printlogo


توهمات جمعی
توهمات جمعی
کد خبر: 17345
کتاب توهمات جمعی نوشتهٔ تاد رز و ترجمهٔ سوگل قشقایی است. انتشارات میلکان این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی در باب همرنگی، همدستی و دلایل تصمیمات نادرست.
کتاب و ادبیات- رمزگشانیوز؛ کتاب توهمات جمعی (Collective Illusions) که سه بخش و ۹ فصل دارد، دربردارندهٔ اطلاعاتی است که می‌توانید از آن در زندگی شخصیتان استفاده کنید. این کتاب دربارهٔ اینکه چطور تصمیمات زندگی شخصی ما می‌تواند برگرفته از تصمیمات غلط جامعهٔ ما باشد، است. این اثر ما را با حقیقتی تلخ مواجه کرده است؛ اینکه الزاماً تصمیم‌های جمعی بهترین تصمیم‌ها نیستند و لزوماً خرد جمعی برای مسائل پیچیده و بغرنج عملکرد ویژه‌ای ندارد. این کتاب از روایت‌های اجتماعی و جنبه‌های ناگفتهٔ قراردادهای جمعی سخن گفته است؛ از آن دسته تصمیمات جمعی که سرنوشت ملتی را به تباهی می‌کشاند و مردم را به‌سوی ورطهٔ نابودی به پیش می‌راند. همراه شوید با تاد رز؛ کارآفرین و پژوهشگر آمریکایی. گفته شده است که کتاب حاضر به شما جرئت و جسارت می‌دهد تا تفکر نقادانه داشته باشید، به‌راحتی فرهنگ جمعی را نپذیرید و به‌جای تمرکز بر پذیرفته‌شدن در جمع و جامعه، بر روی پرورش استعدادها و توانایی‌های خود سرمایه‌گذاری کنید.

خواندن کتاب توهمات جمعی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه در باب همرنگی، همدستی و دلایل تصمیمات نادرست پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب توهمات جمعی
«در همان سال افتضاحی که من با شِوی شِوت قدیمی‌ام با سوراخی در کف آن رانندگی می‌کردم، یکی از کارهایم این بود که بیماران زمین‌گیر را تنقیه کنم. هرچند افتضاح بود، اما با دستمزد ساعتی هفت دلار (در مقایسه با حداقل دستمزد ۴/۲۵ دلاری آن زمان) از مغازهٔ شیرینی‌فروشی بهتر بود. همسرم با فروش پلاسمای خون خود به درآمد ما افزود. ما همچنین نوبتی صبح زود از خواب بیدار می‌شدیم تا روزنامه‌های صبحگاهی را در خیابان‌ها پخش کنیم. پدر و مادرم در پرداخت هزینه‌های مدرسهٔ شبانه به من کمک می‌کردند، اما آن‌ها همچنان باید از خواهر و برادر کوچک‌ترم هم حمایت می‌کردند. من می‌دانستم دیگران نمی‌توانند کار بیشتری برای ما انجام دهند.
هرگز در زندگی‌ام تا این حد شکسته یا ناامید نشده بودم، اما احساس افتخار هم می‌کردم. من از اینکه هر کمکی را بپذیرم، متنفر بودم. بااین‌حال، در نهایت پدرم از زاویهٔ دیدی این موضوع را برایم مطرح کرد که پذیرفتن کمک‌های دولتی مورد نیازمان را برایم آسان‌تر کرد. او به من گفت: «تاد، کمک‌های رفاهی برای افرادی مثل تو و خانواده‌ته. این استحقاق نیست، باید بهش به چشم سرمایه‌گذاری نگاه کنی. به اطرافت نگاه کن. افرادی که مالیات می‌دن بخشی از پولی رو که به‌سختی به دست آوردن روی افرادی مثل شما سرمایه‌گذاری می‌کنن تا شرایط زندگی‌تون رو بهتر کنین. وقتی مدت کوتاهی کمک اون‌ها رو پذیرفتی، موظفی بیشتر از چیزی رو که گرفتی، پس بدی».
با درنظرگرفتن این توصیهٔ هوشمندانه، کمی احساس بهتری به پذیرفتن تخصیص ماهیانهٔ کوپن‌های غذا داشتم. اما این شرایط خرید مواد غذایی را آسان‌تر نکرد. من و همسرم تلاش می‌کردیم دیروقت به مغازه برویم تا از نگاه‌های قضاوتگرانهٔ غریبه‌ها دوری کنیم. هربار به دفتر ثبت مراجعه می‌کردم، وحشت داشتم. مجبور بودیم اقلامی را انتخاب کنیم که می‌توانستیم با پول مالیات‌دهندگان بخریم (ازجمله غذای کودک، شیر خشک، شیر، پنیر، غلات، میوه، سبزیجات، تخم‌مرغ و کرهٔ بادام‌زمینی، اما فقط مارک‌های خاص). از چیزهایی که مجبور بودیم با پول خودمان بخریم هم وحشت داشتم».









 
لینک مطلب: http://ramzgoshanews.ir/News/item/17345