شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

22 خرداد؛ روزی برای مبارزه با فقر، گرسنگی و تکدی‌گری

امروز، روز مبارزه با کارِ کودکانی است که فقر، اضطراب، خستگی و گرسنگی را در سنی تجربه می کنند که باید روز و شب را در کنار خانواده بگذارند اما سرچهار راه می ایستند.

فرزانه یوسفیان

به گزارش رمزگشا نیوز از کرج؛ پُشت چراغ قرمز ایستاده بودیم. دو پسر و یک دخترِ کمتر از ده سال بطری شیشه شوی دستشان بود و التماس راننده ها می کردند که اجازه بدهند شیشه های ماشین را تمیز کنند. چراغ سبز شد، دو ماشین جلوی ما بود و یک دختر و یک پسر مشغول تمیز کردن شیشه ها بودند. با بوقِ راننده های ماشین های عقبی، دو کودک هراسان کار خود را نیمه رها کردند و از بین ماشین ها به کنارِ بلوار رفتند. ما رفتیم و آن ها همانجا ماندند. ساعت ها منتظر می مانند و چشم شان را به ثانیه شمار می دوزند تا قرمز شود و دست به کار شوند.

از کودکان کار می گوییم. کودکانی که فقر، اضطراب، خستگی، گرسنگی و التماس کردن به مردم را در سنی تجربه کرده است که باید در ایام مدارس پشت میز کلاس درس نشسته باشد و در تابستان گرم به جای ایستادن زیر تابش خورشید در کنار خانواده وقت بگذرانند، کلاس های آموزشی بروند و عصرها سوار بر الاکلنگ و سرسره تمامِ کودکانه هایشان را به تماشا بنشینند.
چراغ سبز شد و ماشین ما حرکت کرد. سرکار رسیدم و تقویم کاری‌ام را دیدم. 22 خرداد روز مبارزه با کار کودکان است و من هنوز به یاد چشمانِ عسلی دختری افتادم که با ترس از بین ماشین ها به کناری رفت که اتفاقی برایش نیافتد. از صبح در خیابان رهایشان می کنند، تا بتوانند پولی دربیاورند و به فردی بدهند که از آن ها نگهداری می کنند. سهمی از این همه خستگی و بیچارگی نمی برند. درآمدشان را دو دستی تحویل می دهند و تنها خستگی جسمی برایشان می ماند. هر روز را اینگونه آغاز می کنند و شب را به امید فردایی دیگر صبح می کنند، اما نه اتفاقی در روند زندگی شان رخ می دهد و نه تغییری در قانون های کشور.
هر کدام از ما هر روز شاهد کودکانی هستیم که کار، حرف اول و آخر زندگی شان است. برخی از آن ها نمی دانند تفریح چیست؟ خانواده چه معنایی دارد؟ جایگاه اجتماعی شان کجاست و حتی، آرزو چیست؟ کار می کنند، آن هم نه کاری که به قد و سن شان بخورد. شیشه ی ماشینی را تمیز می کنند که دستشان حتی به اول آن به زور می رسد. التماس می کنند پولی را از راننده بگیرند تا با آن خستگی روزشان را کمی کمتر کنند. پول درمی آورند اما خودشان اجازه استفاده یک ریالی از آن را ندارند.
در چهارراه نبوت کرج، هر چهار طرف که چراغ قرمز دارد، پُر است از کودکان کار با دسته گلی قرمز و شیشه شوی در دست. در دو طرف چهارراه، هم فست فودی هست و هم رستوران. مگر می شود چشمانِ این کودکان هر دقیقه به رفت و آمد مردم به فست فود و رستوران نیفتد و در دل آرزوی رفتن و نشستن روی صندلی های رستوران را نداشته باشند؟ کودکانی که با التماس باید ماشین را سرچهارراه تمیز کنند و از پشت شیشه شاهدِ تجمع مردم در رستوران باشند. گرسنگی می کِشند، خم به ابرو نمی آورند و باز تا پایان شب که پشت چراغ قرمز می ایستند، کار می کنند.
امروز، روز مبارزه با کارِ کودکان است، کودکانی که با درد پول در می آورند و با درد به هیچ آرزویی در زندگی نمی رسند. درد دارد ببینی کودکی همسن فرزندت کنار ماشینت ایستاده و برای کسب درآمد التماست می کند و تو از دستت کاری برنمی آید. از دست مردم و مسئولان کاری برمی آید اما نمی دانیم چرا اقدامی جدی صورت نمی پذیرد.

انتهای پیام/
عکس: تزئینی
لینک کوتاه
اخبار مرتبط
نظرات شما
0 نظر
ارسال نظرات