ارزیابی محمد فاضلی از ۱۴۰۱ / امید به گشایش های موقت، آینده ایران بر لبه تیغ
سالنامه نوروزی اندیشه پویا ، تحلیلی از محمد فاضلی با تیتر «مثلث بهبود در ایرانِ بر لبه تیغ ، در ۱۴۰۱ تنها به گشایشهای موقت امیدواریم» منتشر کرد که در آن آمده است: آینده ایران در سال ۱۴۰۱ بر سه نیروی اساسی متمرکز است : ظرفیت حکومت، شرایط بین المللی و سرمایه اجتماعی.
به گزارش رمزگشانیوز؛ اقتصاد ایران در این سال به چه سمت وسویی می رود؟ برآورد سناریوهای آینده نیازمند شناسایی نیروهای پیشران است. وضعیت پیچیده سیاست و اقتصاد ایران متغیرهای پیشرانی و مدخلیت می دهد اما به گمان من می توان بر سه نیروی اساسی متمرکز شد. این سه نیرو عبارت اند از: ظرفیت حکومت، شرایط بین المللی و سرمایه اجتماعی، ترتیب متغیرها نیز مهم است. تصور می کنم سرمایه اجتماعی و پیدایش اعتماد، به تغییرات دو متغیر پیش از آن بستگی دارد، و شرایط بین المللی نیز عمدتا متأثر از ظرفیت حکومت است.
سناریوی خوشبینانه
من باور ندارم که ابعاد مهمی از ظرفیت حکومت در کوتاه مدت قابل تغییر و بهبود است و هرگونه بهبود نیز از تغییر در کنشگرانی که سازنده بدنه اصلی قدرت حاکم هستند حاصل میشود. انتخابات ریاست جمهوری به تازگی برگزار شده و بیش از دو سال از عمر مجلس باقی مانده است و به این ترتیب نمی توان امیدی به تغییر در کنشگران حکمرانی به سمت بهبود داشت و بنابراین تغییر در ظرفیت حکومت محتمل نیست. تنها متغیری که باقی می ماند تا وضعیت را بهبود دهد، شرایط بین المللی است. اگر مذاکرات مربوط به احیای برجام به نتیجه برسد، نوعی فضای تنفس کوتاه مدت ایجاد میشود. مردم سابقه برجام در سال ۱۳۹۴ ونوع مواجهه آمریکا و ایران با این مسئله را دارند.
نشانه ای مبنی بر بلندمدت بودن فضای تنفس بالأخره در چشم انداز ظهور دوباره ترامپ با افرادی با آن جهت گیری در امریکا وجود ندارد. بنابراین بخش خصوصی و عمده مردمی که منابع مالی برای بهره گرفتن از فضای تنفس در مسیر بهبود منافع شخصی داشته باشند، تلاش می کنند از این وضعیت استفاده کنند. تمایل دولت برای نمایش کارآمدی و احتمالا کنترل تورم از مسیر تزریق ارز در بازار برای جمع آوری نقدینگی و اثرگذاری بر کالاهای متأثر از قیمت ارز، فضای مناسب برای این نوع فرصت طلبی را هم ایجاد می کند. پایین آمدن قیمت ارز شرایط مناسب تری برای خروج سرمایه ایجاد می کند.
فقدان اعتماد و سرمایه اجتماعی هم مقوم همین وضعیت است و به دولت اجازه نمیدهد که سیاست اقتصادی درست را در پیش بگیرد. به کار گرفتن سیاست اقتصادی درست، به ظرفیت حکمرانی و شجاعت سیاسی و روراستی با مردم، و از آن مهمتر مقابله کردن با گروههای ذی نفعی نیاز دارد که خواستار رانت جویی از طریق گشایش های مقطعی بعد از احیای برجام هستند. چنین قابلیتی در ظرفیت حکمرانی فعلی وجود ندارد.
