الهام آمرکاشی: «ماجرای برگزاری یک ایونت در یکی از کافههای تهران که در آن دختران دهه هشتادی به دنبال یافتن «شوگرددی» در میان مردان دهه شصتی بودند، در روزهای اخیر بازتاب گستردهای در شبکههای اجتماعی پیدا کرده است».
یادداشت- رمزگشانیوز؛ درحالی «این موضوع» از سالهای گذشته تا کنون، به طور ملموس، قالب و چهره مشخص به خود نگرفته است که برگزاری ایونتهای اینچنینی که با بازتاب گستردهای در فضای مجازی مواجه میشود، کمککنندۀ این موضوع است که پدیدۀ مذکور، از پنهانکاری به خودنمایی در قابی متمایز تبدیل شود.
اگرچه بسیاری از افراد صاحبنظر در این زمینه، بر این امر تأکید دارند که برگزاری ایونتهایی با چنین شکل و شمایل، میتواند صرفا جنبه نمایشی داشته باشد؛ که در مقابل، اجماعِ فهم جامعه بر این اعتقاد است که نمایشهای اینچنینی در درازمدت میتواند در نموداری معین، قاب و قالب مخصوص به خود را بگیرد که اثراث مخرب آن انکارناپذیر است.
در جامعه کنونی و با توجه بر دو ضلعِ رایجِ
«مکث ازدواج وَ رشد طلاق»؛ آنچه بیش از پیش، خطرساز تلقی میشود: خودنماییِ دخترانی است که خالی از تفکر، خالی از اقتصاد وَ حتی خالی از فرهنگ، در برابر رفتار نامعقول مردانی که مشخصا به دنبال تعهد و سازگاریِ درازمدت نیستند، شکل نهچندان تازهای از روابط را تابوشکنی میکنند که در دنبالۀ ازدواجهای سفید، بحران موجودِ شوگرددی، فرهنگ جامعه را جدیتر به سمت فروپاشی هدایت خواهد کرد.
اما آنچه فرای مباحث موجود، قابل بحث است؛ نمودار فرهنگی جامعه است که با تغییرات اساسی در این زمینه مواجه است و به تکرار، این امر تداعی میشود که آیا فرهنگ، سپر دفاعی جامعه در برابر خطرات اینچنینی است؟
در حالی در گزارشهای مطول در این خصوص بر این مهم تأکید شده است که «دختران مذکور، میان تار موهای سفید شدۀ مردان، در جستجوی امنیتی هستند که جامعه تا کنون قادر به فراهم کردن آن نبوده است»؛ صراحتا عنوان میشود: «این موضوع، نه تنها اقتصادی، بلکه اجتماعی و فرهنگی است و نشاندهندۀ خلأهایی است که به شکل ملموس بر زندگی نسل جوان اثر گذاشته است».
وَ آنچه به هشدار موجود میافزاید، واکاویِ واقعههای اینچنینی از گذشته تا به امروز است: قدیمترها فقر، عاملی بود تا خانوادههای سطح ضعیف، دخترشان را به عقد مردی همسن و سال پدرش درمیآوردند. معضلی که هنوز هم در حاشیه شهرهای کوچک و بزرگ، قابل توجه است. وَ اما این روزها، زیادهخواهی دختران، تنگنای مالی یا تغییر فرهنگ، بستری را ایجاد کرده تا گروهی از این قشر، خودخواسته کنار مردی همسن پدرشان قرار بگیرند و آنگونه از لذت این واقعه یاد کنند که واژۀ «شوگر» را برازندۀ رابطه بدانند. پیشترها اجبار بود و این روزها اختیار!
در این زمینه
امیرمحمود حریرچی -جامعه شناس، استاد دانشگاه و آسیبشناس اجتماعی- معتقد است: «داستان ازدواج دختران جوان با مردان مسنتر در ایران پدیده تازهای نیست و سابقهای طولانی دارد. اما در یک دهه اخیر، شکل تازهای از این روند پررنگتر شده است؛ جایی که دختران، بهویژه زنان مطلقه، با مردانی در سنین بالاتر ازدواج میکنند تا از تأمین مالی بیشتری برخوردار شوند؛ از مسکن گرفته تا سایر امکانات. مردی که در سنین بالا با یک دختر جوان ازدواج میکند، معمولاً از موقعیت مالی برخوردار است که مردان جوانتر آن را ندارند. در چنین ازدواجهایی، انگیزه اصلی اغلب تأمین مالی است. دخترانی که از نظر مالی بینیاز هستند، معمولاً به این نوع ازدواج تن نمیدهند؛ اما آنهایی که در تنگنای مالی قرار دارند، چنین ازدواجی را راهی برای دستیابی به امنیت میدانند».
به اعتقاد حریرچی؛ «در چنین روابطی، روال طبیعی ازدواج که باید بر پایه تفاوت سنی مناسب، همراهی طولانیمدت و مسئولیت مشترک برای نگهداری از فرزند باشد، شکل نمیگیرد. در این نوع ازدواجها، انتظاری که به طور طبیعی و غریزی از زندگی مشترک وجود دارد، از جمله فرزندآوری، کمتر دیده میشود. در گذشته حتی اصطلاحی وجود داشت که میگفتند چنین فرزندی «منگوله پای تابوت» است. امروز نیز با بالارفتن سن ازدواج، وقتی چنین ازدواجهایی اتفاق میافتد، به نظر میرسد برخلاف طبیعت انسانی پیش میرود. همین وضعیت، جامعه را در حوزه ازدواج بههمریخته کرده است؛ عدهای تمایلی به ازدواج ندارند، برخی شرایط لازم را ندارند، بعضی دیگر نیز تمایل به فرزندآوری نشان نمیدهند و در این میان پدیده «شوگرددی» نیز مطرح میشود. از سوی دیگر، آمار طلاق به شدت بالا رفته و میانگین آن به کمتر از پنج سال زندگی مشترک رسیده است. در نتیجه، روال ازدواج در کشور دیگر طبیعی به نظر نمیرسد».
و در حالی به گفتۀ این آسیبشناسِ اجتماعی؛ «حاکمیت باید برای ایجاد شرایط مناسب ازدواج تلاش کند، اما وام ازدواج به تنهایی راهحل نیست»؛ که با ساختار موجود، برآیند متصور، بازگوکنندۀ این مهم است که: آیندۀ فرهنگِ جامعه در منحنی تزلزل قرار دارد.
اگرچه موضوع مذکور، با دامنه گستردهای در حال تکثیر است که انتظاری به جد از یکایک کارشناسان و نهادهای ذیربط در حوزه اجتماعی-فرهنگی است تا برعمقِ مسأله دقیق شده و با ارائه راهکارهایی قابل اجرا و به دور از کلیشهها و گفتمانهای مقطعی، بتوان در مدار جامعهای قدم برداشت که اجتماع حاضر بتواند به فرهنگ و خاستگاه مطلوب دست پیدا کند و پدیدههای اینچنینی، کمتر قابل رؤیت باشد.
Elhamamerkashi@ymail.com