printlogo


رهایی از زندان افسردگی
رهایی از زندان افسردگی
کد خبر: 22295
گاهی زندگی مجبورمان می‌کند دور خودمان دیواری بلند بکشیم. اما باید بدانیم محکوم به زندانی ماندن پشت این دیوارها نیستیم. دوروتی رو در کتاب رهایی از زندان افسردگی در حوزه‌ خودیاری، توانسته جایزه‌ کتاب سال ذهن 1984 (the Mind book of the year award) را از آن خود کند. او در این اثر با رویکردی همدلانه به واکاوی ریشه‌های واقعی افسردگی می‌پردازد و روزنه‌ای به سوی درمان آن باز می‌کند.
کتاب و ادبیات- رمزگشانیوز؛ آخرین باری که از ته دل شاد بودید کی بود؟ آخرین باری که از همصحبتی با دیگران و غرق شدن در جریان لطیف احساس همدلی و دوست داشته شدن حظی وصف‌ناپذیر می‌بردید چه؟ یا زمان‌هایی که فکر می‌کردید زندگی با تمام سختی‌ها و رنج‌هایش باز هم سزاوار ارج نهادن است را به یاد می‌آورید؟ به این پرسش‌ها فکر کنید. ممکن است برای پاسخ دادن به آن‌ها مجبور باشید کمی به حافظه‌تان فشار بیاورید. اگر این گونه است، شما احتمالا در زندانی با دیوارهای نامرئی گرفتار شده‌اید که دوروتی رو (Dorothy Rowe) نام آن را زندان افسردگی می‌گذارد.
کتاب رهایی از زندان افسردگی (Depression: The Way Out of Your Prison) کتاب خودیاری کلاسیکی در حوزه‌ی درمان افسردگی است. دوروتی رو برخلاف برخی از همکارانش، راه درمان افسردگی را صرفا درمان دارویی نمی‌داند. از نظر او، داروهایی مانند پروزاک (که در ایران با نام فلوکستین شناخته می‌شود) راهکاری برای از بین بردن افسردگی نیست. بلکه افسردگی را باید نوعی نشانه در نظر گرفت. نشانه‌ای که حاکی از لزوم تغییر در رویه‌ی زندگی کردنتان است.

زندانی و زندان‌بان، هر دو یک نفرند: خود شما
انسان‌های بزرگسالی که تا به حال افسردگی را تجربه نکرده باشند، انگشت شمارند. از سویی دیگر هر کس تجربه‌اش از افسردگی را به نحوی متفاوت توضیح می‌دهد؛ گاه فکر می‌کنند در مهی غلیظ گیر افتاده‌اند. گاهی فکر می‌کنند پارچه‌ای سیاه‌رنگ آن‌ها را پوشانده و می‌فشارد و بعضی اوقات هم افسردگی را مثل یک گوی فلزی نفوذناپذیر می‌بینند که در آن حبس شده‌اند. نویسنده‌ی این کتاب اما استعاره‌ی زندان را برای درمان کردن این وضعیت عذاب آور، بیشتر از بقیه می‌پسندد. چرا که در آن شما می‌توانید نقش زندانی، زندان و زندانبان را پیدا کنید. او در قدم اول شما را از اختیاراتی که تاکنون داشته‌اید و از آن‌ها مطلع نبودید آگاه می‌کند و تلاش می‌کند تا در ابتدا با احساسات منفی خود روبه‌رو شوید، راهی برای پیدا کردن ریشه‌های آن و پاسخگویی به آن‌ها پیدا کنید و در نهایت زندانی که ساخته‌اید را ترک کنید و به زندگی اصیل خود برگردید؛ اما این بار بالغ‌تر، همراه با شفقت بیشتر و با نگاهی آگاهانه‌تر نسبت به زندگی.
کتاب رهایی از زندان افسردگی را با ترجمه‌ فرناز توانایان فرد، با چاپ انتشارات آوند دانش بخوانید.

نکوداشت‌های کتاب رهایی از زندان افسردگی
•    همه باید کتاب رهایی از زندان افسردگی را بخوانند چراکه افرادی که از افسردگی در امان مانده‌اند انگشت‌شمارند. (تایمز)
•    در هر دورهمی‌ای که بروید حتما بیش از دو نفر را پیدا خواهید کرد که دوروتی رو زندگی‌شان را تغییر داده است. (گاردین)

کتاب رهایی از زندان افسردگی برای شما مناسب است اگر
•    مدت‌هاست با افسردگی دست و پنجه نرم می‌کنید و فکر می‌کنید راهی برای بیرون آمدن از آن وجود ندارد.
•    می‌خواهید از رویکردی انتقادی نسبت به درمان دارویی افسردگی آگاه شوید.
•    فردی عزیز و نزدیک در زندگی‌تان درگیر افسردگی است و می‌خواهید دانش بیشتری برای کمک کردن به او کسب کنید.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم
ما ساختار معانی خودمان را داریم؛ به این معنا که خود، زندگی و دنیایمان را چگونه می‌بینیم و این یعنی هرکدام از ما در دنیای فردی خودمان زندگی می‌کنیم. در واقع، اگر هرکدام از ما دنیای خود را بالنی ببینیم که کاملاً مجزا از بالن‌های دیگر حرکت می‌کند، مدتی طولانی دوام نمی‌آوریم و زنده نمی‌مانیم. با تمام تلاشمان کار بسیار دشواری است که بتوانیم به‌تنهایی به زندگی ادامه دهیم. افراد افسرده سعی می‌کنند با چیزهایی که از دست داده‌اند، زندگی کنند، آن‌ها با اتفاقات اطرافشان در تماس‌اند و نمی‌توانند تشخیص دهند در اطراف و درونشان چه اتفاقی می‌افتد؛ یعنی تشخیص و درک افکار و احساساتشان، سریع‌ترین راه نابودی آن‌هاست. همان‌طور که شکنجه‌گرها و زندان‌بان‌ها بر این امر واقف‌اند که نگه‌داشتن شخصی در سلول انفرادی به مدتی نامعلوم باعث نابودی وی می‌شود. به همین دلیل، دفاع از افسردگی شاید دردناک‌ترین دفاعی است که تابه‌حال انتخاب کرده‌ایم.
بنابراین باید با دیگران ارتباط برقرار کنیم و هرچند این ارتباط‌ها مشاهده نمی‌شود، ازنظر ما بسیار واقعی است و می‌تواند از هر جاده و پلی واقعی‌تر و قوی‌تر باشد.
هنگامی که با کسی در ارتباطیم و به او اعتماد و محبت می‌کنیم، این رابطه را به آن شخص نیز منتقل می‌کنیم. حتماً نباید آن شخص در کنارمان باشد تا این ارتباط را حس کنیم؛ بلکه می‌توانیم به کسانی که از ما دورند یا زمانی آن‌ها را می‌شناختیم و اکنون از دنیا رفته‌اند یا به افرادی که فقط با مطالعه‌ی زندگی‌شان آن‌ها را می‌شناسیم یا در تلویزیون دیده‌ایم، این حس ارتباط را داشته باشیم. حتی می‌توانیم با کسانی که هنوز به دنیا نیامده‌اند، ارتباط برقرار کنیم؛ مثلاً فرزندان یا نوه‌هایمان. می‌توانیم این ارتباط را با شخصیت‌های کتاب‌ها یا فیلم‌ها برقرار کنیم.









 
لینک مطلب: http://ramzgoshanews.ir/News/item/22295