این وضعیت سبب می شود در سناریوی خوشبینانه تنها گشایش هایی به صورت موقتی ایجاد شود که اثراتی کوتاه مدت بر زندگی عمومی دارد ولی بهبود به معنای واقعی نیست چون در فقدان امید به بهبودهای پایدار درازمدت، امید به آینده، سرمایه گذاری، اشتغال زایی و متغیرهای کلان اقتصادی تغییر خاصی نخواهند کرد و ختاممکن است خروج سرمایه نیز به دلیل کاهش قیمت ارز افزایش یابد. این شرایط در میان مدت وضعیت سرمایه اجتماعی و اعتماد را بدتر می کند.
بنابراین در سناریوی خوش بینانه شاهد برخی بهبودهای کوتاه مدت هستیم که در شرایط فقدان ظرفیت حکومت و امید به بهبودهای درازمدت، در میان مدت و دراز مدت، چرخه قهقرایی فعلی ادامه پیدا می کند. این وضعیت وقتی تغییر خواهد کرد که عزمی سیاسی برای تغییر در ظرفیت حکومت و درازمدت کردن بهسازی رابطه با نظام جهانی و همسایگان متاثر از این نظام، صورت گیرد. بهبود در این معنا، کوتاه مدت، ظاهری ودر باطن خود ادامه دهنده روند تهی شدن کشور از منابع توسعه است اگرچه فشار بر دولت را اندکی کاهش میدهد.
خوشبینانه بودن این سناریو نه در اثر کوتاه مدت گشایش در سیاست خارجی برای بهبود مسیر توسعه، بلکه در این نهفته است که مفروض می گیرد شاید کنشگران حکمرانی از این فضا برای بهبود در ظرفیت حکومت استفاده کنند.
سناریوی بدبینانه
سناریوی بدبینانه وقتی پدید می آید که اولا حکمرانان دست به سیاستهایی بزنند، سخنانی بگویند و مسیرهایی را در پیش بگیرند که سطح اعتماد عمومی را از وضع نامناسب فعلی بدتر کند. فرض کنید سیاست هایی نظیر کند کردن سرعت اینترنت، اجرای طرح صیانت، اجرای سیاستهای مالیاتی ناعادلانه با اقداماتی مشابه، در کنار بیان گفته های ناخرسند کننده برای جامعه، یا اخراج استادان بیشتری از دانشگاهها ادامه یابند.
این اقدامات سطح اعتماد عمومی و فشار بر دولت و حکومت را افزایش میدهد. وضعیت وقتی بدتر می شود که مذاکرات هم به نتیجه نرسد و تندروهایی که مخالف به نتیجه رسیدن مذاکرات هستند دست بالا را پیدا کنند، یا به هر دلیلی توافقی ضعیف تر از برجام به دست آید که عملا چیزی نصیب ایران نسازد. بدتر این که توافقی به دست آید و دولت در شرایط فشار برای کاهش تورم و تحت فشار مضاعف ناشی از شیب تند افزایش بی اعتمادی و افول سرمایه اجتماعی، دست به خرج کردن دلارهای نفتی و تشدید صنعت زدایی، بیماری هلندی و عوارض ناشی از آن برای بیکاری بزند.
این دو وضعیت سبب می شوند که بی اعتمادی بیشتر شده و چرخه ای از حرکت قهقرایی شکل بگیرد که دولت تحت فشار افکار عمومی دست به اقدامات پوپولیستی تری بزند که نفع آن به رانت جویان و فرصت طلبهامی رسد و فلاکت آن برای توده ها باقی می ماند. بروز چنین شرایطی، به سرعت و ظرف چند ماه موجی از اعتراض خلق خواهد کرد. پیش بینی عاقبت چنین وضعیتی کار ساده و در عین حال دشواری است.
