کتاب ابرتعامل گرها نوشتهٔ چارلز دوهیگ و ترجمهٔ مهسا صباغی است. انتشارات میلکان این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی که به ما میگوید چگونه از زبان سری ارتباط رمزگشایی کنیم.
کتاب و ادبیات- رمزگشانیوز؛ چارلز دوهیگ در کتاب ابرتعامل گرها (Supercommunicators) بیان کرده است که در طول دو دههٔ گذشته، تحقیقات مفصلی انجام گرفته تا مشخص شود چرا برخی از گفتوگوهایمان خوب پیش میرود، درحالیکه برخی دیگر از گفتوگوهایمان به جای خوبی نمیرسد. این یافتهها کمکمان میکند صحبتهای طرف مقابل را بهتر بشنویم و گیراتر سخن بگوییم. میدانیم مغز ما انسانها بهگونهای فرگشت یافته است که تشنهٔ ارتباط باشد: زمانی که با کسی جفتوجور میشویم، مردمک چشمانمان همزمان گشاد و ضربان قلبمان هماهنگ میشود، هیجانات یکسانی را تجربه میکنیم و جملات یکدیگر را توی ذهنمان کامل میکنیم. نام این پدیده «همگامسازی عصبی» است و حس فوقالعادهای دارد. بعضی وقتها این اتفاق میافتد و ما نمیدانیم علتش چیست؛ اما از این احساسِ خوشحالی میکنیم که گفتوگو اینقدر خوب دارد جلو میرود. بعضی وقتها هم هرقدر تلاش میکنیم، نمیتوانیم با شخص خاصی ارتباط بگیریم و پیاپی شکست میخوریم.
برای بسیاری از افراد، گفتوگو گاهی میتواند گیجکننده و تنشزا و حتی ترسناک باشد. دانشمندان اکنون از بسیاری از اسرار گفتوگوی موفقیتآمیز پرده برداشتهاند. آنها پی بردهاند که توجه به حالات بدن فرد مقابل همزمان با گوشدادن به صحبتش، کمک میکند حرفش را بهتر بفهمیم. آنها متوجه شدهاند که گاهی چگونگی طرح سؤال، از خود سؤال مهمتر است. ظاهراً بهتر است تفاوتهای اجتماعی را به رسمیت بشناسیم، بهجای اینکه وانمود کنیم وجود ندارند. هر گفتوگویی تحتتأثیر هیجانات قرار میگیرد. مهم نیست چقدر موضوع گفتوگو منطقی باشد. زمانی که گفتوگویی را آغاز میکنید، بهتر است آن را مذاکرهای ببینید که جایزهاش درک خواستههای هر دو طرف گفتوگوست. به عقیدهٔ نویسندهٔ کتاب حاضر مهمترین هدف هر گفتوگویی، قبلاز هرچیز برقراری ارتباط است.
خواندن کتاب ابرتعامل گرها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران حوزهٔ روانشناسی عمومی و علاقهمندان به آثار موفقیت و خودیاری پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ابرتعامل گرها
«نتفلیکس را در سال ۱۹۹۷ رید هیستینگز، کارآفرینی با فلسفهٔ کاریِ عجیبوغریب، تأسیس کرده بود: قوانین کمتر، زندگی بهتر. هیستینگز معتقد بود که مدیران مداخلهگر و مزاحم مانع رشد شرکتها هستند و بوروکراسی راهی بهسوی ورشکستگی است. او عقایدش را در پاورپوینتی ۱۲۵صفحهای جمعآوری کرد و در اختیار تمام کارکنان گذاشت. همچنین نیروهای استخدامی جدید نیز لازم بود آن را مطالعه کنند. زمانی که این پاورپوینت در اینترنت قرار گرفت، میلیونها نفر آن را با عنوان «اساسنامهٔ فرهنگ سازمانی نتفلیکس» دانلود کردند.
اساسنامهٔ فرهنگ سازمانی نتفلیکس توضیح میداد: «ما به دنبال تعالی هستیم» و دراِزای آن، آزادیهای غیرمعمولی به کارکنان داده میشد. کارکنان میتوانستند هرقدر مرخصی دلشان میخواهد بگیرند، هر روز یا ساعتی که دلشان میخواهد کار کنند و بدون اجازهٔ قبلی هرچیزی را میخواهند به حساب شرکت بخرند، از بلیت هواپیمای فرستکلاس بگیرید تا رایانهٔ جدید و پرداخت میلیونها دلار برای خرید امتیاز فیلمی. فقط یک شرط وجود داشت و آن هم این بود که بتوانند انتخابهایشان را توجیه بکنند.
درحالیکه تقاضای شغل در شرکتهای رقیب در بیشتر محیطهای شغلی خیانت تلقی میشد، نتفلیکس کارمندانش را تشویق میکرد تا برای شرکتهای دیگر فرم تقاضای شغل پر کنند. اگر آنها حاضر بودند پول بیشتری بپردازند، نتفلیکس یا حقوق را به همان میزان افزایش میداد یا کارمند را تشویق میکرد که فرصت شغلی بهتر در شرکت رقیب را بپذیرد. طبق اساسنامه، شرکت از کارکنانش «حجم زیادی از کار فوقالعاده» را انتظار داشت و برای رسیدن به آن، کارکنان اجازه داشتند هرچیزی را امتحان کنند، به شرطی که سود بیشتری برای شرکت به ارمغان بیاورد یا افقهای جدیدی را آشکار کند».