید: «نتیجه پژوهشی که در سال ۹۶ به سفارش وزارت بهداشت توسط دکتر میر طاهر موسوی انجام شده به تعریفی جدیدی از سلامت روان با عنوان "سلامت روانی_اجتماعی" انجامید. در این تعریف به وجه حضور فرد در جامعه توجه میشود. درواقع این تعریف به ابعادی نظیر "اعتماد سیاسی و عمومی"، "مشارکت اجتماعی" "دغدغهمندی برای بهبود جامعه" در سلامت روان توجه دارد. این تعریف بسیار نزدیک به تعریف و مفهوم سرمایه اجتماعی است، چرا که گستره سلامت روان بسیار وسیع است و در تعریف دقیق به جای سلامت روان باید از "سلامت روانی_اجتماعی" استفاده کرد».
به گفته وی، «اگرچه در تصور عموم سلامت روان تنها معطوف به بروز یا داشتن اختلالات روانی میشود، اما با در نظر گرفتن ابعاد یادشده، میتوان گفت: سلامت روانِ فردی که نشانههای اختلالات روانی را ندارد اما در ابعادی نظیر "اعتماد سیاسی و عمومی"، "مشارکت اجتماعی"، "دغدغهمندی نسبت به بهبود جامعه" مشکل دارد؛ در خطر است».
این بُعد از قضیۀ سلامت روان را اگر در بستر کلیِ هرم موجود جامعه قرار دهیم و به اعتبار گزارشات مطول در این زمینه، سبک زندگی، تجربه فردی و حالات روحی- روانی، اضلاع دیگرِ هرم را از آنِ خود کند؛ در حال حاضر، جامعه با افرادی مواجه است که در هر ضلعِ هرم، دچار نقصان است و تعداد اندکی از افراد جامعه در هرم کلی اجتماع، از سلامت روان در یکایک زوایای موجود برخوردار هستند.
با توجه به نقش آموزش و فرهنگسازی در خصوص موارد مطرح، اگرچه بررسی مقوله سلامت روان، با ابعاد متعددِ قابل رسیدگی در جامعه حاضر، مغفول مانده است که به گفتۀ محمد حاتمی -رئیس پیشین سازمان نظام روانشناسی کشور- جامعه سواد سلامت روان ندارد!
حاتمی درحالی آگاهیبخشی به مردم را از محورهای اساسی عدالتمحور در حوزه سلامت میدانست و معتقد بود که «ما باید سواد سلامت روان آحاد مردم را افزایش دهیم، اما متأسفانه برنامهای برای افزایش آگاهی مردم در سیستم آموزشی وزارت علوم و وزارت آموزش و پرورش و رسانهها وجود ندارد» که تا زمان تصدی وی برنامهای از آگاهیبخشی در این خصوص مطرح نشد و جامعه همچنان با معضل عدم سلامت روان در میان یکایک آحاد اجتماع مواجه است.
همچنین یکی از موارد قابل توجه در این میان، به اعتقاد کثیری از افراد صاحبنظر؛ مقوله گفتوگو و گفتمانهای روزانه است که به بهبود سلامت روان فرد در بحبوحه درگیری ذهنی میانجامد. نکتۀ قابل تفکر در این مورد، دقت براین موضوع است که اگرچه روابط اجتماعی نسبت به گذشته، افزایش چشمگیری پیدا کرده است اما گفتوگوی مستقیم بین افراد در جامعه و خانواده، در شیب نزولی قرار دارد که این امر در بروز و ظهورِ افسردگی، نقش قابل توجهی داشته و سلامت روان افراد را به مخاطره میاندازد.
با توجه به گستردگی مقوله حاضر و تعداد اضلاع قابل بحث در خصوص سلامت روان در کشور و با مغفولماندن کلیت مبحث در ابعاد متعددِ «آموزش، فرهنگسازی و ترویجِ توجه به این مهم»؛ باید منتظر بود و دید، ورودِ دولتمردان در عرصه موجود، کدام بازه زمانی را در بر خواهد گرفت و به اشاعه سلامت روان در زوایای متوالی ختم خواهد شد یا همچنان جامعه شاهد بحران سلامت روان در پلکانهای متعدد اجتماعی خواهد بود!
در عصر حاضر با توجه به اپیدمی و گسترش شاخههای متعدد اجتماعی، اگرچه سلامت روان و فرهنگ بررسی بر این موضوع همچنان با نادیدهانگاریهای متعدد در حرکت است که عدم توجه به مقوله موجود، در درازمدت میتواند اثرات سوء از خود بر جای بگذارد.
در این میان، بهمن بهمنی، روانشناس درباره سلامت روان و ویژگی افرادی که از سلامت روان مطلوب برخوردار هستند، میگوید: «سلامت روان یک مفهوم و واژه است که برای اشاره به حالت، سبک زندگی و تجربۀ فردی افراد در زندگی است و یکسری مشخصات دارد».
وی با اشاره به ویژگی افراد دارای سلامت روان، معتقد است: «فردی که میداند نیازهایش چیست و خواستههایش با نیازهایش انطباق دارد؛ این دو مفهوم متفاوت است و نیاز چیزی برآمده از اقتضائات جسمی و روانشناختی است؛گاهی خواستههای ما با نیازها منطبق نیست. مثلاً بنده و شما به آب نیاز داریم اما دنبال نوشابه میگردیم تا تشنگیمان را برطرف کنیم و این یک خواست است که خیلی منطبق نیست و عوارضی نیز دارد. برای نمونه اگر آب را به بدن برسانیم عوارضی ندارد، اما اگر آب را از نوشابه بگیریم آب خوب است و اما بقیه مواد موجود در نوشابه ضرر دارد و این عدم انطباق با خواسته و نیاز است. خواستهها و نیازهای زیستی و روانشناختی با خواستههای مربوط به آنها انطباق بالایی دارد و ویژگی دیگر چنین فرد این است که فرد بلد است چطوری در محیط زندگی اجتماعی طوری فعالیت کند که نه تنها نیاز و خواسته خودش را تأمین کند، بلکه نیازها و خواستههای درست دیگران را تهدید نکرده بلکه به آنها پاسخ نیز دهد».
