تصور کنید از شما میپرسند میتوانید با یک شخص، زنده یا درگذشته، یکساعت وقت بگذرانید و شام میل کنید. اقتصاددانی که شما باشید، تصمیم میگیرید این یکساعت را صرف گپوگفت با دنیل کانمن کنید.
یادداشت- رمزگشانیوز؛ در این مطلب به قلم ثمین نیکخواه بهرامی میخوانید: مشخصا سر یک شام یکساعته با یک نوبلیست اقتصاد رفتاری، صحبت درباره معنادار نبودن ضرایب آخرین رگرسیون در مقاله اخیرتان، تنها وقت تلف کردن است. این یکساعت، شاید بهترین فرصت برای دریافت دیدگاههای شخصی استاد باشد. شاید کنجکاو باشید بدانید که خود کانمن تا چه حد از مفاهیم سیستم یک و سیستم دو در زندگی روزمرهاش استفاده میکند. شاید هم سوال خاصی ندارید و تنها همنشینی با استاد شما را راضی میکند.
دنیل کانمن، اقتصاددان و روانشناس، در فروردین ۱۴۰۳، در ۹۰سالگی درگذشت. کانمن بیش از ۶۰سال از زندگی خود را وقف پژوهش درباره تصمیمگیری و ظرایف آن، روانشناسی قضاوت و لذتگرایی کرد. در حالی که بسیاری کانمن را پدر اقتصاد رفتاری میدانند، او این اعتبار را به ریچارد تیلر (ریچارد تیلر اقتصاددان آمریکایی و نویسنده کتاب سقلمه (Nudge)) میدهد و از خود به عنوان پدرخوانده اقتصاد رفتاری یاد میکند. میراث پژوهشی کانمن در زمینه اقتصاد و روانشناسی، تاثیر چشمگیری بر ورود سایر علوم به تحقیقات اقتصادی داشته است. رویکرد نوآورانهای که او در زمینه تحقیق درباره رفاه و تصمیمگیری بنا نهاد، هنوز هم پس از مدتها از آغاز آن میتواند موثر باقی بماند و حتی با درگذشت او ادامه یابد. بهکارگیری روشهای تحقیق و تئوریهای اقتصاد رفتاری، تاثیر گستردهای بر اقتصاددانان جوان و حتی مشاهیر اقتصادی داشته است و این تاثیر در آینده ادامه خواهد داشت.
کانمن علاوه بر هوش سرشار و پشتکار مثالزدنی که مسیر او را برای بردن جایزه نوبل به خانه هموار کرد، دیدگاهها و نظرات قابلتوجهی درباره زندگی داشت. معتقدم این دیدگاهها باعث شدند که او در زمانهای درست، تصمیمات درستی بگیرد؛ تصمیمات درستی که در بزنگاههای اساسی زندگی، او را به آوازهای رساند که امروز میشناسیم. با وجود اینکه ردپای دسترنج یک عمر پژوهش کانمن در زندگی حرفهای و پژوهشهای اقتصاددانان بسیاری دیده میشود، ما بهعنوان اقتصاددانان جوان، چه ظرایفی را میتوانیم از کانمن در حین یکساعت شام بیاموزیم تا شاید در مواقع حساس بتوانیم تصمیمات بهتری بگیریم؟
دنیل کانمن خودش را یک بدبین واقعی میدانست. او بیرودربایستی میگفت مادرش بدبین بود و او هم به آدمی بدبین تبدیل شد. این بدبینی به گفته خودش در وقایع کودکیاش ریشه داشت که به عنوان یک یهودی با آرمی مخصوص روی کتش باید در شهر تردد میکرد. او میدانست که نباید به کسی اعتماد کرد و همواره باید مراقب جانش میبود. همچنین وقت گذراندن با مادرش و صحبتهای دونفرهشان درباره دیگران، او را از همان ابتدا با پیچیدگیهای انسانها آشنا کرد. ممکن است فکر کنیم که برای موفقیت باید به طرز اغراقآمیزی خوشبین باشیم یا بدبینی ممکن است در ذهن ما با بازنده بودن گره خورده باشد؛ فردی با صورت در هم گره خورده که به بهتر شدن اوضاع امیدی ندارد و دست از تلاش هم برداشته است. اما بدبینی کانمن از جنس شک و تردید بود. او بسیار سوال میپرسید و «چه میشد اگر»های بسیاری را هسته مرکزی پژوهشهای خود قرار داد. بدبین بودن کانمن ممکن است باعث شود فکر کنیم که او فردی عبوس و جدی است، اما او فردی بسیار شوخ بود و شوخطبعی را از المانهای اصلی پیشبرد زندگی شخصی و حرفهای خود میدانست. او معتقد بود شما نمیتوانید کارها را پیش ببرید؛ مگر اینکه خندهدار باشند. البته کانمن هیچگاه اشاره نکرد که پیدا کردن طنز در مسائل جدی اقتصادی یا در بین همکاران چقدر میتواند دشوار باشد و فقط توصیه کرد که طنز را به عنوان روانکننده امور وارد زندگی کنیم!