نقش حکومت در قرن جدید
متغیر و پیشران اصلی وضعیت آینده ایران در آغازین سال قرن پانزدهم شمسی، ظرفیت حکومت است. نسبت تحریم ها و ظرفیت حکومت را می توان در یک لطیفه تصویرسازی کرد. مردی به پزشک مراجعه کرد در حالی که دستانش بر اثر شکستگی گچ گرفته بود. بیمار از پزشک پرسید وقتی گچ دستانم را باز کنم می توانم پیانو بزنم و پزشک در پاسخ گفت بله می توانید. مدتی بعد در حالی که گچ دستانش را باز کرده بود معترضانه به پزشک مراجعه کرد و گفت آقای دکتر چرا با باز کردن گچ هم نتوانستم پیانو بزنم؟ پزشک پرسید آیا قبل از شکستگی پیانو زدن را بلد بودید؟ پاسخ شنید خیر. بدیهی است باز کردن گچ دست فردی که قبلا پیانو نواختن نمی دانسته، بر پیانو نواختن او تأثیر ندارد. اما خلاص شدن از گچ دست به عنوان مانع، پیش شرط آغاز تمرین کردن برای پیانو نواختن است.
تحریم ها و ظرفیت حکومت و به تبع آن اعتماد و سرمایه اجتماعی چنین نسبتی با هم دارند. رفع تحریم ها و به توافق رسیدن برای باز کردن راه ایران برای پذیرفته شدن در نظام جهانی، مثل باز کردن گچ دست است. حکومت بعد از این کار فرصت می یابد برای تقویت ظرفیت حکومت اقدام کند. اگر این اقدام صورت نگیرد، گشایش در تحریم ها بهبودی دراز مدت و پایدار نخواهد بود و چنان که پیشتر نوشتم میتواند تحت شرایطی به فرار سرمایه بیشتر و مهیا شدن شرایط رانت جویی افزون تر کمک کند بدون آن که اثر معناداری بر افزایش سرمایه گذاری و تولید داشته باشد، یا حتا می تواند فرایند صنعت زدایی را تقویت کند.
آینده ایران بر لبه تیغ
آینده ایران که به صراحت نوشته ام بر لبه تیغ قرار دارد، در استفاده هوشمندانه حکومت از فرصت توافق برای احیای برجام به منظور تقویت ظرفیت حکومت و متعاقب آن افزایش اعتماد و سرمایه اجتماعی نهفته است. این سه امروز و بالأخص در یک ونیم دهه گذشته به شکل یک چرخه زوال آور عمل کرده اند. یک چرخه که تحریمها ظرفیت حکومت را کاهش داده و این دو سرمایه اجتماعی و اعتماد را کاسته اند. اگر این چرخه متوقف نشده و ادامه یابد، بدترین سناریوها هم محتمل است و در بهترین حالت زوال تدریجی یک کشور و تمدن را شاهد خواهیم بود. بهبود فقط در تقویت توأمان ظرفیت حکومت، وضعیت در نظام جهانی واعتماد و سرمایه اجتماعی امکان پذیر است. اگر درک درستی از ارتباط میان این سه ضلع مثلث بهبود شکل نگیرد، ایران بر لبه تیغ، عاقبت خوشی نخواهد داشت.
سناریوی خوشبینانه
من باور ندارم که ابعاد مهمی از ظرفیت حکومت در کوتاه مدت قابل تغییر و بهبود است و هرگونه بهبود نیز از تغییر در کنشگرانی که سازنده بدنه اصلی قدرت حاکم هستند حاصل میشود. انتخابات ریاست جمهوری به تازگی برگزار شده و بیش از دو سال از عمر مجلس باقی مانده است و به این ترتیب نمی توان امیدی به تغییر در کنشگران حکمرانی به سمت بهبود داشت و بنابراین تغییر در ظرفیت حکومت محتمل نیست. تنها متغیری که باقی می ماند تا وضعیت را بهبود دهد، شرایط بین المللی است. اگر مذاکرات مربوط به احیای برجام به نتیجه برسد، نوعی فضای تنفس کوتاه مدت ایجاد میشود. مردم سابقه برجام در سال ۱۳۹۴ ونوع مواجهه آمریکا و ایران با این مسئله را دارند.
