دو سد بر سر راه ایران آینده
همه کم و بیش میپرسند «آینده چه میشود؟» بخشی از پاسخ من این است که ایران آینده بر اساس بسته ماندن و باز شدن دریچههای دو سد یا شکستن آنها رقم میخورد. این دو سد چیست؟
به گزارش رمزگشانیوز؛ محمد فاضلی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در یادداشتی تلگرامی با عنوان «دو سد بر سر راه ایران آینده» نوشت: همه کم و بیش میپرسند «آینده چه میشود؟» بخشی از پاسخ من این است که ایران آینده بر اساس بسته ماندن و باز شدن دریچههای دو سد یا شکستن آنها رقم میخورد. این دو سد چیست؟
تصور کنید انسانها در رودخانه جامعه ایران جاریاند و در نقطهای رودخانه به دو شاخه تقسیم میشود. دیوارهای هست که آب (شهروندان) را به دو شاخه تقسیم میکند. سدهایی روی هر یک از دو شاخه بسته شده و شهروندان پشت این سدها انباشته میشوند.
شاخه اول، شهروندان ناامید (از هر سه قشر فقیر/متوسط/غنی) و بدون باور به امکان اصلاح وضعیت هستند که مشخصه اصلیشان انباشت خشم و تبدیل خشم به نفرت است. سدی که جلوی این انباشته بسته شده، ترس از کنش اعتراضی، بیم سرکوب و خشونت است. وضع اقتصادی که بدتر بشود، ورودی رودخانه به این شاخه که آنرا «شاخه خشم و نفرت» است بیشتر میشود. این سد هم مثل بقیه سدها خروجی و دریچه دارد که گاه از آن آبباریکهای نظیر یک جنبش اعتراضی (نظیر وقایع آبان ۱۳۹۸، اعتراضات کارگری و …) بیرون میزند.
شاخه دوم رودخانه «شاخه بیم و امید» است. شهروندانی وارد این شاخه میشوند که به دلیل وضع اقتصادی بهتر، بیم از ویرانی ناشی از حرکات اعتراضی شدید و سرنوشتهای خاورمیانهای، و حداقل ظرفیتهای مشاهدهشده در سیستم حکمرانی برای پذیرش اصلاح، به عوض «شاخه خشم و نفرت» وارد دریاچه سد «بیم و امید» میشوند.
اینها دائم حکمرانی را به عقلانیت بیشتر دعوت میکنند، تجدیدنظر در اشتباهات را خواهان هستند، مینویسند، میاندیشند و به افزایش خرد حکمرانی اهتمام دارند؛ اگرچه دلشان انباشته از بیم وضعیت قهقرایی اقتصاد، محیطزیست و … است و از اصلاح نشدن ترسناک هستند اما هنوز به دلایلی امید دارند. این سد هم دریچههایی دارد و آب باریکهای از آن خارج میشود و شمهای از عقلانیت در نظام حکمرانی و دستگاه اداری، از همین بخش تأثیر میپذیرد.
آینده ایران ما در پاییندست این دو سد قرار گرفته است. هر دو سد باریکهای از «خشم، خشونت، نفرت» و «امید، عقلانیت و زندگی مسالمتآمیز» به سوی آینده ایران جاری کردهاند. وضع اکنون نه چنان سیراب از عقلانیت و امید است؛ و نه مملو از نفرت و خشونت؛ اما هر دو سد در حال انباشتن انسانها در پشت خود هستند.
سدی فقر، خشم، نفرت و خشونت انباشت میکند و سدی امید، عقلانیت، زندگی مسالمتآمیز و رشد و رونق نوید میدهد. شواهد نشان میدهد ورودی به سد «خشم، خشونت و نفرت» چند برابر ورودی به سد «بیم و امید» است.
حکمرانی سدهایی است که جاری شدن هر دو جریان را مانع شده است. حکمرانی از یک سو با اقتدار مانع از طغیان نیروی انباشته در پشت سد «خشم، نفرت، خشونت» است و از سوی دیگر با تن ندادن به اصلاحات مؤثر جلوی تأثیرگذاری شهروندان سد «بیم و امید» را گرفته است.
این دو سد به یکدیگر هم راه دارند. اگر دریچههای سد «بیم و امید» گشوده شود، آبی از جنس عقلانیت، خلاقیت، امیدواری، توانمندی و شکوفایی به سوی آینده ایران جاری میشود و آب سد «خشم، نفرت و خشونت» هم به دریاچه سد «بیم و امید» میریزد و فشار از پشت سد «خشم، نفرت و خشونت» برداشته میشود. اگر سد «خشم، نفرت و خشونت» بشکند، آب پشت سد «بیم و امید» در دریاچه «خشم، نفرت و خشونت» گم خواهد شد.
پاییندست، ایران آینده ماست، که حاکمانش تصمیم میگیرند: اولا در آن بالادست روشهای حکمرانی را اصلاح کنند تا ورودی به دریاچه سد «خشم، نفرت و خشونت» کم و کمتر شود؛ و ثانیاً، دریچههای سد «بیم و امید» را بگشایند و عقلانیتر کشور را اداره کنند، از تصلبها و جزمیتها برهند و اجازه دهند آب عقلانیت، خلاقیت، امیدواری به سوی دشت ایران آینده جاری شود.