در این شکی نیست که دنیل کانمن فردی بسیار باذکاوت و کنجکاو بود. او تمام زندگی خود را وقف پژوهش درباره پیچیدگیهای تصمیمگیری کرد و جایزه نوبل را برای یک عمر تلاش علمی در این حوزه دریافت کرد. اما کانمن، متواضعانه موفقیت خود در زندگی حرفهای را تماما به شانس نسبت میداد. او معتقد بود خیلی از فرصتها کاملا شانسی در مسیر او قرار گرفته بودند. اما مهارتی که کانمن در آن خبره بود، نحوه بهرهبرداری از این فرصتهای تصادفی بود. کانمن بهرهبرداری ماهرانه از فرصتهایی را که زندگی یا اقبال سر راه انسانها قرار میدهد، کلیدیترین عامل موفقیت خود میدانست.
او باور داشت بهرهبرداری از فرصتها توانایی منحصربهفردی است که در تنهایی و خلأ پژوهشگر شکل نمیگیرد، بلکه در حین همکاری و شراکت با سایر پژوهشگران بااستعداد قابل دستیابی است. کانمن تقریبا هیچگاه تنها کار نکرد و همیشه علاقهمند بود عضوی از یکتیم باشد. کار تیمی برای کانمن به این معنا بود که هرکس استعداد ویژهای را با خود میآورد و افراد میتوانند تواناییهای یکدیگر را تکمیل کنند. مهمترین آموزه کانمن از نظر خودش این بود که اصلا روا نیست بیش از حد به خودمان اعتماد نکنیم. نباید ایدهها و عقاید را به طور تمام و کمال بپذیریم، فقط چون نمیتوانیم جایگزینهای دیگری برای آنها داشته باشیم. او ما را دعوت میکند که ذهنی باز و پویا داشته باشیم که علاوه بر تصمیمگیری، فضای نقد کردن ایدههای کنونی را فراهم کند. او معتقد بود هر چه تصمیمگیری را بیشتر به تعویق بیندازیم، میتوانیم اطلاعات بیشتری جمعآوری کنیم تا تصمیمات آگاهانهتری بگیریم. البته کانمن بهخوبی با آفت بیش از حد تحلیل کردن آشنا بود و توصیه میکرد که از آن ور بوم نیفتیم و تصمیمگیری را تا ابد به تعویق نیندازیم. وقتی از دنیل کانمن پرسیدند اگر میتوانست یک دیدگاه را به ذهن میلیونها نفر تزریق کند، آن، چه دیدگاهی است، بدون تعلل پاسخ داد: «ما نباید بیش از حد به خودمان اعتماد کنیم. نباید پایبند اعتقادات و ایدهها باشیم، فقط به این دلیل که نمیتوانیم جایگزین دیگری برای آنها تصور کنیم.» او معتقد بود اعتماد به نفس بیش از حد، دشمن تفکر خوب و نقادانه است و او امیدوار بود تواضع در تفکرات، ایدهها و اعتقادات ما گسترش یابد.
بهعنوان سخن آخر، او اشاره کرد کم کردن سوگیریهایی که در تصمیمگیریهای ما جریان دارد کار سادهای نیست و فوری به نتیجه ختم نمیشود. در عوض تمرکز بر خودکنترلی و آگاهی از این سوگیریها آسانتر، قابل مدیریتتر و سریعتر از این است که تلاش کنید در خانه اول با سوگیریهای رفتاری خود بجنگید. زمان شام با دنیل کانمن به اتمام رسیده و راه شما و او در اینجا از هم جدا میشود. کانمن در انتها، قبل از ترک میز از شما میخواهد بیش از حد به خود اعتماد نکنید و بیش از حد به خود شک نکنید.
منبع
Daniel Kahneman wants you to doubt yourself. Here&#۳۹;s why | The TED interview
دانشجوی کارشناسیارشد اقتصاد دانشگاه اوترخت