تفسیر موجود درحالی تا حد قابل توجهی میتواند به توضیح ماوقع آنچه هرروزه در سطح شهر در حال رخداد است، کمک کند که جای خالیِ پرداخت و پردازش مؤلفه مذکور در رسانه ملی -با توجه به حجم مخاطب در طی شبانهروز- قابل مشاهده است و ایجاد بستری برای شرح این مقوله از جمله موارد حائز اهمیت در بازه زمانی کنونی محسوب میشود.
در این میان، حسن رفیعی -نایب رئیس انجمن روانپزشکان ایران- تعریف تازهای از سلامت روان دارد. این روانپزشک با اشاره به تعریف سلامت روان در ایران، میگوید: «نتیجه پژوهشی که در سال ۹۶ به سفارش وزارت بهداشت توسط دکتر میر طاهر موسوی انجام شده به تعریفی جدیدی از سلامت روان با عنوان "سلامت روانی_اجتماعی" انجامید. در این تعریف به وجه حضور فرد در جامعه توجه میشود. درواقع این تعریف به ابعادی نظیر "اعتماد سیاسی و عمومی"، "مشارکت اجتماعی" "دغدغهمندی برای بهبود جامعه" در سلامت روان توجه دارد. این تعریف بسیار نزدیک به تعریف و مفهوم سرمایه اجتماعی است، چرا که گستره سلامت روان بسیار وسیع است و در تعریف دقیق به جای سلامت روان باید از "سلامت روانی_اجتماعی" استفاده کرد».
به گفته وی، «اگرچه در تصور عموم سلامت روان تنها معطوف به بروز یا داشتن اختلالات روانی میشود، اما با در نظر گرفتن ابعاد یادشده، میتوان گفت: سلامت روانِ فردی که نشانههای اختلالات روانی را ندارد اما در ابعادی نظیر "اعتماد سیاسی و عمومی"، "مشارکت اجتماعی"، "دغدغهمندی نسبت به بهبود جامعه" مشکل دارد؛ در خطر است».
این بُعد از قضیۀ سلامت روان را اگر در بستر کلیِ هرم موجود جامعه قرار دهیم و به اعتبار گزارشات مطول در این زمینه، سبک زندگی، تجربه فردی و حالات روحی- روانی، اضلاع دیگرِ هرم را از آنِ خود کند؛ در حال حاضر، جامعه با افرادی مواجه است که در هر ضلعِ هرم، دچار نقصان است و تعداد اندکی از افراد جامعه در هرم کلی اجتماع، از سلامت روان در یکایک زوایای موجود برخوردار هستند.
با توجه به نقش آموزش و فرهنگسازی در خصوص موارد مطرح، اگرچه بررسی مقوله سلامت روان، با ابعاد متعددِ قابل رسیدگی در جامعه حاضر، مغفول مانده است که به گفتۀ محمد حاتمی -رئیس پیشین سازمان نظام روانشناسی کشور- جامعه سواد سلامت روان ندارد!
حاتمی درحالی آگاهیبخشی به مردم را از محورهای اساسی عدالتمحور در حوزه سلامت میدانست و معتقد بود که «ما باید سواد سلامت روان آحاد مردم را افزایش دهیم، اما متأسفانه برنامهای برای افزایش آگاهی مردم در سیستم آموزشی وزارت علوم و وزارت آموزش و پرورش و رسانهها وجود ندارد» که تا زمان تصدی وی برنامهای از آگاهیبخشی در این خصوص مطرح نشد و جامعه همچنان با معضل عدم سلامت روان در میان یکایک آحاد اجتماع مواجه است.
همچنین یکی از موارد قابل توجه در این میان، به اعتقاد کثیری از افراد صاحبنظر؛ مقوله گفتوگو و گفتمانهای روزانه است که به بهبود سلامت روان فرد در بحبوحه درگیری ذهنی میانجامد. نکتۀ قابل تفکر در این مورد، دقت براین موضوع است که اگرچه روابط اجتماعی نسبت به گذشته، افزایش چشمگیری پیدا کرده است اما گفتوگوی مستقیم بین افراد در جامعه و خانواده، در شیب نزولی قرار دارد که این امر در بروز و ظهورِ افسردگی، نقش قابل توجهی داشته و سلامت روان افراد را به مخاطره میاندازد.
با توجه به گستردگی مقوله حاضر و تعداد اضلاع قابل بحث در خصوص سلامت روان در کشور و با مغفولماندن کلیت مبحث در ابعاد متعددِ «آموزش، فرهنگسازی و ترویجِ توجه به این مهم»؛ باید منتظر بود و دید، ورودِ دولتمردان در عرصه موجود، کدام بازه زمانی را در بر خواهد گرفت و به اشاعه سلامت روان در زوایای متوالی ختم خواهد شد یا همچنان جامعه شاهد بحران سلامت روان در پلکانهای متعدد اجتماعی خواهد بود!
Elhamamerkashi@ymail.com
لینک کوتاه
اخبار مرتبط
نظرات شما
0 نظر