الهام آمرکاشی: آمار میگوید: ایران در لیست خشمگینترین مردمان جهان قرار دارد. از نزاعهای خیابانی تا خشونتهای خانگی! وَ آنچه بیش از پیش هشداربرانگیز است: افزایش روند مذکور در کشور است که در مدار صعودی در حال حرکت وَ ثبت رکورد تازه در این زمینه است.
یادداشت- رمزگشانیوز؛ «آمارهای رسمی که از سوی پزشک قانونی منتشر شده، گواه بر افزایش قابل توجه نزاعها در کشور است. در سال گذشته، حدود ۵۹۹ هزار نفر به دلیل نزاع به پزشک قانونی مراجعه کردهاند که تعداد زیادی از آنها را زنان و مردان در سنین مختلف تشکیل میدهند. استان تهران با بیشترین آمار نزاعها، رتبه اول را در این زمینه به خود اختصاص داده است».
در این راستا، درحالی آخرین اخبار از افزایش خشونتهای خانگی در دوران فعلی خبر میدهد که به استناد اعلام سازمان بهزیستی کشور، متأسفانه بیشترین آمار مداخلات اورژانس اجتماعی در حوزه موضوعی خشونت تقسیمبندی میشود.
امانالله قرایی -جامعهشناس- دراینباره معتقد است: «افزایش آمار خشونت در جامعه واقعی است و ربطی به انتشار اخبار در شبکههای مجازی و رسانههای اینترنتی ندارد. متأسفانه طی سالهای گذشته، هم تحقیقات میدانی که در این زمینه صورت گرفته و هم اخبار منتشرشده دراینباره نشان میدهد میزان خشونت در جامعه سیر صعودی داشته است».
وَ اگرچه روانشناسان در این زمینه از دو واژۀ «خشم و خشونت» به عنوان دوضلع آسیبزا در بحبوحۀ فعلی یاد میکنند که به اعتقاد
محمدعلی ناجینیا -روانشناس- تفاوت بین خشم و پرخاشگری وجود دارد.
وی معتقد است: «متأسفانه افراد نمیتوانند تفاوت بین این دو پدیده روانی را تفکیک کنند. خشم یک حالت نرمال در سیستم روانی است، گاهی اوقات هر انسانی دچار احساس خشم میشود که یکی از واکنشهای رایج در برابر ناکامی و نرسیدن به اهداف است و ناکامی معمولاً تولید خشم میکند. این ناکامی میتواند شرایطی باشد که مطابق میل افراد پیش نرفته است، بنابراین خشم یکی از اولین احساساتی است که انسانها آن را تجربه میکنند و احتمال دارد شرط بقا این باشد که انسانها گاهی اوقات این تجربه را داشته باشند؛ پرخاشگری یک رفتار است، درحالی که خشم یک احساس است و انسانها میتوانند تجربه کنند و پرخاشگری میتواند محصول این احساس باشد».
به گفتۀ ناجینیا؛ «انسانها اجازه دارند که خشم را به عنوان یک احساس تجربه کنند، اما این که این خشم تبدیل به پرخاشگری شود قابل قبول نیست. باید انسانها بیاموزند که تجربه آن احساس نباید مساوی با آن رفتار باشد، برای بسیاری از افراد این موضوع عجیب است احساس خشم را تجربه کنند اما رفتار پرخاشگری و خشونت را نشان ندهند».
اگرچه در ایام حاضر و به دلایل متفاوت اجتماعی- فرهنگی- اقتصادی، افزایش اختلالات روانی شامل اضطراب، استرس، افسردگی و خشونت در انواع و اقسام متعدد، بروز و ظهور متعدد دارد که
تقی آزاد ارمکی -جامعهشناس- دلایل متعددی برای افزایش نزاعها مطرح میکند.
به اعتقاد او «یکی از دلایل اصلی این پدیده، شکلگیری فرهنگی است که خشونت را بهعنوان یک کالای مطلوب معرفی میکند. در این فرهنگ، افراد به جای حل مسائل از طریق گفتوگو و راههای مسالمتآمیز، به خشونت روی میآورند. این وضعیت بهویژه زمانی شدیدتر میشود که افراد نتوانند مشکلات اجتماعی و اقتصادی خود را بهطور مؤثر حل کنند».
وَ با درنظر گرفتن این امر که همچنان آمار دقیقی از نزاعهای خیابانی در کشور نیست و بدنه جامعه روند خشونت به صورت جدی را به خود گرفته و راهبرد اصولی در این زمینه همچنان مغفول است که ضلع قابل توجه دیگر، تمرکز بر تعداد خانوادههای پُرخشونت در کشور است. خانوادههایی که با شمار قابل توجه از افراد آسیبدیده در این خصوص، خشونتهای خانگی را به کرات پنهان میکنند و از بازگوکردنِ این مهم، ترس و امتناع دارند.
مریم رسولیان -استاد گروه روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی ایران و مشاور امور زنان دانشگاه- یکی از باورهای اشتباه رایج در جامعه را اصل مخفیکردن خشونت میداند و معتقد است: «اگر بخواهیم رفتارهای همراه با خشونت و پرخاشگری را در خانواده پنهان کنیم و بگوییم این یک رفتار درون خانواده است و نباید بیرون از خانه مطرح شود، کاملاً اشتباه است. این موارد حتماً باید در جای درست و با فرد درست مطرح شود و یا به کارشناسان سلامت روان مراجعه کرده و مسیر درمان پیگیری شود».
به گفتۀ عضوهیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران، «بیان تجربه خشونت توسط قربانی خشونت تجربه سختی است و برای بیان این تجربه فرد نیاز به محیط امن و مطمئنی دارد. درخشونتهای خانگی به هیچ عنوان نباید فرد خشونتدیده مورد قضاوت و پرسش در مورد دلیل ادامه زندگی و یا توهین و سرزنش قرار گیرد، بلکه باید به این موضوع به عنوان یک مشکل رفتاری توجه شود و با کمک خود فرد به دنبال راهحل باشید. شنونده خوببودن و همدلی با قربانیان میتواند به فرد کمک کند تا به موضوع به طور جدی فکر کرده و به دنبال راهحل باشد».
با توجه به موارد مذکور و تمرکز بر این مهم که «نقش آموزش و یاددهی در حل مسئله در مواقع بروز مشکلات و خشمهای ناشی از آن در نهادهای رسانهایِ رادیو، تلویزیون و شبکههای مجازی رسمی، از کاربردیترین راههاست»؛ به نظر میرسد وقت آن رسیده که مدار خشونت در کشور را با ورودِ بههنگامِ مسئولانِ ذیربط و ارائه راهکارهای متعدد برای برونرفت از شرایط فعلی، تغییر داد و بتوان روند کاهشی نرخ نزاع را ترسیم کرد تا شاید جامعه بتواند در آیندهای نه چندان دور، شاهد مکث، افت و توقفِ خشونت در کشور باشد.
Elhamamerkashi@ymail.com