نشانه ای مبنی بر بلندمدت بودن فضای تنفس بالأخره در چشم انداز ظهور دوباره ترامپ با افرادی با آن جهت گیری در امریکا وجود ندارد. بنابراین بخش خصوصی و عمده مردمی که منابع مالی برای بهره گرفتن از فضای تنفس در مسیر بهبود منافع شخصی داشته باشند، تلاش می کنند از این وضعیت استفاده کنند. تمایل دولت برای نمایش کارآمدی و احتمالا کنترل تورم از مسیر تزریق ارز در بازار برای جمع آوری نقدینگی و اثرگذاری بر کالاهای متأثر از قیمت ارز، فضای مناسب برای این نوع فرصت طلبی را هم ایجاد می کند. پایین آمدن قیمت ارز شرایط مناسب تری برای خروج سرمایه ایجاد می کند.
فقدان اعتماد و سرمایه اجتماعی هم مقوم همین وضعیت است و به دولت اجازه نمیدهد که سیاست اقتصادی درست را در پیش بگیرد. به کار گرفتن سیاست اقتصادی درست، به ظرفیت حکمرانی و شجاعت سیاسی و روراستی با مردم، و از آن مهمتر مقابله کردن با گروههای ذی نفعی نیاز دارد که خواستار رانت جویی از طریق گشایش های مقطعی بعد از احیای برجام هستند. چنین قابلیتی در ظرفیت حکمرانی فعلی وجود ندارد.
این وضعیت سبب می شود در سناریوی خوشبینانه تنها گشایش هایی به صورت موقتی ایجاد شود که اثراتی کوتاه مدت بر زندگی عمومی دارد ولی بهبود به معنای واقعی نیست چون در فقدان امید به بهبودهای پایدار درازمدت، امید به آینده، سرمایه گذاری، اشتغال زایی و متغیرهای کلان اقتصادی تغییر خاصی نخواهند کرد و ختاممکن است خروج سرمایه نیز به دلیل کاهش قیمت ارز افزایش یابد. این شرایط در میان مدت وضعیت سرمایه اجتماعی و اعتماد را بدتر می کند.
بنابراین در سناریوی خوش بینانه شاهد برخی بهبودهای کوتاه مدت هستیم که در شرایط فقدان ظرفیت حکومت و امید به بهبودهای درازمدت، در میان مدت و دراز مدت، چرخه قهقرایی فعلی ادامه پیدا می کند. این وضعیت وقتی تغییر خواهد کرد که عزمی سیاسی برای تغییر در ظرفیت حکومت و درازمدت کردن بهسازی رابطه با نظام جهانی و همسایگان متاثر از این نظام، صورت گیرد. بهبود در این معنا، کوتاه مدت، ظاهری ودر باطن خود ادامه دهنده روند تهی شدن کشور از منابع توسعه است اگرچه فشار بر دولت را اندکی کاهش میدهد.
خوشبینانه بودن این سناریو نه در اثر کوتاه مدت گشایش در سیاست خارجی برای بهبود مسیر توسعه، بلکه در این نهفته است که مفروض می گیرد شاید کنشگران حکمرانی از این فضا برای بهبود در ظرفیت حکومت استفاده کنند.
سناریوی بدبینانه
سناریوی بدبینانه وقتی پدید می آید که اولا حکمرانان دست به سیاستهایی بزنند، سخنانی بگویند و مسیرهایی را در پیش بگیرند که سطح اعتماد عمومی را از وضع نامناسب فعلی بدتر کند. فرض کنید سیاست هایی نظیر کند کردن سرعت اینترنت، اجرای طرح صیانت، اجرای سیاستهای مالیاتی ناعادلانه با اقداماتی مشابه، در کنار بیان گفته های ناخرسند کننده برای جامعه، یا اخراج استادان بیشتری از دانشگاهها ادامه یابند.
این اقدامات سطح اعتماد عمومی و فشار بر دولت و حکومت را افزایش میدهد. وضعیت وقتی بدتر می شود که مذاکرات هم به نتیجه نرسد و تندروهایی که مخالف به نتیجه رسیدن مذاکرات هستند دست بالا را پیدا کنند، یا به هر دلیلی توافقی ضعیف تر از برجام به دست آید که عملا چیزی نصیب ایران نسازد. بدتر این که توافقی به دست آید و دولت در شرایط فشار برای کاهش تورم و تحت فشار مضاعف ناشی از شیب تند افزایش بی اعتمادی و افول سرمایه اجتماعی، دست به خرج کردن دلارهای نفتی و تشدید صنعت زدایی، بیماری هلندی و عوارض ناشی از آن برای بیکاری بزند.
