کتاب تو نمی توانی روز مرا خراب کنی، اثری از آلن کلاین با ترجمه نفیسه معتکف است. این کتاب ۵۲ هفته و ۵۲ راهکار مهم برای رسیدن به قلهٔ موفقیت در اختیار ما قرار میدهد و کمکمان میکند تا حال خوبمان را در همه شرایط حفظ کنیم.
کتاب و ادبیات- رمزگشانیوز؛ آلن کلاین در کتاب تو نمیتوانی روز مرا خراب کنی، با راهکارهایش به ما کمک میکند تا حال و روز خوبمان را در هر شرایطی حفظ کنیم. حتی زمانی که اتفاقات بدی برایمان رخ میدهد یا دوست و همکاری، حرفی را به ناحق حوالهمان میکند.
راهکارهای این کتاب به ما کمک میکنند تا از طنز و طنز درمانی، یعنی همان حوزه تخصصی نویسنده، کمک بگیریم. او با ارائه راهکارهای مختلف، به مخاطبانش نشان میدهد که چطور میتوان با نوع نگاهی متفاوت به قضایا و مسائل نگاه کرد و این نگاه متفاوت است که به ما کمک میکند تا تمام وقایع و رخدادهای بد را پشت سر بگذاریم. داستانهای طنز و نقل قولهای کتاب نیز سبب میشوند تا هم از ته دل بخندیم و هم با مسائل و مشکلات، راحتتر کنار بیاییم.
کتاب تو نمیتوانی روز مرا خراب کنی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب تو نمیتوانی روز مرا خراب کنی اثری است که به همه ما کمک میکند تا در این شرایط امیدوار و با حال خوب باقی بمانیم. اما با اینحال تمام کسانی که به کتابهای حوزه موفقیت و خودیاری علاقه دارند، میتوانند از این اثر استفاده کنند.
درباره آلن کلاین
آلن کلاین ۲۶ آوریل ۱۹۳۸ متولد شد. او یکی از پیشگامان ژلوتولوژی (Gelotology) و طنز درمانی است. او به عنوان طراح صحنه تئاتر و تلویزیون فعالیت میکرد. اما در سال ۱۹۷۴ همسرش را که ۳۴ ساله بود بر اثر بیماری از دست داد و همین الهامبخش او شد تا به سراغ طنز و طنزدرمانی برود. او همچنین در فاصله سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۶ رئیس انجمن طنز کاربردی و درمانی بود.
بخشی از کتاب تو نمیتوانی روز مرا خراب کنی
از نظر من، تمام ناراحتیها، عقب نشینیها و سرخوردگیهای زندگیام میتواند زنگ هشداری باشد که به من خاطرنشان میکند زندگی معرکه است. من خودم هستم که برچسب خوب یا بد، منفی یا مثبت به زندگیام میزنم.
با کتاب تو نمی توانی روزم را خراب کنی، میتونی هرکدوم از پنجاه و دو موضوعش رو که دلت خواست باز کنی و بخونی و اصلا لازم نیست به ترتیب و پشت سر هم باشه. اگرم عشقت کشید میتونی پشت سر هم بخونی. مهم نیست از کجا شروع کنی. مهم اینه که هر هفته یه تقویت کننده ذهنی واقعی داشته باشی. هدف این کتاب بیداری و هشیاری تو هست که بیخودی قدرت خودت رو برای خاطر کسی یا چیزی هدر ندی.
دلم می خواست نتیجه کار عالی باشد. حالا از راهی سختتر یاد گرفتهام که بعضی از شعرها قافیه ندارند و بعضی از داستانها اول و وسط و آخر شفاف ندارند. زندگی یعنی تغییر و تحول، توجه به زمان حال و استفاده بهینه از آن بدون اینکه بدانی بعدا چه اتفاقی می افتد.
مدت زیادی طول کشید تا پی بردم که وقتی کسی در جایی گیر میکند، به این دلیل است که بیشتر به قصه گیر کردن خودش چسبیده است تا اینکه دلش بخواهد خودش را از آن تنگنا نجات بدهد.