اگر این سدها هیچگاه نشکست و سرریز نکرد چه میشود؟ هیچ آبی به سوی آینده جریان نمییابد و در سکون، شهروندان پشت این دو سد مرداب میشوند و آینده نیز میخشکد. حکمرانان نیز همه توان و سرمایه کشور را صرف میکنند تا بر ضخامت و استواری دیوارههای سد بیفزایند و مرداب را گسترش دهند. آینده فقط وقتی ساخته میشود که آبی از سد «بیم و امید» به سوی آینده جاری شود.
انتهای پیام/
تصور کنید انسانها در رودخانه جامعه ایران جاریاند و در نقطهای رودخانه به دو شاخه تقسیم میشود. دیوارهای هست که آب (شهروندان) را به دو شاخه تقسیم میکند. سدهایی روی هر یک از دو شاخه بسته شده و شهروندان پشت این سدها انباشته میشوند.
شاخه اول، شهروندان ناامید (از هر سه قشر فقیر/متوسط/غنی) و بدون باور به امکان اصلاح وضعیت هستند که مشخصه اصلیشان انباشت خشم و تبدیل خشم به نفرت است. سدی که جلوی این انباشته بسته شده، ترس از کنش اعتراضی، بیم سرکوب و خشونت است. وضع اقتصادی که بدتر بشود، ورودی رودخانه به این شاخه که آنرا «شاخه خشم و نفرت» است بیشتر میشود. این سد هم مثل بقیه سدها خروجی و دریچه دارد که گاه از آن آبباریکهای نظیر یک جنبش اعتراضی (نظیر وقایع آبان ۱۳۹۸، اعتراضات کارگری و …) بیرون میزند.
شاخه دوم رودخانه «شاخه بیم و امید» است. شهروندانی وارد این شاخه میشوند که به دلیل وضع اقتصادی بهتر، بیم از ویرانی ناشی از حرکات اعتراضی شدید و سرنوشتهای خاورمیانهای، و حداقل ظرفیتهای مشاهدهشده در سیستم حکمرانی برای پذیرش اصلاح، به عوض «شاخه خشم و نفرت» وارد دریاچه سد «بیم و امید» میشوند.
اینها دائم حکمرانی را به عقلانیت بیشتر دعوت میکنند، تجدیدنظر در اشتباهات را خواهان هستند، مینویسند، میاندیشند و به افزایش خرد حکمرانی اهتمام دارند؛ اگرچه دلشان انباشته از بیم وضعیت قهقرایی اقتصاد، محیطزیست و … است و از اصلاح نشدن ترسناک هستند اما هنوز به دلایلی امید دارند. این سد هم دریچههایی دارد و آب باریکهای از آن خارج میشود و شمهای از عقلانیت در نظام حکمرانی و دستگاه اداری، از همین بخش تأثیر میپذیرد.
آینده ایران ما در پاییندست این دو سد قرار گرفته است. هر دو سد باریکهای از «خشم، خشونت، نفرت» و «امید، عقلانیت و زندگی مسالمتآمیز» به سوی آینده ایران جاری کردهاند. وضع اکنون نه چنان سیراب از عقلانیت و امید است؛ و نه مملو از نفرت و خشونت؛ اما هر دو سد در حال انباشتن انسانها در پشت خود هستند.
سدی فقر، خشم، نفرت و خشونت انباشت میکند و سدی امید، عقلانیت، زندگی مسالمتآمیز و رشد و رونق نوید میدهد. شواهد نشان میدهد ورودی به سد «خشم، خشونت و نفرت» چند برابر ورودی به سد «بیم و امید» است.
حکمرانی سدهایی است که جاری شدن هر دو جریان را مانع شده است. حکمرانی از یک سو با اقتدار مانع از طغیان نیروی انباشته در پشت سد «خشم، نفرت، خشونت» است و از سوی دیگر با تن ندادن به اصلاحات مؤثر جلوی تأثیرگذاری شهروندان سد «بیم و امید» را گرفته است.
این دو سد به یکدیگر هم راه دارند. اگر دریچههای سد «بیم و امید» گشوده شود، آبی از جنس عقلانیت، خلاقیت، امیدواری، توانمندی و شکوفایی به سوی آینده ایران جاری میشود و آب سد «خشم، نفرت و خشونت» هم به دریاچه سد «بیم و امید» میریزد و فشار از پشت سد «خشم، نفرت و خشونت» برداشته میشود. اگر سد «خشم، نفرت و خشونت» بشکند، آب پشت سد «بیم و امید» در دریاچه «خشم، نفرت و خشونت» گم خواهد شد.
پاییندست، ایران آینده ماست، که حاکمانش تصمیم میگیرند: اولا در آن بالادست روشهای حکمرانی را اصلاح کنند تا ورودی به دریاچه سد «خشم، نفرت و خشونت» کم و کمتر شود؛ و ثانیاً، دریچههای سد «بیم و امید» را بگشایند و عقلانیتر کشور را اداره کنند، از تصلبها و جزمیتها برهند و اجازه دهند آب عقلانیت، خلاقیت، امیدواری به سوی دشت ایران آینده جاری شود.
اگر این سدها هیچگاه نشکست و سرریز نکرد چه میشود؟ هیچ آبی به سوی آینده جریان نمییابد و در سکون، شهروندان پشت این دو سد مرداب میشوند و آینده نیز میخشکد. حکمرانان نیز همه توان و سرمایه کشور را صرف میکنند تا بر ضخامت و استواری دیوارههای سد بیفزایند و مرداب را گسترش دهند. آینده فقط وقتی ساخته میشود که آبی از سد «بیم و امید» به سوی آینده جاری شود.
انتهای پیام/
لینک کوتاه
کلید واژه
اخبار مرتبط
نظرات شما
0 نظر