این دو وضعیت سبب می شوند که بی اعتمادی بیشتر شده و چرخه ای از حرکت قهقرایی شکل بگیرد که دولت تحت فشار افکار عمومی دست به اقدامات پوپولیستی تری بزند که نفع آن به رانت جویان و فرصت طلبهامی رسد و فلاکت آن برای توده ها باقی می ماند. بروز چنین شرایطی، به سرعت و ظرف چند ماه موجی از اعتراض خلق خواهد کرد. پیش بینی عاقبت چنین وضعیتی کار ساده و در عین حال دشواری است.
نقش حکومت در قرن جدید
متغیر و پیشران اصلی وضعیت آینده ایران در آغازین سال قرن پانزدهم شمسی، ظرفیت حکومت است. نسبت تحریم ها و ظرفیت حکومت را می توان در یک لطیفه تصویرسازی کرد. مردی به پزشک مراجعه کرد در حالی که دستانش بر اثر شکستگی گچ گرفته بود. بیمار از پزشک پرسید وقتی گچ دستانم را باز کنم می توانم پیانو بزنم و پزشک در پاسخ گفت بله می توانید. مدتی بعد در حالی که گچ دستانش را باز کرده بود معترضانه به پزشک مراجعه کرد و گفت آقای دکتر چرا با باز کردن گچ هم نتوانستم پیانو بزنم؟ پزشک پرسید آیا قبل از شکستگی پیانو زدن را بلد بودید؟ پاسخ شنید خیر. بدیهی است باز کردن گچ دست فردی که قبلا پیانو نواختن نمی دانسته، بر پیانو نواختن او تأثیر ندارد. اما خلاص شدن از گچ دست به عنوان مانع، پیش شرط آغاز تمرین کردن برای پیانو نواختن است.
تحریم ها و ظرفیت حکومت و به تبع آن اعتماد و سرمایه اجتماعی چنین نسبتی با هم دارند. رفع تحریم ها و به توافق رسیدن برای باز کردن راه ایران برای پذیرفته شدن در نظام جهانی، مثل باز کردن گچ دست است. حکومت بعد از این کار فرصت می یابد برای تقویت ظرفیت حکومت اقدام کند. اگر این اقدام صورت نگیرد، گشایش در تحریم ها بهبودی دراز مدت و پایدار نخواهد بود و چنان که پیشتر نوشتم میتواند تحت شرایطی به فرار سرمایه بیشتر و مهیا شدن شرایط رانت جویی افزون تر کمک کند بدون آن که اثر معناداری بر افزایش سرمایه گذاری و تولید داشته باشد، یا حتا می تواند فرایند صنعت زدایی را تقویت کند.
آینده ایران بر لبه تیغ
آینده ایران که به صراحت نوشته ام بر لبه تیغ قرار دارد، در استفاده هوشمندانه حکومت از فرصت توافق برای احیای برجام به منظور تقویت ظرفیت حکومت و متعاقب آن افزایش اعتماد و سرمایه اجتماعی نهفته است. این سه امروز و بالأخص در یک ونیم دهه گذشته به شکل یک چرخه زوال آور عمل کرده اند. یک چرخه که تحریمها ظرفیت حکومت را کاهش داده و این دو سرمایه اجتماعی و اعتماد را کاسته اند. اگر این چرخه متوقف نشده و ادامه یابد، بدترین سناریوها هم محتمل است و در بهترین حالت زوال تدریجی یک کشور و تمدن را شاهد خواهیم بود. بهبود فقط در تقویت توأمان ظرفیت حکومت، وضعیت در نظام جهانی واعتماد و سرمایه اجتماعی امکان پذیر است. اگر درک درستی از ارتباط میان این سه ضلع مثلث بهبود شکل نگیرد، ایران بر لبه تیغ، عاقبت خوشی نخواهد داشت.
لینک کوتاه
اخبار مرتبط
نظرات شما
0 نظر