printlogo


حد و مرزت را تعیین کن تا آرامشت را بیابی
حد و مرزت را تعیین کن تا آرامشت را بیابی
کد خبر: 17172
کتاب حد و مرزت را تعیین کن تا آرامشت را بیابی نوشتهٔ ندرا گلاور تواب و ترجمهٔ سارا ثابت است. کتاب کوله پشتی این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی راهنمایی برای کامیابی در ارتباط با دیگران است.
کتاب و ادبیات- رمزگشانیوز؛ این اثر از ۲ بخش اصلی و ۱۵ فصل تشکیل شده است. بخش نخست این کتاب تمرکز خود را بر شناخت مرزهای سالم ارتباطی و آگاهی از آسیب‌های مخدوش‌شدن آن‌ها قرار داده است. این بخش را باید به‌نوعی طرح مسئله در نظر بگیرید؛ بنابراین نویسنده در بخش دوم کتاب به‌سراغ ارائهٔ راهکارها برای برخورد با موقعیت‌ها رفته است. او در این بخش، به‌طور مشخص به نهادها و موقعیت‌هایی که ارتباط و مرز در آن‌ها پررنگ‌تر می‌شود، اشاره کرده است؛ خانواده، روابط عاطفی، دوستی، کار، فناوری و شبکه‌های اجتماعی. در نهایت فصل پایانی کتاب با عنوان «چه باید کرد؟» آمده است. کتاب حد و مرزت را تعیین کن تا آرامشت را بیابی به یکی از اساسی‌ترین نیازها در زندگی اجتماعی امروز پرداخته است؛ روابط با دیگران. این اثر بر این نکتهٔ مهم و اساسی پرداخته که چگونه می‌توانیم در این ارتباط که هم‌اکنون شکل‌های پیچیده‌تری هم به خود گرفته، حدومرزمان را با دیگران مشخص کنیم. نویسنده در این اثر با تعریف‌هایی جامع و مرتبط با واقعیت، راهی ساده و درعین‌حال قدرتمند برای تعیین حدومرزهایی سالم در جنبه‌های مختلف زندگی ارائه داده و در این مسیر نیز از آخرین دستاوردهای علمی زمان خود در حوزهٔ درمان شناختی - رفتاری بهره گرفته است. ندرا گلاور تواب (روان‌درمانگر و متخصصص رشتهٔ روابط) در فصل‌های کتاب حاضر، با بهره‌گیری از فضای روایت داستانی، شرایط و موقعیت‌های زندگی واقعی و روزمره مرتبط با «ارتباط» را برای مخاطبانش برجسته کرده است. در این کتاب داستان‌هایی می‌شنوید که به شما کمک می‌کند درک عمیق‌تری از چگونگی آشکارشدن مسائل تعیین حدومرز در زندگی واقعی داشته باشید. این داستان‌ها، داستان‌هایی واقعی از تعاملات نویسنده با مراجعه‌کنندگانش هستند.

خواندن کتاب حد و مرزت را تعیین کن تا آرامشت را بیابی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم
این کتاب را به دوستداران روان‌شناسی عمومی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب حد و مرزت را تعیین کن تا آرامشت را بیابی
«وقتی دختر بزرگم حدوداً چهارماهه بود، در باشگاه ورزشی محلی خانوادگی‌مان شروع کرد به نشان دادن اینکه از پرستارش بدش می‌آید. دخترم در کل از در آغوش گرفته شدن لذت می‌برد، اما این یک نفر را در مهدکودک دوست نداشت و هروقت او را در آنجا می‌گذاشتیم، گریه می‌کرد، به‌حدی که مرا از کلاس ورزش بیرون می‌آوردند تا او را ببرم. چند روزی طول کشید تا متوجه شدم که او فقط وقتی با یک پرستار خاص است گریه می‌کند. بعد از این درک، تصمیم گرفتم پیش از بردن او به مهدکودک، تماس بگیرم تا ببینم چه کسی آن روز در مهدکودک کار می‌کند. اگر شخصی بود که به‌نظر می‌رسید دخترم با او احساس راحتی نمی‌کند، پیش از رفتن به باشگاه ورزشی منتظر می‌ماندم تا ساعت کاری‌اش تمام شود. دخترم در چهارماهگی ترجیحش را نشان می‌داد و می‌گفت که چه کسی را دوست دارد و چه کسی را دوست ندارد. من هم با مجبور نکردنش برای بودن در کنار افرادی که باعث ناراحتی‌اش می‌شوند، به ترجیحش احترام می‌گذاشتم».








 
لینک مطلب: http://ramzgoshanews.ir/News/item/17172