کتاب دنیایت را تغییر بده، نوشته جان سی ماکسول و راب هاسکینز، به شما نشان میدهد چگونه برای ایجاد تغییر در جهان پیشقدم شوید و چطور این تغییرات کوچک را به تغییرات اثرگذار و پایدار تبدیل کنید.
کتاب و ادبیات- رمزگشانیوز؛ ما میتوانیم شروعی باشیم برای پایان بدیها، ظلمها، نابسامانیها، خرابیها و تاریکیها. اینجاست که راهبردهای نویسندگان این کتاب پرفروش آمازون، داستانهای الهامبخش واقعی که تعریف میکنند و پیشنهاداتی که میدهند به کار ما میآید.
درباره کتاب دنیایت را تغییر بده
همه ما میدانیم که جهان، نیاز به تغییرات اساسی دارد. آیا میتوانیم بنشینیم و منتظر باشیم تا یک منجی از آسمان نازل شود؟ جان سی ماکسول (John C. Maxwell)، نویسنده مشهور حوزه توسعه فردی و راب هاسکینز (Rob Hoskins) کتاب دنیایت را تغییر بده (Change Your World: How Anyone, Anywhere Can Make a Difference)، را نوشتهاند تا به ما نشان دهند، چگونه میتوانیم عامل تغییری مثبت و پایدار در جهان باشیم.
کتاب انگیزشی دنیایت را تغییر بده، توضیح میدهد که برای ایجاد تغییر باید از خود شروع کرد. همین تغییرات جزئی و کوچک هرروزه است که میتواند بزرگترین اثرات را در جهان به جا بگذارد. باور نمیکنید؟ پس باید داستانهای الهامبخش و واقعی کتاب را بخوانید تا ببینید چطور تغییرات و تصمیمات کوچک، به اثرات بزرگ در سطح جهانی تبدیل میشوند.
کتاب دنیایت را تغییر بده را ابراهیم گرجی ترجمه کرده و انتشارات بله آن را به چاپ رسانده است.
نکوداشتهای کتاب دنیایت را تغییر بده
• چه کار قابل توجهی انجام دهید چه کوچک، همه ما میتوانیم و باید، هر روز تغییری ایجاد کنیم. کتاب بسیار خوبی بود. (کاربر گودریدز)
• این کتاب یکی از 10 کتاب برتر من برای مطالعه در حوزه عمل است. این کتاب به چرایی، چیستی و چگونگی ایجاد تغییر میپردازد. (کاربر آمازون)
کتاب دنیایت را تغییر بده برای شما مناسب است اگر
• احساس میکنید باید کاری برای بهبود جهان بکنید.
• دوست دارید در جهان اثرگذار و آغازگر تغییر باشید.
• میخواهید یاد بگیرید چگونه تغییرات هدفمند و پایدار به وجود آورید.
در بخشی از کتاب میخوانیم
یک گروه زمانی به تیمی کارآمد تبدیل میشود که نگرش اکثریت اعضا تغییر کند؛ از «این گروه به وجود آمده تا منافع من تأمین شود» به «من در گروه هستم تا منافع گروه تأمین شود». به گفته ریچارد بارت، مشاور مدیریت، «تغییر اصلی که در فرآیند تحول فرهنگی رخ میدهد، تغییر نگرش از «چه چیزی برای من در این کار است؟» به «بهترین چیزی که به نفع همه است چیست؟» است. اینجا تمرکز از «من» به «ما» تغییر میکند». زمانی که چنین تغییری رخ دهد، افراد بیشتر پذیرای مسئولیتهای مشترک خواهند بود و بهجای اینکه بار گروه را کاهش دهند، به تقویت آن کمک میکنند.
این نیاز به همکاری نهتنها در دنیای کاری و پروژههای غیرانتفاعی مشاهده میشود، بلکه در طبیعت هم به وضوح دیده میشود. گرگها بهصورت گلهای زندگی میکنند و شیرها در گروههای خود شکار میکنند و از خودشان دفاع میکنند. غازها به شکلی پرواز میکنند که توان حرکتیشان به 70 درصد افزایش مییابد. حتی اسبها نیز برای انجام بهتر کارها باهم در گروه زندگی میکنند. گفته میشود که یک اسب قوی میتواند 200 کیلوگرم بار را بکشد، اما اگر دو اسب باهم کار کنند، میتوانند بیشتر از دو برابر این وزن را حمل کنند. اگر چهار اسب باهم کار کنند، تواناییشان بهاندازهای زیاد میشود که میتوانند تا 13 هزار کیلوگرم بار را جابهجا کنند.
چاک سویندال، در بحثی درباره اهمیت ارتباط در گروههای کاری، گفته است: «هیچکس یک زنجیره کامل نیست. هر کسی یک حلقه از زنجیر است، اما اگر حلقهای حذف شود، زنجیر از هم میپاشد. هیچکس یک تیم کامل نیست. هر کسی یک بازیکن است، اما اگر یک بازیکن کنار گذاشته شود، بازی خراب میشود. هیچکس یک ارکستر کامل نیست. هر کسی یک نوازنده است، اما اگر یک نوازنده حذف شود، سمفونی ناقص میشود».